پذیرفته شدگان ارشد روانشناسی بالینی

fanoosi

New member
قربونت برم عزیزم...
درس ها و کارهای دانشگاه و رفت وآمدش + مهمون داری و مهمون بازی و گردش در تهران همراه مهمون ها... + همسرم دفتر گرفته مشغول کارهای تمیز کاری بودیم.... کل هفته از خستگی بدن درد داشتم.... این 4-5 روز اخیر برام اندازه 2 هفته طول کشیده

:14::smiliess (15):وای قاصدکی...خداقوت...خسته نباشی...الان خوبی؟؟؟؟؟؟؟
همون دانشگاه و رفت و آمدش کافیه که آدم بدنش درد بگیره....دیگه بقیه اش که هیچی دیگه!!!:tsimuzpzwoap1t9y3o7
 

fanoosi

New member
سلااااااام چکاوک جان. خوبی؟
خیلی خوشحال شدم خبر موفقیتتو بهمون دادی...انشااا... موفقیت های بالاتر:rose:
چقد عالی با فانوسی جون همکلااااس شدی...
سعادتیه با فانوسی هم ک ل ا س شدن...
مهربون و با سطح علمیه خیلی خوب...:(40):

(پرند جونم قرار نشد این وسط مارو شرمنده ی لطفت کنی ها...آب شدم رفتم تو زمین...!!!)
 
آخرین ویرایش:

ghasedak69

New member
:14::smiliess (15):وای قاصدکی...خداقوت...خسته نباشی...الان خوبی؟؟؟؟؟؟؟
همون دانشگاه و رفت و آمدش کافیه که آدم بدنش درد بگیره....دیگه بقیه اش که هیچی دیگه!!!:tsimuzpzwoap1t9y3o7

تازه خدا قبول کنه این 2 روز اخیر روزه هم بودم یعنی دقیقا این جوری ام...:1dco2x0p1lilzhfpg1t
 

ghasedak69

New member
(پرند جونم قرار نشد این وسط مارو شرمنده ی لطفت کنی ها...آب شدم رفتم تو زمین...!!!)

راست میگه دیگه... منم خیلی دوست داشتم این سعادت نصیبم می شد...
دیشب خواب می دیدم دوباره اومده بودم تو کلینیک تون.... دوباره اردک ها پیش قوها بودند...
 

fanoosi

New member
تازه خدا قبول کنه این 2 روز اخیر روزه هم بودم یعنی دقیقا این جوری ام...:1dco2x0p1lilzhfpg1t

قبول باشه قاصدکی...التماس دعا...حالا نمیشد بذاری یه روز که کمتر کار داری دختر؟؟؟آخه فکر سلامتیتم باش یه کم!!!
 

fanoosi

New member
راست میگه دیگه... منم خیلی دوست داشتم این سعادت نصیبم می شد...
دیشب خواب می دیدم دوباره اومده بودم تو کلینیک تون.... دوباره اردک ها پیش قوها بودند...

در واقع کم سعادتی از من بود..که نتونستم با دوستای گلی مثل شما هم ک لا سی بشم...هنوزم دارم حسرتشو میخورم...هییییییییییییی:sad:
جدی میگی؟؟؟؟؟شایدم دوباره اردکها رو برگردونده باشن پیش قوها...اگه رفتم و اینطوری بود عکساشو برای آیناز میگیرم دوباره....تعبیر خوابت اینه که دوباره همدیگرو اونجا میبینیم!!!:bunnyearsmiley:(معبر خواب هم شدیم:25r30wi:!!!گذشته از شوخی خواب رو هر جوری تعبیر کنی همون میشه!!)
 

rawy

New member
سلام به همه دوستانی که شریک اشکها و لبخندها,استرسها و دلشوره ها و امیدواری ها و انتظارها بوده ایم.
راستش من و فانوسی جان همکلاسی هستیم
و رتبه ی بهداشتم هم با 2 هفته مطالعه البته قبل 2 ماه اخر شد 62( با اتکا بر دانش فسیل شده خویش!!)
برای همه دوستان ارزوی موفقیت دارم.

سلام چکاوک جان
با تاخیر قبولیتون رو تبریک می گم, قاصدک جون درست میگه خوش به حالتون که با فانوسی همکلاسی هستین
فقط اینکه لطف کنین مقطعتون رو از کارشناسی به ارشد ارتقا بدید :thumbsupsmileyanim:
 

rawy

New member
قربونت برم عزیزم...
درس ها و کارهای دانشگاه و رفت وآمدش + مهمون داری و مهمون بازی و گردش در تهران همراه مهمون ها... + همسرم دفتر گرفته مشغول کارهای تمیز کاری بودیم.... کل هفته از خستگی بدن درد داشتم.... این 4-5 روز اخیر برام اندازه 2 هفته طول کشیده

خسته نباشی قاصدکی :tsimuzpzwoap1t9y3o7:28:
 

aylinn

New member
سلام به همه دوستانی که شریک اشکها و لبخندها,استرسها و دلشوره ها و امیدواری ها و انتظارها بوده ایم.
راستش من و فانوسی جان همکلاسی هستیم
و رتبه ی بهداشتم هم با 2 هفته مطالعه البته قبل 2 ماه اخر شد 62( با اتکا بر دانش فسیل شده خویش!!)
برای همه دوستان ارزوی موفقیت دارم.
سلام چکاوک عزیز
موفقیتتون رو تبریک میگم و به قول بقیه دوستان خوش به حالتون که با فانوسی جون ما همکلاسی شدین...
خیلی دلم میخواد همه دوستای خوبی رو که اینجا پیدا کردم یه بار از نزدیک ببینم
کاش اصلا هممون باهم همکلاسی بودیم فکرشو بکنین چقدر عالی میشد...:sad:
 
آخرین ویرایش:

fanoosi

New member
سلام چکاوک جان
با تاخیر قبولیتون رو تبریک می گم, قاصدک جون درست میگه خوش به حالتون که با فانوسی همکلاسی هستین
فقط اینکه لطف کنین مقطعتون رو از کارشناسی به ارشد ارتقا بدید :thumbsupsmileyanim:

راوی جونم اونقدر خوشحالم که با چکاوک همکلاسی شدم...از هر لحاظ که فکر کنی عالی و تحسین برانگیزه...
الان همه ی همکلاسی هامو دوست دارم...این به کنار...
ولی گاهی با چکاوک به هم میگیم چی میشد همه بچه ها تاپیک با هم تو یه دانشگاه (جاش مهم نیست...هر جا باشه) همکلاسی میشیدیم
آخرش حسرت به دل موندم خانم مدیر:sad::sad:
 

fanoosi

New member
سلام چکاوک عزیز
موفقیتتون رو تبریک میگم و به قول بقیه دوستان خوش به حالتون که با فانوسی جون ما همکلاسی شدین...
خیلی دلم میخواد همه دوستای خوبی رو که اینجا پیدا کردم یه بار از نزدیک ببینمکاش اصلا هممون باهم همکلاسی بودیم فکرشو بکنین چقدر عالی میشد...:sad:


:sad::sad::sad:
 

rawy

New member
راوی جونم اونقدر خوشحالم که با چکاوک همکلاسی شدم...از هر لحاظ که فکر کنی عالی و تحسین برانگیزه...
الان همه ی همکلاسی هامو دوست دارم...این به کنار...
ولی گاهی با چکاوک به هم میگیم چی میشد همه بچه ها تاپیک با هم تو یه دانشگاه (جاش مهم نیست...هر جا باشه) همکلاسی میشیدیم
آخرش حسرت به دل موندم خانم مدیر:sad::sad:

اوه آره راس می گی ما همه چون با خودت بیشتر دوستیم فقط به چکاوک جان تبریک گفتیم
پس خوش به حال شمام هست که یه دوست خوب داری
اشکال نداره, شاید نمکش به همینجوری بودنش باشه
بعضی وقتا فکر می کنم یعنی تا چه سنی اینجا باهم در ارتباط خواهیم بود؟ :21:
اصلا فک کن باهم هم کلاسی بشیم از من امانت بگیری ببری خراب کنی
یا من ازت امانت بگیرم ببرم خراب کنم, بعد بهت نگم, بعد به روی خودمم نیارم, سوت بزنم ( این مورد اخیر که عصبانیم کرد یه همچین چیزی بود)
اصن ولش کن نمی خواد همکلاسی بشیم :tonguesmiley:
 

hamidehjoon

New member
سلام برخانم دکترها واقای دکترهای اینده
شما به تاپیک نمونه های بالینی دعوت شدید
من هفته ای یه دونه نمونه بالینی میذارم برای بحث ونظرپپردازی شماهم نمونه هاتونوبگید
ممنوووووووووووون
 

hamidreza131

New member
اخ جون درست شد.
دوستای من،امروز بالاخره کنفرانس دادم تموم شد.این مدت خیلی روش کار کردم کلیم عکس اماده کرده بودم خلاصه یه چند نفری حال کردند و اومدند اسلایدا را ازم گرفتند.اما متاسفانه قبل کنفرانس در عرض2ساعت4تا پرانول 20mgخوردم!!!!!!!
نه اینکه ترس اجتماعی داشته باشما اما بعضی وقتا دچار یه حالتی شبیه حملات پانیک میشم که دستام و صدام میلرزه و تپش قلب میگیرم و نفسم دیگه بالا نمیاد.امروز اتفاقی سره بحث شد استادمون گفت کسایی که برا حملات پانیک و اضطراب مراجعه میکنند باید قبلش بررسی کنید که دریچه(نمیدونم چی چی)قلبش مشکل نداشته باشه-فکر کنم پرانول بررام فایده نداره باید برم بنزودیازپین بخرم.اخه اینجا روانپزشک ویزیتش 18هزاااااااار تومنه و چون اینجا اصفهانه دلم نمیاد18تومن بدم ویزیت دکتر خودم میرم بنزدودیازپین میخرم
 

hamidehjoon

New member
اخ جون درست شد.
دوستای من،امروز بالاخره کنفرانس دادم تموم شد.این مدت خیلی روش کار کردم کلیم عکس اماده کرده بودم خلاصه یه چند نفری حال کردند و اومدند اسلایدا را ازم گرفتند.اما متاسفانه قبل کنفرانس در عرض2ساعت4تا پرانول 20mgخوردم!!!!!!!
نه اینکه ترس اجتماعی داشته باشما اما بعضی وقتا دچار یه حالتی شبیه حملات پانیک میشم که دستام و صدام میلرزه و تپش قلب میگیرم و نفسم دیگه بالا نمیاد.امروز اتفاقی سره بحث شد استادمون گفت کسایی که برا حملات پانیک و اضطراب مراجعه میکنند باید قبلش بررسی کنید که دریچه(نمیدونم چی چی)قلبش مشکل نداشته باشه-فکر کنم پرانول بررام فایده نداره باید برم بنزودیازپین بخرم.اخه اینجا روانپزشک ویزیتش 18هزاااااااار تومنه و چون اینجا اصفهانه دلم نمیاد18تومن بدم ویزیت دکتر خودم میرم بنزدودیازپین میخرم

سلام استاد
اخه ادم برای کنفراسم ایندرال میخوره؟؟؟؟نیازی نبودبه ایندرال فقط کافی بودهمه شنوندگان محترم روکلوخ فرض کنی یاسیب زمینی هم فرض میکردی جواب میداد
این تکننیک منه به اندازه ده تالوروازپام والپرازولام وسرترن جواب میدادهمچین میرفتم پشت تریبون کنفرانس میدادم که رسما میشدیه مزرعه سیب زمینی تحویل چیتوزبدی
راسی شمام که اب اصفهان میخوری مثل من
چهارسال اب اصفهان خوردیم براهمین زدیم زاینده رودو خشکوندیم
رسما اشنایی با دانشگاه اصفهان به خصوص اون اثرتاریخی دم درش یعنی دانشکده روانشناسیشوبهت تبریک میگم
به استادامون سلام برسون
شفتی و نشاط. وعسکری وامیری و یارمحمدیان وملک پور وسایرین یادش بخیر
 
بالا