مشاعره

love virology

New member
دلی دیرم چو مرغ پاشکسته
چو کشتی بر لب دریا نشسته
همه گویند طاهر تار بنواز
صدا چون می‌دهد تار شکسته

بابا طاهر
 

diseases

Well-known member
هیچ کس ما را نمی آرد به خاطر ، ای عجب
یاد عالم می کنیم اما فراموشیم ما
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: yara

abtin13

New member
ای آن كه نتيجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دايم اندر تفتی
می خور كه هزار بار بيشت گفتم
باز آمدنت نيست چو رفتی رفتی
 

abtin13

New member
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
 

abtin13

New member
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
 

abtin13

New member
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
 

yara

New member
یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
 

eeeeeeehsan

New member
ته سر ورزان مو سودای ته ورزان ... گريبان بلرزان وا ته لرزان
کفن در کردنم صحرای محشر ... هران وينان احوال ته پرسان
 

love virology

New member
نمی بینم ز مردم آشنایی
نمی آید ز کس بوی وفایی
مده فایز به وصل گلرخان دل
که آخر می کشندت از جدایی

فاییز دشتستانی
 

eeeeeeehsan

New member
نمی بینم ز مردم آشنایی
نمی آید ز کس بوی وفایی
مده فایز به وصل گلرخان دل
که آخر می کشندت از جدایی

فاییز دشتستانی

به به!!

حالا اینو:

يکی درد و يکی درمان پسندد ... يک وصل و يکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ... پسندم آنچه را جانان پسندد
 

love virology

New member
دلا تا چند در آزارم از تو
گهی نالان ، گهی بیمارم از تو
تو فایز در جهان بدنام کردی
برو ای دل که من بیزارم از تو
 

شفق بانو

New member
وفای بی وفایان کرده پیرم ،برم یار وفاداری بگیرم

اگه یار وفاداری ندیدم ، سرقبر وفاداری بمیرم
 

love virology

New member
مرا شب سیل آه از دل برآید
که یادم از دو زلف دلبر آید
نشیند چشم در ره ، فایز هر شب
که شاید یارم از سویی در آید
 

eeeeeeehsan

New member
به به.. به به.. (الکی جو بدیم!)

ديم يک عندليب خوشنوائی ... که می ناليد وقت صبحگاهی

بشاخ گلبنی با گل همی گفت ... که يارا بی وفايی بی وفائی
 
بالا