سومین دیدار حضوری بچه های تبریزی-26 خرداد 93

[نوتر]

از قدیم گفتن تا سه نشه بازی نشه
خخخخ خو چیه؟؟ چرا اونجور نیگا میکنین؟ خخخخ. جم شده بودیم دیگه خخخخخخخخ

موضوع این حماسه: بدرقه ی علی قدرت برای خدمت مقدس سربازی


امروز یکی از بهترین روزای من بود
درسته چند نفر از بچه ها غایب بودند بدلیل مشکلات شخصی، اما واقعا خوش گذشت

چون فک کنم امروز سالار رو فرم بود. همه هم به ناروین گیر داده بودیم

تعداد پسرا هم از تعداد دخترا بیشتر شد و ما لواشکاشونو گرفتیم و ناروین هم اذیت کردیم خخخخخ. بخصوص سالار که خعععلی اذیتش کرد ههههههه


مهمونای امروز:

مهسا
ناروین
Z.bio(دوست جدید گروه)
دکتر محمد(دوست علی)
رضا
علی
سالار
خودم

مرضی با و سپید 71 هم مهمون تلفنی ما بودند.لطف کردن واقعا. درسته آنتن دهی اونجا یکم سخته ولی تحمل کردند



اینم عکس ها با توضیحاتشون:


عکس دسته جمعی پسرا که لواشک دخترهارو برداشتن و نمیدن بشون خخخ


.
.
.
.



اینم گذاشتم دلتون آب شه


.
.
.
.

مراسم اختتامیه است و ناروین و مهسا دارن لواشک رو بین خودشون تقسیم میکنن خخخخخ


.
.
.
.
بعد اینکه من بشون گفتم زنهای این دوره زمونه رو ببین یه لواشک رو نمیتونن ببرن مهسا گفت اگه شوما بلدین شما بیاین ببرین. که سالار هم رفت تا نماینده ی شایسته ی مردها باشه. که بماند آبرومونو برد خخخ


سالار و مهسا و ناروین در حال بریدن لواشک.
​

بقیش با بچه هاا.......

 

[baran71]

:riz304::dadad4:خوشبحالتون دلمون خواست

 

[mahsa.]

دست گلت درد نکنه نوتر.

اولا جای ارزو و بیوشیمی و یاسمن خالی ....دوست داشتیم باشن .
ثانیا جای مهنا جونم خالی امکان صحبت کردن نداشت والا مثل مرضی با و سپید مهمون تلفنیمون میشد.
سوما جای واتسون دوست جدیدمون که باهمه ی تلاشش نشد تو جمعمون باشه .آقا بهزاد 007 هم باز برنامش با ما جور نشد ایشالا سری بعد .
برمیگردم حتماااااااااااا خخخخخخ

 

[maxin]

:mad_majidonline: مگه دستم بهتون نرسه ....
مرضی بیا بریم خودمون دیدار حضوری بهم برسونیم.:thumbsdownsmileyani

 

[N@RVIN]

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوش گذشت

ممنون نوتر


من الان مشغول مهمان داریم یکم دیگر می آیم و هی میحرفم)))))))))

 

[bioshimi@]

سلاااام
عه وا چه لواشکی پاستیلم داشتییین خخخخخ..
خب خدا رو شکر که باز بهتون خوش گذشته ..
و واقعا بابت اینکه به خاطر امتجانا ما نتونستیم خدمت برسیم و با داداش علی خدافظیه حضوری داشته باشیم از همتون معذرت میخوام
:rose::rose:
راستیییی علی کچل شده بود؟؟؟؟؟)
بازم رفتین آلما که

 

[mahsa.]

هانی نوه ی خوب بیق ددی ........خیلی دوست داشتیم تو جمعمون باشی ولی قسمت نبود.
یارای عزیز من شمارمو دادم که همونطور که دوست داشتی درجمعمون باشی ولی شمارتو نداشتم شرمندت شدم عزیزم.

 

[امیر سالار]

خسته نباشید به همگــــــــــی...نوتر دستت درد نکنه...


عاقا من از کجا بگم؟؟؟؟ از چی بگم؟؟؟؟:25r30wi: من امروز انقده خندیدم عضلات صورت و فکم درد میکرد....یعنی یه وضی بودااااااااا...امروز بیشتر از سریای قبل چسبید و خوش گذشت...جای دوستان کم لطف خالی بود واقعا...

خیییییییییلی خوش گذشت....من تصمیم دارم این جمعو هر طوری شده قبل کنکور خودم و چن تا از بچه ها دور هم بیاریم که بریم بترکونیم...یعنی آدم یعک انرژی میگیره که نگوووووووووووو....

ممنون از دوستان عزیزم :thanks::thanks:

 

[pashmak]

خدایا چقدر همایش
چقدر تاپیک همایش
ایششششش

چقدر حماسه
ایششش بازم بستنی میوه ای با لواشک
من فکر کردم یه کیسه تخمه ژاپنیه خخخ
خدایا یا مشهد ببر تبریز یا تبریز بیار مشهد ما هم بریم ببینیم چیکار میکنن انقدر تعریف از خودشون میکنن

 

[pashmak]

بعدم کی گفته فضایی ها میرن سربازی
برونکا خودش یه عالم سرباز یک چشم داره

 

[نوتر]

خداییش امروز من خیلی خندیدم
واقعا علی قدرت خیلی با نمکه

سالار رو فرم باشه گروه رو فرمه.

ناروین خیلیییییی ببخش امروز همه رو شما زوم کرده بودنددددد خخخخ

راستی ناری اون النگوت پلاستیک فشرده س.
ناری میگفت النگوم رو از کره شمالی برام آوردن:25r30wi::25r30wi: نمیشکنه. پلاستیک نیست و عقیقه

سالار برگشت گفت شما بده من زیرپام همینجا جلو همه بشکنم ببین چطوری نمیشکنه. ای خدا من مرده بودم از خنده:25r30wi::25r30wi:

 

[mahsa.]

سلاااام
عه وا چه لواشکی پاستیلم داشتییین خخخخخ..
خب خدا رو شکر که باز بهتون خوش گذشته ..
و واقعا بابت اینکه به خاطر امتجانا ما نتونستیم خدمت برسیم و با داداش علی خدافظیه حضوری داشته باشیم از همتون معذرت میخوام
:rose::rose:
راستیییی علی کچل شده بود؟؟؟؟؟)
بازم رفتین آلما که

آرههههههه رفتیم آلما بعدش من و ناری و سالار و علی رفتیم شاهگلی جاتون خالی
نمیگم سوار قایق شدیم و حیثیت منو ناری رفت به باد خخخخخخخخخخخخ.

پاستیل نداشتیم .
لواشکم علی آقا زحمتشو کشیده بود واقعا طعمش محشره ممنون علیییییییییی.

 

[mahsa.]

واااااااای بچه ها خدا من و سالار و علی و ناری و دوباره بهتون داد شاکر باشید موقع برگشتن از شاهگلی سوار تاکسی بودیم انگار سوار جت اسکی هستیم با یه سرعت میروند راننده انکار قصد جونمون داره .

 

[mahsa.]

این دفعه هم مرضی بای عزیز و سپید 71عزیز بصورت تلفنی از علی خدا حافظی کردن والا آنتن نمیداد علی رفت بالاحرف زد نمیدونم دیگه چی گفتن والااااااااااا.

 

[mahsa.]

ای خدا بیو چقدر ماه و ساکت بودددددددد .
دوست علی هم نشسته بود فقط میخندید .
دکتر جدا چجوری بستنی و خوردییییی من هنوز تازه قاشق سومم بود بستنی و تموم کردی نه جدا راز موفقیتت چی بود؟؟؟؟؟؟؟

 

[mahsa.]

برای علی یه کتاب درمورد خاطرات سربازی خریدیم که فردا نیاد بگه دست به سیاه و سفید نزدم کلا تو کتاب شرح حال سربازارو نوشته ....
علی الکی برای مت کلاص نذاری.

 

[bioshimi@]

مهسا بیو کدوم بیوست؟

 

[mahsa.]

مهسا بیو کدوم بیوست؟

هههههههه بیو من خودم بیو رو برای بار اول دیدم یه دختر خانم ماه مثل خودت ایشالا میاد پست میده
قرارهای قبلیمونو خونده بود خودش خواسته بود باشه تو جمعمون خیلی خانم بود .

 

[yara]

هانی نوه ی خوب بیق ددی ........خیلی دوست داشتیم تو جمعمون باشی ولی قسمت نبود.
یارای عزیز من شمارمو دادم که همونطور که دوست داشتی درجمعمون باشی ولی شمارتو نداشتم شرمندت شدم عزیزم.

فدات مهسا جان عزیزم....دشمنت شرمنده....کار بد من کردم که شمارتو سیو نکردم توی گوشیم بعدش با امتیازا رفت h34r-smiley:
انشالله دیدارهای بعدی ...............:heart::thanks:

 

[bioshimi@]

هههههههه بیو من خودم بیو رو برای بار اول دیدم یه دختر خانم ماه مثل خودت ایشالا میاد پست میده
قرارهای قبلیمونو خونده بود خودش خواسته بود باشه تو جمعمون خیلی خانم بود .

قربونت
خب بیو جان به جمع حماسه افرینان خوش اومدی گلم :rose::rose: