هر روز به سختی درد می کشد و هر شب رنج و بیماری به سراغش می رود در میان برادری غمخوار و پدری مهربان و ناله کننده ای بی طاقت و بر سینه کوبنده ای گریان افتاده است.اما او در حالت بی هوشی و سکرات مرگ و غم و اندوه بسیار و ناله دردناک و درد جان کندن با انتظاری رنج اور دست به گریبان است
پس از مرگ او را مایوس وار در کفن پیچانده در حالی که تسلیم و ارام است بر می دارند و بر تابوت می گذارند.خسته و لاغر به سفر اخرت می رود که فرزندان و برادران او را بدوش کشیده تا سر منزل غربت ،انجا که دیگر او را نمی بینند و انجا که جایگاه وحشت است پیش می برند.اما هنگامیکه تشییع کنندگان بروند و مصیبت زدگان بازگردند در گودال قبر نشانده برای پرسش حیرت اور و امتحان لغزش زا زمزمه غم الود دارد.و بزرگ ترین بلای انجا فرود امدن در اتش سوزان دوزخ و برافروختگی شعله ها و نعره های اتش است که نه یک لحظه ارام گیرد تا استراحت کند و نه ارامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که مانع کیفر او شود نه مرگی که او را از این همه ناراحتی برهاند و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد در میان انواع مرگ ها و ساعت ها مجازات گوناگون گرفتار است .به خدا پناه می بریم.(خطبه بسیار تاثیرگذار 83)