نه بابا مغالطش کجا بود.من نوشتنشم الان از شما یاد گرفتم:smiliess (3):همینطور باید میگفت.میخای اینو از من بشنوی دیگه:14:.ولی میگم بحث این نیست اصن.شما میدونم که قران و قبول داری.پس اعجازشو قبول داری که چنان اثر برجسته ای توو زبان عرب هست که تمام کسانی که ادبیات عرب خوندن بهش معترفن و هنوزم کسی نتونسته مثلشو بیاره.پس قبول کن که میتونه جدا از معنی سطحی معانی دیگه داشته باشه.بابا این توو ادبیات خودمونم زیاد هست.توو شعرهای حافظ مولانا.....من نمیخام قانعت کنم ولی حس میکنم اونقدری حرفام درست بوده تو این چند کامنت که بهش فکر کنی.همونطور که منم به حرفت فکر کردم.من میگم که اگه حرفت باورته نه سوال بحث کردن الکیه دیگه.بحث نکنیم.هوم؟pcr جان شکت به عصمت کاملا به جاهه.گفتم که قشنگم روش بحث شده برو دنبالش.از حوصله خارجه اینجا صحبت کردن راجع بهش.ولی تو که علاقه داری و سوال میدونم که میری دنبالش:riz304::black_eyed:
1.پـاسـخـى اسـت كـه از سـيـد مـرتـضـى عـلم الهـدى (رحـمـه اللّه عـليـه ) نـقـل شـده كـه فـرمـوده : كـلمـه (ذنـب ) مـصـدر اسـت ، و مـصـدر مـى تـوانـد هـم بـه فـاعـل خـود اضـافـه شـود و هـم بـه مـفـعـول خـود، و در ايـنـجـا كـلمـه (ذنـب ) بـه
مـفـعول خود اضافه شده ، و مراد از ذنب گناهانى است كه
مردم نسبت به آن جناب روا داشـتـنـد، و نـگـذاشتند آن جناب وارد مكه شود، و مانع از ورود او به مسجد الحرام شدند. و بـنـابـرايـن ، مـعـناى آمرزش اين گناه ، نسخ احكام دشمنان آن جناب يعنى مشركين است ، مى خـواهـد بـفـرمايد: خداوند به وسيله فتح مكه و داخل شدنت در آن لكه ننگى كه دشمنان مى خواستند به تو بچسبانند زايل مى سازد.
2.بر طبق آنچه سید جلیل علی بن طاووس در کتاب سعد سعود گفته که نقلناه من الطریق اهل بیت النبوه مراد از ذنب آن چیزی است که کفار و قریش و سایر اهل مکه
گناه آن حضرت می دانسته ؛ به عقیده مشرکان که دعوت او را به توحید خدا بزرگترین گناه او می شمردند و مقصود از گناه گذشته و آینده ، دعوت قبل از هجرت و بعد از هجرت بود و در اخبار از معصوم (ع) رسیده که پیغمبر را گناهی نیست .
من با رضا موافقم بهتره خودتون هم برید تفاسیر دیگه رو بررسی کنید ....