STRUCTURE 66
New member
یک نفر آمد صدایم کرد ورفت
در قفس بودم رهایم کرد ورفت
تا نیست نگردی ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند
یک نفر آمد صدایم کرد ورفت
در قفس بودم رهایم کرد ورفت
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم
منگربه هر گدایی که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش
نبسته ام به کس دل...نه بسته کس به من دل
چو تخت پاره بر موج
رها..رها..رها من
درویش نمی پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه ی آمرزش و پروای ثوابت
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری
کاندرین ره کشته بسیارند قربان شما
عالی بودنقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت
دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت