مطالعه گروهی ارشد بیوتکنولوژی - 94

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

A2biotech

New member
Man 8 roooze hichi natunestam bekhonaaaam :((((((
منم این این چند روزه یه کار واجبی برام پیش اومده...که اون کارم خودش استرس زاست...استرس کنکور با اون کارم قاطی شده دارم میترکم! :-(
میخونم ولی بازدهم کمه...
جهت همدردی ;-)
 

baran-

New member
دوستان اگه من بخوام از اتفاقات ناگواری که طی این یک سال برام افتاده وسد درس خوندم شده بگم

که خودش یه غم نامه میشه . . .

ولی بازم خداروشکر . . . چون میتونست بدتر هم باشه!

به هر حال باید تلاش کرد حتی اگه هیچ چیز سرجای خودش نباشه . .

فقط امیدتون را از دست ندید

خدا با ماست
 

A2biotech

New member
سلام بر اساتید
یه راه حل برا فراموش نشدن میکروب؟؟:riz304:
مورای میخونم بنظرم از جاوتز بهتره
سلام...خوب مطمینا هیچ چیزی مثه دقیق خوندن و مرور پیوسته نمیتونه مطالب میکروب رو تو مغز جا بندازه...
ولی خوب روشای فرعی دیگه م وجود داره برا حفظ مطالب فرار...از جمله این که میشه مطالب غیر محسوس رو به مطالب محسوس و ملموس تر ارتباط داد تا راحت تر توی مغز کد گزاری بشه...
یه مثال میزنم...
مثلا باکتری بروسلا:
این باکتری منو یاد بروسلی میندازه!!
خوب حالا باید سریع توی مغزت ویژگی های این باکتری رو با بروسلی ارتباط بدی...!
مثلا بروسلا هوازی , غیر متحرک و بدون اسپور میباشد...
خوب من تو ذهنم بروسلی رو تصور میکنم که لخته...و میتونه اینو برام تداعی کنه بروسلا بدون اسپوره...
مسلما بروسلی برا انجام حرکات خودش نیاز به اکسیژن داره...اینم هوازی بودن بروسلا رو تداعی میکنه...
و در نهایت برا غیر متحرک بودن بروسلا من بروسلی رو که توسط یه عده کتک خورده و یه گوشه بی حرکت افتاده تصور میکنم...!!
ضمن این که بروسلا عامل تب مواج (یا تب مالت) هستش...اینو با حرکات مواج بروسلی حین مبارزه توی مغزم کد گزاری میکنم!
چیزایی که گفتم شاید شبیه شوخی بود ولی یه روش علمی برا به خاطر سپردن مطالب غیر ملموسه... ;-)
 

The Guy

Well-known member
اشکال نداره، اگه حس میکنید شکست خوردید دوباره بلند شید. این راز موفقیته.
فکر نکنم بین داوطلبین ارشد کسی باشه که ...ماه کامل بدون هیچ دغدغه و شکست و وقفه ای درس بخونه بعد روز کنکور هم همه چی خوب باشه یه راست بیاد بشه رتبه 1
خیلی کمه تعداد کسایی که همه فاکتور های درس خوندن رو کامل و حاظر و آماده دارن
همه هزارجور داستان دارن تو زندگیشون. خیالتون راحت...
همه موقع درس خوندن کلی از وقتشون الکی صرف آشوب های فکریشون میشه
همه یه روز خوب درس میخونن، یه روز بد، 3روز خوب، 1 روز بد،...
کسی که میخواد ارشد بده دیگه حداقل 23 سال رو داره. پس یه سری مسئولیت ها رو حتما داره. (همه دارن) پس زیاد نگران نباشید...
بلند شید،جلوی ضرر رو هرچه زودتر بگیرید___
 

The Guy

Well-known member
سلام...خوب مطمینا هیچ چیزی مثه دقیق خوندن و مرور پیوسته نمیتونه مطالب میکروب رو تو مغز جا بندازه...
ولی خوب روشای فرعی دیگه م وجود داره برا حفظ مطالب فرار...از جمله این که میشه مطالب غیر محسوس رو به مطالب محسوس و ملموس تر ارتباط داد تا راحت تر توی مغز کد گزاری بشه...
یه مثال میزنم...
مثلا باکتری بروسلا:
این باکتری منو یاد بروسلی میندازه!!
خوب حالا باید سریع توی مغزت ویژگی های این باکتری رو با بروسلی ارتباط بدی...!
مثلا بروسلا هوازی , غیر متحرک و بدون اسپور میباشد...
خوب من تو ذهنم بروسلی رو تصور میکنم که لخته...و میتونه اینو برام تداعی کنه بروسلا بدون اسپوره...
مسلما بروسلی برا انجام حرکات خودش نیاز به اکسیژن داره...اینم هوازی بودن بروسلا رو تداعی میکنه...
و در نهایت برا غیر متحرک بودن بروسلا من بروسلی رو که توسط یه عده کتک خورده و یه گوشه بی حرکت افتاده تصور میکنم...!!
ضمن این که بروسلا عامل تب مواج (یا تب مالت) هستش...اینو با حرکات مواج بروسلی حین مبارزه توی مغزم کد گزاری میکنم!
چیزایی که گفتم شاید شبیه شوخی بود ولی یه روش علمی برا به خاطر سپردن مطالب غیر ملموسه... ;-)

دقیقا" منم زمان دانشگاه بروسلا رو به بروسلی که یه لیوان آبجو (مالت) دستشه ربط دادم! :))
 

ramtin20

New member
با تشکر فراوان
گمونم همین شیوه های که گفتین خوب باشه،زیاد شنیدم ولی بطور گسترده استفاده نکردم فقط در مورد برخی لغات زبان امتحان کردم
موفق باشین
 

gisoo23

New member
اينم يه زنگ تفريح:

"رفتم يه كيسه خون اهدا كردم غش كردم ,دوکيسه خون بهم زدن به هوش اومدم!!!
يارو گفت: ديگه اينورا پيدات نشه عوضی....
 

Biotechscience

New member
منم یکی از اقوام نزدیکم بعد 5 ماه عذاب از دست کانسر رفت به دیار باقی کلا هفته پیش رو تعطیل بودم اعصابم بهم ریخته بود . کاش پزشک بودم
 

gisoo23

New member
منم یکی از اقوام نزدیکم بعد 5 ماه عذاب از دست کانسر رفت به دیار باقی کلا هفته پیش رو تعطیل بودم اعصابم بهم ریخته بود . کاش پزشک بودم
سلام.
اول از همه از همه دوستان معذرت ميخوام از اينکه دارم جواب اين دوستمون رو تو اين تاپيک ميدم. ميخواستم تو خصوصي بهشون پيام بدم. اما با خودم فکر کردم شايد خيليا درگير اين افسوس ها و حسرت ها باشن. پس اگر اجازه بديد همين جا جواب ميدم. اميدوارم کسي ناراحت نشه:

دوست عزيزم
خيلي خيلي متاسف شدم براي فوت عزيزتون.
انشالله خدا بهتون صبر بده. و اينم بدونيد که هميشه بهترين اتفاق ممکن ميفته ...
البته ما بنده ها نميتونيم علت (بهترين) بودن اينجور اتفاقات رو درک کنيم. اصلا نبايد هم درک کنيم. وگرنه نعوذبالله ديگه بنده نبوديم،خود خدا بوديم!!!
بازم تسليت ميگم.
راستش هدفم از اين پيامي که دادم علاوه برتسليت، صحبت راجع به آخرين جمله تون بود. منظورم اين جمله اس:(کاش پزشک بودم....)
ببين دوست عزيز اصلا قضا و قدر الهي به اين اما و اگرها منوط نميشه.
منظورم اينه که وقتي قضاي الهي به چيزي تعلق بگيره اگر همه دنيا هم جمع بشن و تلاش کنن نميتونن جلوي اون اتفاق رو بگيرن.
يه مثال ملموس ميزنم:
يه خانم دکتري داشتيم تو بيمارستانمون که متخصص بيهوشي بود. يه روز بيمارستان کشيک بود. و پسر هفت هشت ساله اش تب داشت و تو خونه پيش شوهرش بود. با هم سرعمل بوديم که بهش خبر دادن پسرش تشنج کرده در اثر تب.
دکتر داشت سکته ميکرد. بيمارستان رو ول کرد و خودش رو رسوند خونه. بعدش سريع بچه رو با امبولانس منتقل کردن بيمارستان وووو..
ولي طفلک تشنجش مقاوم بود و به درمان جواب نميداد. خلاصه رفت تو کما تا چندين ماه....
باورت نميشه بهترين پزشکها و پروفسورها رو اوردن براي تشخيص اما هيچکس نتونست علت اين همه تشنج مکرر رو تشخيص بده. حتي خودش هم بااينکه متخصص بيهوشي بود و تخصصش همينجور بيماري ها و کما و مراقبتهاي ويژه بود، بازم مطلقا هيچ کاري از دست خودش برنيومد. هنوزم طفلک بچه اش مشکلش حل نشده بعد از گذشت چندين ماه.
چندوقت پيش همکارم زنگ زده بود به مادرش که حال بچه اش رو ازش بپرسه. ميدوني چه جوابي بهش داده بود؟
دکتر گفته بود نميدوني ادم چه زجري ميکشه وقتي ميبينه اين همه درس خونده درمورد اينجور بيماري ها اما براي نجات بچه اش هيچکاري از دستش برنمياد !
کلا پيرشده بود دکترمون...
يکي ديگه از جراح هامون يه روز گفت خدا با اين اتفاق ميخواد به بنده هاش بفهمونه که حتي اگر باسوادترين پزشک هم باشي نميتوني با تقدير من مقابله کني!!!
دوسه تا پزشک متخصص ديگه هم ميشناسم که همسر و مادرشون کنسر پيشرفته دارن اما هيچکاري از دستشون برنمياد واسش....خلاصه ميخوام بگم اينقدر با اين افسوس ها و حسرت ها خودتو آزار نده.
فکر نکن مقصر مرگ عزيزت، شما هستي که پزشک نشدي!
اصلا اين حرف يه جور کفره بنظرم!
چون زنده نگهداشتن آدمها رو فقط منوط به تخصص و مهارت خودمون ميکنيم. غافل از اينکه تا خدا نخواد هيچ برگي از درخت جدا نميشه. چه برسه به اينکه اون درخت از ريشه خشک بشه!!!
روي حرفام فکر کن دوست خوبم.
با آرزوي شادي روزافزون...
 

The Guy

Well-known member
...
يکي ديگه از جراح هامون يه روز گفت خدا با اين اتفاق ميخواد به بنده هاش بفهمونه که حتي اگر باسوادترين پزشک هم باشي نميتوني با تقدير من مقابله کني!!!
...

جراحتون حرف بیخودی زده بوده!
یعنی خدا یه بچه رو بفرسه کما که به من و شما بفهمونه...
 

gisoo23

New member
بله هيچکدوم از امتحان هاي خدا بي هدف نيس. تو هرکدومش علاوه بر محک بنده هاش، يه درس هم نهفته اس که با سطحي نگري نميشه پيامشو دريافت کرد!
اتفاقا اگر غيرازاين باشه بايد به حکمت خدا شک کرد!!! چون خدا يه بچه رو الکي نميفرسته تو کوما که صرفا يه نفر ديگه رو امتحان کنه!
هرچند تک بعدي نگاه کردن به اتفاقات خاصيت ما آدمهاست....
 

Biotechscience

New member
سلام.
اول از همه از همه دوستان معذرت ميخوام از اينکه دارم جواب اين دوستمون رو تو اين تاپيک ميدم. ميخواستم تو خصوصي بهشون پيام بدم. اما با خودم فکر کردم شايد خيليا درگير اين افسوس ها و حسرت ها باشن. پس اگر اجازه بديد همين جا جواب ميدم. اميدوارم کسي ناراحت نشه:

دوست عزيزم
خيلي خيلي متاسف شدم براي فوت عزيزتون.
انشالله خدا بهتون صبر بده. و اينم بدونيد که هميشه بهترين اتفاق ممکن ميفته ...
البته ما بنده ها نميتونيم علت (بهترين) بودن اينجور اتفاقات رو درک کنيم. اصلا نبايد هم درک کنيم. وگرنه نعوذبالله ديگه بنده نبوديم،خود خدا بوديم!!!
بازم تسليت ميگم.
راستش هدفم از اين پيامي که دادم علاوه برتسليت، صحبت راجع به آخرين جمله تون بود. منظورم اين جمله اس:(کاش پزشک بودم....)
ببين دوست عزيز اصلا قضا و قدر الهي به اين اما و اگرها منوط نميشه.
منظورم اينه که وقتي قضاي الهي به چيزي تعلق بگيره اگر همه دنيا هم جمع بشن و تلاش کنن نميتونن جلوي اون اتفاق رو بگيرن.
يه مثال ملموس ميزنم:
يه خانم دکتري داشتيم تو بيمارستانمون که متخصص بيهوشي بود. يه روز بيمارستان کشيک بود. و پسر هفت هشت ساله اش تب داشت و تو خونه پيش شوهرش بود. با هم سرعمل بوديم که بهش خبر دادن پسرش تشنج کرده در اثر تب.
دکتر داشت سکته ميکرد. بيمارستان رو ول کرد و خودش رو رسوند خونه. بعدش سريع بچه رو با امبولانس منتقل کردن بيمارستان وووو..
ولي طفلک تشنجش مقاوم بود و به درمان جواب نميداد. خلاصه رفت تو کما تا چندين ماه....
باورت نميشه بهترين پزشکها و پروفسورها رو اوردن براي تشخيص اما هيچکس نتونست علت اين همه تشنج مکرر رو تشخيص بده. حتي خودش هم بااينکه متخصص بيهوشي بود و تخصصش همينجور بيماري ها و کما و مراقبتهاي ويژه بود، بازم مطلقا هيچ کاري از دست خودش برنيومد. هنوزم طفلک بچه اش مشکلش حل نشده بعد از گذشت چندين ماه.
چندوقت پيش همکارم زنگ زده بود به مادرش که حال بچه اش رو ازش بپرسه. ميدوني چه جوابي بهش داده بود؟
دکتر گفته بود نميدوني ادم چه زجري ميکشه وقتي ميبينه اين همه درس خونده درمورد اينجور بيماري ها اما براي نجات بچه اش هيچکاري از دستش برنمياد !
کلا پيرشده بود دکترمون...
يکي ديگه از جراح هامون يه روز گفت خدا با اين اتفاق ميخواد به بنده هاش بفهمونه که حتي اگر باسوادترين پزشک هم باشي نميتوني با تقدير من مقابله کني!!!
دوسه تا پزشک متخصص ديگه هم ميشناسم که همسر و مادرشون کنسر پيشرفته دارن اما هيچکاري از دستشون برنمياد واسش....خلاصه ميخوام بگم اينقدر با اين افسوس ها و حسرت ها خودتو آزار نده.
فکر نکن مقصر مرگ عزيزت، شما هستي که پزشک نشدي!
اصلا اين حرف يه جور کفره بنظرم!
چون زنده نگهداشتن آدمها رو فقط منوط به تخصص و مهارت خودمون ميکنيم. غافل از اينکه تا خدا نخواد هيچ برگي از درخت جدا نميشه. چه برسه به اينکه اون درخت از ريشه خشک بشه!!!
روي حرفام فکر کن دوست خوبم.
با آرزوي شادي روزافزون...

سلام . خیلی ممنون دوست عزیز.
اره . حق با شماست . درسته که ی چیزایی تقصیر خود ماست ولی خیلی چیزا دست اوست . باید در ضعف ایمانیم تجدید نظر کنم . شما خیلی متین و منطقی هستید . ممنون. ی جوری منو متوجه خدا کردی
 

gisoo23

New member
سلام . خیلی ممنون دوست عزیز.
اره . حق با شماست . درسته که ی چیزایی تقصیر خود ماست ولی خیلی چیزا دست اوست . باید در ضعف ایمانیم تجدید نظر کنم . شما خیلی متین و منطقی هستید . ممنون. ی جوری منو متوجه خدا کردی
خواهش ميکنم. شما لطف داريد.
البته خيلي از چيزها رو همه ما آدمها بلديم(همونطور که شما به همه اين حرفا کاملا واقفيد خودتون) منتها ممکنه تو برهه اي از زمان بخاطر فشارعصبي که رومون هست نتونيم منطقي فکر کنيم و اون اتفاق رو درست تجزيه تحليل کنيم.
اينجاست که آدم بايد آنتي ويروسش رو سريع آپديت کنه تا مبادا شيطون فرصت طلب سيستمش رو ويروسي کنه...
طريقه آپديت اين آنتي ويروس هم بسته به نوع ويروس براي هرکس فرق ميکنه. در مورد ويروسهاي اعتقادي بنظرم بهترين آنتي ويروس اينه که تا ميتونيم مطالعه فلسفي داشته باشيم.
يه دوستي يه لينکي بمن داد و ازم خواست حتما دانلود کنم و گوش کنم(آخه خودم هم خيلي جاها ميلنگم!) يازده فايل صوتيه که هرکدوم تايمش يک ساعته. بهتون توصيه ميکنم جلسه دوم و سومش رو حتما حتما گوش بديد. اگر جذبش شديد بقيه اش هم گوش بديد. به منم همينکار توصيه شد.
خيلييي رو نگرش ما تاثير ميذاره و از تک بعدي نگري در مون مياره!
لينکش اينه:
Www.bayanmanavi.ir/post/1582

موفق باشيد. شب بخير[emoji4]
 

love virology

New member
با توجه به تمدید مهلت ثبت نام برای بار سوم ، افرادی که موفق به ثبت نام نشده اند می توانند از تاریخ 94/01/16 لغایت 94/01/17 نسبت به ثبت نام اقدام نمایند.
 

.Nazanin

New member
سلام دوستان انگار همتون مثل من مطالعه ندارين يا حوصله گزارش مطالعه ندارين !!!کدوم؟؟
امروز نصف فصل کنترل بيان ژن رو خوندم و يه کم از چرخه سلولى رو مرور کردم کمى زبان خوندم و اخر سر بايد اسپيروکتها رو مرور کنم نمى دونم چرا نمى تونم سمت بيوشيمى برم فعلا ....
از شما چه خبر؟؟؟
 
آخرین ویرایش:

ramtin20

New member
سلام،گزارش من
بیولوژی دور اول تمام شده در حال برنامه‌ریزی برای مرور
بیوشیمی یه دور تمام البته به دلم نچسبیده خوندنم
میکروب در حال مرور
زبان مرور لغات و کم وبیش متن
 

Leyli002

New member
سلام بچه ها.من استرس گرفتم.6فصل لودیش مونده هنوز/به نظرتون تا 12فروردین تموم میشه؟؟؟:ph34r-smiley:درسای دیگه هم موندن
 

The Guy

Well-known member
من امروز )بهتره بگم دیروز( جلد 2 لودیشو تموم کردم و بعدش مشکلی پیش اومد دیگه نتونستم بخونم....
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا