سلام به همه دوستای گلم....از دیروز که با هزار امید روی کد رهگیریم کلیک کردم و پذیرفته نشده اید رو دیدم انگار که تو قلبم طوفان شده...هیچ چیز و هیچ حرفی ارومم نمیکرد...این دومین تجربه تلخ من از کنکور بود...
امروز اومدم و با خوندن همه دلداریهای شما از ته دلم حس کردم دوستان مجازی اما حقیقی خوبی دارم...هرچند الانم که دارم تایپ میکنم اشکم مجال نمیده ...ولی خب...چیکار میتونم بکنم...
من دیگه نمیخام معنی قسمت و حکمت خدا رو بفهمم که گوشم پر شده ازین حکمتها که هرگز ندیدم....من فقط جواب دوسااااال تلاش و زحمتمو میخاستم....همین...
دریای عزیزم میدونم که چققققد تلاش کردی و از صمیم قلبم برا قبولی تو و بقیه بچه های این تاپیک خوشحالم...مبارکتون باشه بچه ها...جای حسرت زده هایی مثه ما رو هم که انگار تو تقدیرمون فقط تلاش بیهوده نوشتن خالی کنید...
اینجا اومدنم فقط واسه این بود که روزی قبولیمونو باهم جشن بگیریم ..اما .....حالا هم دیگه نمیام..کاری ندارم..همه چی تموم شد...باید این مسیرو تغییر داد...حتی نمیتونم تصور کنم که یکبار دیگه ویلیامز دستم بگیرم و بخوام بخونم....نمیدونم...هیچی نمیدونم...
فقط از خدا دلگیرم...خیلی هم دلگیرم...
ببخشید بچه ها حرفم طولانی شد..ولی این گریه ها و این حرفا رو فقط میشد اینجا زد...پیش پدر و مادری که پشت در اتاقت منتظر خبر قبولیتن ...فقط باید لبخند بزنی و بگی ایراد نداره...مهم نبود...
که اونا دلشون نلرزه...
دوستتون دارم و برا همتون ارزوی موفقیت دارم...خدانگهدارتون باشه:riz304:
وای پرنیا انگار دنیا رو بم دادن که دیدم اومدی پیشمون
اخی عزیزم.حق داری
خیلی خوب میفهممت
چی بگم؟میخوام دلداریت بدماااااااااااااا اما میدونم الان حوصله هیچی و هیچ کسی و هیچ حرفی و نداری
فقط من یه دوستی داشتم الان 5 ساله کنکور میده
امسال دیگه مشاوره رو زد تا شاید قبول شه
دقیقا 2ماه به کنکورش نامزد شد و یه شوهر خیلی خوب گیرش اومد و اونم این 5سال یه ظرف و این دوماه سرنوشت سازو گذاشت کنار
اهل و ساکن زنجانه
بعد کنکورشو خوبم نداد
اما کار خدا رو ببین
تکمیل ظرفیت که زدن زود زنگ زدم و بش گفتم بدو برو زنجانو بزن که هم روزانه اورده هم ازاد...اونم میزنه
حالا از قضا قبولم شد همون زنجان اونم بعد 5سال خوندن ...از طرفی یه ازدواج خوب هردو نصیبش شد
میخوام بگم هیچی معلوم نیست ادم از سرنوشتش بیخبره...خدا رو چی دیدی؟همه چی رو بسپار به خودش