مشاعره

patris

New member
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت!؟
 

fateme67

New member
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
 

RBC!

New member
تا با هجوم وحشی چشم تو سر کرد
یگ جنگل از احساس را سهم تبر کرد


شاید صدایش را تو نشنیدی وگرنه
گوش فلک را می شود با عشق کر کرد
 

patris

New member
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن!پروانه مرده است
 

princess

New member
شب نيست كـه آهـــــم به ثريا نرسد / از چشم ترم آب به دريا نرسد

ميميرم از اين غصه كـــــه آيــــــا روزى / ديدار به ديدار رسد يــــا نرسد
 

ali tafakori

New member
الا یا ایها الساقی ادرکسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
 

patris

New member
اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم
در فکر غرق کردن کشتی است نا خدا
 

antenyus

Active member
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
 

shenya

New member
ای رفته ز دل ،رفته ز بر ،رفته ز خاطر

بر من منگر تاب نگاه تو ندارم

بر من منگر زآنکه به جز تلخی اندوه

در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
 

patris

New member
مزن تیر خطا!آرام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
همیشه رود با خود میوه ی غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت
 

epid.1

New member
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟

به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه؟

گمان دارند خلقی کز تو خواریها کشم آخر

عزیز من یقین خواهد شد آخر این گمان یا نه؟
 

fateme67

New member
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه رسد تورا که من هم برسم به آرزویی
 

patris

New member
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟

به من کم میکنی لطفی که داری این زمان یا نه؟

گمان دارند خلقی کز تو خواریها کشم آخر

عزیز من یقین خواهد شد آخر این گمان یا نه؟
باید با ت شروع میکردین دوست عزیز:14:
 

patris

New member
یکی گرفته زمن تخت و دیگری تاجم
ببین چگونه جهان می برد به تاراجم
 

ali tafakori

New member
اره راست میگی چرا با الف شروع کردم خدا میدونه ببخشید:smilies-azardl (181:eek:t0837h0nn8zfqu8ult
 

aram ft

New member
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
چون سرآمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
 

patris

New member
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
اسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
 

مهدیس

New member
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق این پندارم
كه چرا
باغچه ی كوچك ما سیب نداشت
 
بالا