nahal5555
New member
:-d:-d:-d:-d
آفرین نهااااال
:ad54ad::smilies-azardl (113
:-d:-d:-d:-d
آفرین نهااااال
الآن وقتی خودش اومد واست تعریف می کنه. الآن تو بیمارستان نیست، دو روز پیش مرخص شد.
استغفرالله....بچه ها سحر تصادف کرده تو بیمارستانه :rose:
الآن وقتی خودش اومد واست تعریف می کنه. الآن تو بیمارستان نیست، دو روز پیش مرخص شد.
باشه...سحر جون بيا بگو ببينم اين احسان راست ميگه يا نه...
استغفرالله....
اصا برای تو نباید چیزی رو تعریف کرد....:sdasdasd:
بچه ها سحر تصادف کرده تو بیمارستانه :rose:
بچه ها چشام خیلی ضعیف شده.... :13:
بچه ها چشام خیلی ضعیف شده.... :13:
واقعا؟ :5: چرا چی شده بود سحر جان؟ الان بهتری؟
اصا باورم نمیشه..... بیشتر مواظب خودت باش (
نه بابا، میخواد بگه مثلن منو ریز می بینه :65d6a5d6s:بخاطر تصادفته؟؟ عب نداره. تا عینک و لنز و نهایت لیزر هس دگر غصه چرا؟؟)) (خیر سرم پرستار توانبخشی ام باید همینا رو بگم دیگه :دی )
سحر جونی کجا بودی تووووو...دلمون تنگ میشه خب...:sad:
واقعا؟ :5: چرا چی شده بود سحر جان؟ الان بهتری؟
اصا باورم نمیشه..... بیشتر مواظب خودت باش (
بخاطر تصادفته؟؟ عب نداره. تا عینک و لنز و نهایت لیزر هس دگر غصه چرا؟؟)) (خیر سرم پرستار توانبخشی ام باید همینا رو بگم دیگه :دی )
:5: :5: :5:نه بابا، میخواد بگه مثلن منو ریز می بینه
نه عینک مطالعه میزدم.... چشام آستیگماته... یکی 25 و یکی هم نیم....
اما از چن وقته حس میکنم ضعیفتر شده...
الان که دیگه خیلی شدید شده...
عینک ک نمیزنم وقتایی ک نمیخونم...بعد مثلا میرم کتابخونه... تو راه مثلا از دور یه نفر ک میاد اگه حس کنم آشناست فوکوس میکنم رو صورتش.... هی چشاممو ریز و درشت و کج و کوله میکنم که در نهایت یه تصویر واضح تشکیل بشه....
خیلی ضایس خداییش... منم انگار قسمم دادن ک باید همه رو بشناسی تو راه.... 50): :14: