عمرا بفهمند
- نویسنده موضوع binam
- تاریخ شروع
biosta
Well-known member
به قول دکتر هلاکویی ( روانشناس )
که می گوید گاهی بایستی چنین شد { کری - کوری - لالی - خری}
که می گوید گاهی بایستی چنین شد { کری - کوری - لالی - خری}
این مورد از شعار های زندگی من هست
یعنی منظورم این هست که :
ماهستیم که حرف دیگران را کارد و چاقو می کنیم و به خودمان با این حرف ها صدمه می زنیم .
در حالی که سکوت به معنی نداشتن جواب نیست همه این را می دانند .
صدها بار این سکوت پر معنی را تجربه کرده ام اوایل سخت هست کم کم این سکوت برایتان شیرین هم می شود!! اگر که واقعا" بدانید چرا سکوت می کنید .
آهای این سکوت را با اجازه دادن به زایع شدن حقتان اشتباه نگیرید .
منم تقریبا یه همچین آدمیم.خیلی وقتا جواب کارای بعضیا رو با سکوتم میدم خونوادمم سخت مخالفن ومیگن اینجوری حقت ضایع میشه.ولی بعدش نتیجه شیرینش رو حس میکنم..در کل سکوت اون لحظه که همه انتظار شنیدن یه حرف رو ازت دارن خیلی عذاب آوره ولی بعدش لذت بخشه..
گاه سکوت کسی معجزه میکند پس بدان که بودن درفریاد نیست...
گاه سکوت کسی معجزه میکند پس بدان که بودن درفریاد نیست...
mikhak s
New member
هرچند خودمم براي نگه داشتن حرمتها بارها سكوت كردم. ولي هميشه سكوت معجزه نميكنه. خيلي چيزهارو خراب ميكنه وشايد سالها بعد متوجه سكوت تو بشن.
binam
Active member
برای من سکوت همیشه به نفعم بوده...موقعی که عصبانی میشم فقط سکوت میکنم...حرف زده شده رو نمیشه از ذهن دیگران پاک کرد...وقتی که آروم بشم بهتر و معقولانه تر میتونم حرف بزنم...بدون اینکه باعث رنجش بشم...اما برا بعضی مسائل باید تا ابد سکوت کرد
mikhak s
New member
توي عصبانيت بله موافق سكوت هميشه بهترين كاره. ولي تو مواردي ديگه سكوت هميشه نتيجه خوبي نداره
princess
New member
حکایت من ، حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت...
دلباخته ی سفر بود ، همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید ، گریه کرد اما اشک نریخت
حکایت من ، حکایت چوپان بی گله و ساربان بی شتر است.
حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود
حکایت من ، حکایت کسی است که بخاطر آرزوهایش که هر روز می میرند ،
سکوت می کند ، آن هم سکوتی بالاتر از هر فریاد....
دلباخته ی سفر بود ، همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید ، گریه کرد اما اشک نریخت
حکایت من ، حکایت چوپان بی گله و ساربان بی شتر است.
حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنود
حکایت من ، حکایت کسی است که بخاطر آرزوهایش که هر روز می میرند ،
سکوت می کند ، آن هم سکوتی بالاتر از هر فریاد....
setayesh71
New member
بسیار عالی بود
@... zahra
New member
به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم...
سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...
سکوتی میکنم بالاتر از فریاد...
سحر68
New member
آخ آخ گفتی
دیروز قشنگ تو همچین موقعیتی قرار گرفته بودم
خیلی دوست داشتم میشد خیلی چیزا رو بگم اما به خاطر یه سری مصلحت نشد که نشد
:13: