مشاعره..... با حرفی که نفر قبلیت میگه شعر بگو.. برای نفر بعدیت یه حرف بگو

sajedeh 71

New member
ســخـن بـا مـن نـمـی گـوئـی الـا ای هـمـزبـان دل
خــدایــا بــا کـه گـویـم شـکـوه بـی هـمـزبـانـی را

بعدی *د*
 

sepid71

New member
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رقیب سفر نکرد

بعدی ه

- - - Updated - - -

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رقیب سفر نکرد

بعدی ه
 

IL-2

Well-known member
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان برم

ش
 

sajedeh 71

New member
شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت


*ف*
 

IL-2

Well-known member
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب

که حیف باشد از او غیر او تمنایی

حرفی رو مشخص نکردید
پس من با حرف اخر شروع میکنم ...

يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور

كليه احزان شود روزي گلستان غم مخور



بعدی : ک
 
آخرین ویرایش:

paeez

New member
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

بعدی باط
 

paeez

New member
طوبی زقامت تو نیارد که دم زند زین

قصه بگذرم که سخن می شود بلند
بعدی باظ
 

IL-2

Well-known member
ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند

عادل برفت و نام نکو یادگار کرد


( سخت بود ها! گشتم تا پیدا کردم.)

بعدی : ن
 

baran71

New member
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را ............. برون کن ز سر باد خیره سری را

چو تو خود کنی اختر خویش را بد...............مدار از فلک چشم نیک اختری را

ج
 

bahramian0935

New member
جوانی گفت پیری را چه تدبیر

که یار از من گریزد چون شوم پیر

جوابش داد پیر نغز گفتار

که در پیری تو هم بگریزی از یار
 

IL-2

Well-known member
با حرف آخر شروع کردم

روز تویی،روزه تویی،حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده ای یار مرا


بعدی :ش
 
آخرین ویرایش:

bahramian0935

New member
.شب نه چون روز بد وجانکاه است

شب کجا روز کجا شب ماه است



mohana:

جناب بهرامیان لطفا قانون تاپیک رو رعایت کنین

بعدی با حرف "س"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

yara

New member
سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را


حرف» ی«
 

IL-2

Well-known member
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است :)

گ
 

baran71

New member
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

باقلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

ف
 
بالا