مشاعره

bioelectric

New member
باز دل پر میزند،این کیست بر در میزند
در شب تاریک من چون ماه سر بر میزند
 

mohana

Well-known member
در آن توفان که صد فریاد گم شد
چه بر می آید از وای شباویز!
 

cheshmak

New member
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
 

ZOT

New member
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
حافظ
 

leylii

New member
نیکنامی می خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خود پسندی جان من برهان نادانی بود
 

bioelectric

New member
دنیای ز غم معطرت مال خودت
این دیده ی تا ابد ترت مال خودت

ما قید پرنده تر شدن را زده ایم
ای عشق بیا بال و پرت مال خودت
 

leylii

New member
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم
 

ZOT

New member
مژه ی سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بندیش و غلط مکن نگارا
 

ZOT

New member
میروم اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا منزل کجا مقصود چیست
بوسه میبخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست؟!
 

leylii

New member
میروم اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا منزل کجا مقصود چیست
بوسه میبخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست؟!

ترک درویش مگیر ار نبود سیم ورزش
در غمت سیم شما راشک و رخش رازر گیر
 

ZOT

New member
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
حافظ
 
بالا