bioelectric
New member
نکنم شکوه که دیر آمده ای در برمن
لااقل دیر چو آیی زبرم زود مرو.......
ظ
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
مولانا
با ط
نکنم شکوه که دیر آمده ای در برمن
لااقل دیر چو آیی زبرم زود مرو.......
ظ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون یکی زمانی را خاک باش
"ش"
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون یکی زمانی را خاک باش
"ش"
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
بعدی با "ا"
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
"و"
وارث تمام اظطرابهای من سلام
لیلی قشنگ خوابهای من سلام
با ح
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
د
عتاب یار پریچهر عاشقانه بکشدل بی تو درون سینه ام میگندد
غم از همه سو راه مرا میبندد
امسال بهار بی تو یعنی پاییز
تقویم به گور پدرش می خندد
با ع