مشاعره

arshade90

New member
تجسم کن زمانی را ...
که با ابریشمین نقش خیالت
صُفه ی ایوان قلبم را
به دستان نیایش فرش می کردم
 

Artmis.a

New member
تو را من چشم در راهم
به سعي ام تا ز دل يك ديده بگشايم
ببينم من فراخي را خبر گيرم من از يارم
تو را من چشم در راهم
 

arshade90

New member
مبارک بادت اين سال و همه سال
همايون بادت اين روز و همه روز
 

Artmis.a

New member
ز اصحاب نبی طیب و طاهر علی ست
در هر دو جهان باطن و ظاهر علی ست
جمعی دانند اول و جمعی آخر
پس ثابت شد که اول و آخر علی است
 
در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوش

دیـدم دو هزار کـوزه گـويا و خـموش

هــر يک به زبان حــال با مـن گفتند

کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
 

Artmis.a

New member
شايد اين جمعه بيايد شايد
پرده از چهره گشايد شايد
 
آخرین ویرایش:

Artmis.a

New member
در آرزوی لب سقا
شریعه در خروشه
هزار هزار چشمه خواهش
پیش پاهاش می جوشه
 

Artmis.a

New member
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
 
افسوس که آنچه برده ام باختنیست

بشناخته ها تمام نشناختنیست

برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت

بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست
 
بالا