دل تنگ هستی برای ، چه کسی ؟ چه چیزی ؟ چه کاری ؟
- نویسنده موضوع biosta
- تاریخ شروع
FARNAZz
Member
دلتنگم برای روزایی که با عشق و انگیزه درس می خوندم تا رشته ای که دوست داشتم قبول بشم و فقط یه بار تو زندگیم از ته دل جییییییییییییغ بکشم خدایا شکرت منو به آرزوم رسوندی. ولی فقط به خاطر 3 تا سوال نزدن دانشگاه شهیدبهشتی رو از دست بدم و الان از این بیمارستان به اون بیمارستان دنبال طرح.... یه سال از عمرم تلف شد هیچ.... دیگه اون شوق قبول شدن رو ندارم.
ولی بازم می گم خدایا شکرت
ولی بازم می گم خدایا شکرت
biosta
Well-known member
از کاربرهایی که عنوان تاپیک رو می بینند یک عده ای میان تو
یک عده ای کمتر پست می گذارند
اما اون هایی که پست می گذارند یک درد مشترک دارند
منم مثل شما هستم shiva3322 ، FARNAZz ، BBT،simin انگار همه یک غمی همیشه اون ته دلشون دارند
دردی که از گذشته نشات گرفته و با تغییر نگاه به زندگی میتونه از بین بره یا لااقل کمتر و کمتر بشه
به خودم می گم ، وقتی که نمی توان گذشته رو عوض کرد چرا رهایش نمی کنی
وقتی مسئولیتم رو بیشتر و بیشتر بپذیرم ، وقتی واقعیت رو قبول کنم و سعی کنم آینده ای بهتر برای خودم بسازم
وقتی بپذیرم که خدایی که جهان رو آفریده حکمتش عین رحمت هست اون وقته که التیام می گیرم .
همه چی از افکار شروع میشه "چشم را باید شست طوری دیگر باید دید "...
یک عده ای کمتر پست می گذارند
اما اون هایی که پست می گذارند یک درد مشترک دارند
منم مثل شما هستم shiva3322 ، FARNAZz ، BBT،simin انگار همه یک غمی همیشه اون ته دلشون دارند
دردی که از گذشته نشات گرفته و با تغییر نگاه به زندگی میتونه از بین بره یا لااقل کمتر و کمتر بشه
به خودم می گم ، وقتی که نمی توان گذشته رو عوض کرد چرا رهایش نمی کنی
وقتی مسئولیتم رو بیشتر و بیشتر بپذیرم ، وقتی واقعیت رو قبول کنم و سعی کنم آینده ای بهتر برای خودم بسازم
وقتی بپذیرم که خدایی که جهان رو آفریده حکمتش عین رحمت هست اون وقته که التیام می گیرم .
همه چی از افکار شروع میشه "چشم را باید شست طوری دیگر باید دید "...
simin69
New member
جناب بیوستای عزیز فرمایش شما متین است ولی وقتی دلتنگ باشی , دلتنگی.خدا هم گاهی اوقات از بندگانش دلتنگ میشود و گاهی هم دلتنگ بندگانش میشود
swan20
New member
نقــاش(روانشناس!) بـاشـی!
چـقــدر می گیـری
بیایی و صفحه های سیاه دلم را رنـگ کنی؟
بـعـــد بـرای دیــوار اتاق دلـــم
یــــک روز آفتابی بکشی که نــــور آفتـــاب تا میـانه اتاق آمــــده باشد
... راستـــــی مـــن روی صـــورتــم یـــک خنــــــده می خـــواهـــم
نــرخ ِ خـنـــــده که گـــــران نیســــت؟
آخرین ویرایش:
