مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
شب عفواست ومحتاج دعایم
زعمق دل دعایی کن برایم
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
من اگر صخره سختم تو همان چشمه جوشنده
ز سنگی که ز من میگذری......
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری برتو نخواهند نوشت
دوری ظاهر دلیل دوری دل نیست نیستمرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
درین در گه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که فردا نایی آگه
دوری ظاهر دلیل دوری دل نیست نیست
با تو ام دیگر چرا در انتظار من تویی
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری برتو نخواهند نوشت
یاران هم نشین همه از هم جدا شدنددوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم
با کافران چه کارت گربت نمی پرستی
یا رب روا مدار که گدا معتبر شود
گر معتبر شو زخدا بی خبر شود
دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم
با کافران چه کارت گربت نمی پرستی
یا رب روا مدار که گدا معتبر شود
گر معتبر شو زخدا بی خبر شود
یارب این آتش که در جان من است
سرد کن زآنسان که کردی بر خلیل
ای نسیم سحری بندگی من برساندر آسمان نه عجب گربه گفته حافظ
سرود زهره به رقص اورد مسیحارا
لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته سر بسته چه دانی خموش