پستی برای من و تنهایی های من(ariya.21)

دنیا

New member
ببخشین دنیا جان... براتون اتفاق افتاده این ماجرا؟؟:14:
واه شماچرادنبال این هستیدببینیداتفاق افتاده یانه گلم به تک تک حرفامن تواین داستان توجه کن همش یه درس حالاشایدبه قول تارامن روحم بی خیال این بشیدکه این ماجرامن یانه
ممنون که مطالبمومیخونی وکنجکاوی برای اخرش اماقشنگی داستان به اینده نامشخصش دوست خوبم
 

TUMS

Well-known member
ببخشین دنیا جان... براتون اتفاق افتاده این ماجرا؟؟:14:

من احساس میکنم این ماجرا خیالی هست ولی بسیار خوب مینویسی دنیا
راست میگه توی تک تک جملاتش درس هست
بعضی وقت ها لازم هست یه تلنگری به خودمون بزنیم .. . . . . . . .
ادامه بده و .. . . . .
 

دریا...

New member
با اجازه آقای آریا!!!!!!!

خوبه که گاهی به مرگ فکر کنیم تا از خیلی از خوبی ها و بدی ها غافل نباشیم....... ولی این رو که مرگ بشه همه آرزومون برای فرار از مشکلات اصلا نمی پسندم...

مواظب خوبی هاتون باشین دوستای خوبم....
 

pariya

New member
واه شماچرادنبال این هستیدببینیداتفاق افتاده یانه گلم به تک تک حرفامن تواین داستان توجه کن همش یه درس حالاشایدبه قول تارامن روحم بی خیال این بشیدکه این ماجرامن یانه
ممنون که مطالبمومیخونی وکنجکاوی برای اخرش اماقشنگی داستان به اینده نامشخصش دوست خوبم
حالا چرا عصبانی میشید.... توجه کردم که سوال هم واسم طراحی شد دیگه تو ذهنم.
ممنون از نوشتتون/
 

دنیا

New member
خیلی ساکت بودحوصله ام داشت سرمیرفت شروع کردم به شمردن کاشی های کف سردخونه 12345یادش بخیردوره ابتدایی چه شری بودم کارم فقط بازی بازی بودتومدرسه بازی توخونه بازی همیشه ام کارم جرزدن بودعاشق بردن بودم سمیه دوستم چه قدرازم عصبانی میشدراستی سمیه حالا کجاست؟..............آهایادم اومدآخرین باربعدکنکوردیدمش کمی چاق شده بودمنم شروع کردم به مسخره کردنش اونم قهرکردورفت فکرمیکردمیرم منتشومیکشم من هیچوقت خودموکوچیک نمیکردم خب جنبه داشته باشه چرازودناراحت میشه؟..........چشمام خیره به کاشی های کف سالن بودچهره همه کسایی که میشناختم توهرکاشی داشت پدیدارمیشدترس عجیبی وجودموگرفت احساس خفگی میکردم چه خبرداره میشه؟این مسخرست ایناچرامیان جلوچشمام؟من کاربدی نکردم فقط بعضی اوقات یه بحثابچگانه ای بودهمه اینامنومیبخشندحتمامیبخشند.................خدایانگونمیبخشند نگوچیزاخوبی منتظرم نیست میدونی چیه؟غلط کردم غلط کردم دیگه تکرارنمیشه بخداتکرارنمیشه قول میدم دخترخوبی باشم دل کسی نشکنم پشت سرکسی حرف نزنم متلک ندم مسخره نکنم به کسی نخندم چراچیزی نمیگی؟چرانمیگی باشه دنیای من میبخشمت چراساکتی این سکوت لعنتی تاکی قرارباشه؟..............چندلحظه مات ومبهوت به کاشی هانگاه میکردم پوزخندی زدمو گفتم خیلی احمقی قول میدی دیگه کاربدنکنی؟مگه فرصتی برای انجام ندادن کاربدداری؟دیگه تموم شد.خدایاتوهمه کتاباتوقرآن نوشتی عاشق بنده هاتی نوشتی دوستم داری پس اگردوستم داری فقط 1روز نه نه فقط12 ساعت نه فقط5ساعت بهم وقت بده همه چیزجبران میکنم بعدهرکاری خواستی بکن خدایابه اندازه5ساعت پیشت ارزش ندارم ............قسمت میدم اینطورنبرم قسمت میدم به بزرگیت 5ساعت به اندازه یه خواب 5ساعته بهم وقت بده .هیچکس جوابمونمیدادهمه جاساکت بودحالاچیکارکنم برم پیش خواهرم بگم حلالیت بطلبه آره این بهترین کار..امااون که صدامونمیشنوه ...اشکالی نداره مامانم حتماحسم میکنه...امااون توحال خودش نیست...چیکارکنم چرااینقدرتنهام چراهیچکس کمکم نمیکنه خدایاغلط کردم ...........خدایافقط یک ساعت.......................................
 
آخرین ویرایش:

Rain bow

New member
سلام دنیا جان.داستان خیلی خیلی جذاب واموزنده و......ادمو بدجوری تو فکر فرو میبره.
چند وفت پیش شنیدم یکی که تقریبا هم سن وسالم بود فوت کرده .فقط 2بار دیده بودمش ولی وقتی خبر مرگش رو شنیدم حس کردم چقدر مرگ نزدیک است همین چند وقت پیش جلوم نشسته بود وباهاش حرف میزدم اما در یه لحظه زندگی براش تموم شد جوون بود با کلی ارزو سر رسیدن به یکی از ارزوهاش جونشو از دست داد شاید هیچ وقت فکرشم نکرده بود که همون هواپیمایی که قراره اونو به ارزوهاش برسونه ........
داستان دنیا یه جوری داستان زندگی همه ماست .باید فکر کرد ولحظات رو از دست نداد
ازت ممنونم عزیزم
خدا به هممون یه فرصت داده فقط همین یه باره سعی کنیم از دستش ندیم
در پناه خدا
 

TUMS

Well-known member
فقط یک پیشنهاد دنیا با فونت 3 بنویس که بشه راحت بخونیمش
ممنونم
 

ariya.21

New member
دوستان عزیزم خاطره نویسی عالیه ولی چند تا شعر یا نوشته باحال هم در ستایش مرگ بنویسین حال کنیم
 

دنیا

New member
دوستان عزیزم خاطره نویسی عالیه ولی چند تا شعر یا نوشته باحال هم در ستایش مرگ بنویسین حال کنیم
قدرسلامتی بیمارمیدونه
قدرآب تشنه میدونه
قدرآزادی زندونی میدونه:riz304:
قدرزندگی مرده میدونه
 

ariya.21

New member
بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم

دل من با همه آدمکانی که به دنبال توأ ند

تهی می گردد ، من با خود خود درگیرم

دیر سالی است که می خواهم از اینجا بروم

ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم

مثل این است که با هق هق خود

روی سجاده احساس تو جان می گیرم

ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابند و من

در الفبای زمان این تقدیرم
 

ariya.21

New member
ای پرنده مهاجر ، ای پر از شهوت رفتن

فاصله قد یه دنیاست ، بین دنیای تو با من

تو رفیق شاپرکها ، من تو فکر گلمون

تو پی عطر گل سرخ ، من حریص بوی نونم

دنیای تو بینهایت همه جاش مهمونی نور

دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور

من دارم تو آدمکها میمیرم ، تو برام از پریها قصه میگی

من توی حیله وحشت میپوسم ، برام از خنده چرا قصه میگی

کوچه پس کوچه خاکی ، در و دیوار شکسته

آدمهای روستایی ، با پاهای پینه بسته

پیش تو یه عکس تازه است واسه آلبوم قدیمی

یا شنیدن یه قصه است از یه عاشق قدیمی

برای من زندگی اینه ، پر وسوسه پر غم

یا مثل نفس کشیدن ، پر لذت دمادم

ای پرنده مهاجر ، ای همه شوق پریدن

خستگی کوله بار ، روی رخوت تن من

مثل یک پلنگ زخمی پر وحشته نگاهم

میمیرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم

نباید مثل یه سایه ، زیر پاها زنده باشیم

مثل چتر خورشید باید روی برج دنیا واشیم
 

ariya.21

New member
تو كه نيستي تا ببيني گريه هاي هر شب من بي حضور عاشق تو چه عجيبه گريه كردم

تو كه نيستي تا ببيني دل اسمون شكسته جاده تا صبح قيامت منو اين پاهاي خسته

با عبور هر ستاره روح سبز تو رو ديدم زير قطره هاي بارون صداي پاتو شنيدم

تو كه نيستي تا ببيني گريه هاي هر شب من بي حضور عاشق تو چه عجيبه گريه كردم

تو كه نيستي تا ببيني دل اسمون شكسته جاده تا صبح قيامت منو اين پاهاي خسته

با عبور هر ستاره روح سبز تو رو ديدم زير قطره هاي بارون صداي پاتو شنيدم
 

Gilda

New member
امروز توی اتفاقات شیفت بودم همون اول صبح یه خانومی آوردن 75 ساله پزشکا براش تشخیص GI bleeding گذاشتن با هزار زحمت ازش لاین گرفتیم واس ng گذاشتم شستشو معده ولی از همون اول فرش بلیدینگ زیاد داشت 3 تا پک سل گرفت...دیگه اینقد خون از دست داده بود که یهو ارست داد بعد از کلی احیا برگشت بعد که نرمال تر شد بردیمش اندوسکوپی ولی دکتر هر چی گشت اولسری که بلیدینگ داشته باشه پیدا نکرد بعد گفت داره از مجاری تنفسی بلیدینگ میده اوردیمش بخش تا از بیمارستان بغلی رزیدنت ent بیاد ببینتش ولی تا ظهر که شیفتم تمام شد خبری ازشون نشد ....نمیدونم این مملکت چرا اینجوریه جون ادما چقدر بی ارزش شده.. یعنی باید تا شب خونریزی کنه؟؟؟؟شاید رزیدنت ent از بیمارستان کناری بیاد....همه که مثه من نیستن ارزوی مرگ کنن شاید این بنده خدا میخواست 100 سال دیگه عمر کنه

متاسفانه بی مسئولیتی و بی وجدانی بدجوری داره توی ایران همه گیر میشه! البته توی همه اقشار جامعه، نه فقط فیلد پزشکی.
ولی ای کاش تمام پرستاران و پزشکان و بقیه مسئولین توی همه بیمارستان ها رو مجبور میکردن که هر روز 1 قسمت از سریال آمریکایی و فوق العاده زیبای Grey's Anatomy رو در اول وقت کاریشون ببینن، شاید اونوقت به خودشون بیان و بفهمن که رسالت واقعی هر روزشون چی هست!
 

hoorsa

New member
خدایا
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش
سوگوار نباشم
بگذار تا آن را من ،
خود انتخاب کنم
اما آن چنان که تو دوست داری
"دکترشریعتی"
 

hoorsa

New member
تنها و تنها ، هر روز و هرشب ، همه وقت
آن که چشمانم از عمق سنگین و ساکت گورم
به انتظار آمدن او باز می ماند
خواهد آمد
خواهد آمد
تا دستی از مهر بر خاکم گذارد
وبا انگشت های پاک و مهربانش
چهره ی گورم را نوازش دهد
و مرا از قعر فراموش شده و سنگین مرگ
به سفر آسمانی معراج برد
او تنها آن خویشاوند همواره از من سراغ خواهد گرفت
اوست که زندگی یا مرگ من در قلب استوارش اثر ندارد
او که مرا برتر از آن می داند که مرگ از من چیزی بکاهد
آه ، ای راهب
"دکترشریعتی"
 

tata

New member
امروز توی اتفاقات شیفت بودم همون اول صبح یه خانومی آوردن 75 ساله پزشکا براش تشخیص GI bleeding گذاشتن با هزار زحمت ازش لاین گرفتیم واس ng گذاشتم شستشو معده ولی از همون اول فرش بلیدینگ زیاد داشت 3 تا پک سل گرفت...دیگه اینقد خون از دست داده بود که یهو ارست داد بعد از کلی احیا برگشت بعد که نرمال تر شد بردیمش اندوسکوپی ولی دکتر هر چی گشت اولسری که بلیدینگ داشته باشه پیدا نکرد بعد گفت داره از مجاری تنفسی بلیدینگ میده اوردیمش بخش تا از بیمارستان بغلی رزیدنت ent بیاد ببینتش ولی تا ظهر که شیفتم تمام شد خبری ازشون نشد ....نمیدونم این مملکت چرا اینجوریه جون ادما چقدر بی ارزش شده.. یعنی باید تا شب خونریزی کنه؟؟؟؟شاید رزیدنت ent از بیمارستان کناری بیاد....همه که مثه من نیستن ارزوی مرگ کنن شاید این بنده خدا میخواست 100 سال دیگه عمر کنه
کاملا درک میکنم حستونو
باوجودی که برای من از نزدیک اتفاق نیفتاده اما از این بی مسئولیتی ها تو بیمارستانی که من توش کار میکنم زیاد اتفاق میفته
چه چشمایی که گریون نمیشه....
حس بدیه
کاش همه ی مردم احساس مسئولیت رو داشتن
 
بالا