دلم گرفته

aryobarzan

New member
باران که می بارد، دلم برایت تنگ تر می شود...
راه می افتم
بدون چتر...
من بغض می کنم... آسمان گریه..............
 

shahram25

New member
من همیشه وقتی دلم میگیره یه خیابونی داریم تو شهرمون که من همیشه اون خیابون میرم خیلی ازش خاطره دارم و همیشه شبا زیر چراغای نور افکنش قدم میزنم خیلی خلوته و با زنده کردن خاطراتم کل غمام از یادم میره
 

aryobarzan

New member
حکایتم کن



برای دستهایی که مرا جستند



و برای چشمانی که مرا قطره قطره...



برای لبهایی که ترانه ام کردند



و بعد شاید مرثیه ای



حکایتم کن به غروب رسیده ام!!!

 

aryobarzan

New member
سالها رفته از آن روز که رفتی اما

یاد تو یک نظر از خاطر من دور نشد

چشم من خواست که بی نور شود دور از تو

کور شد چشم،ولی چشم دلم کور نشد

سالها رفت و تو رفتی و دلت بازنگشت

غم ز من دور نشد،قلب تو رنجورنشد

باغ چشمان من از دیدن تو سبز نشد

دل دریایی تو شور نزد، شور نشد...
 

aryobarzan

New member
چگونه فراموشت کنم تو را؟ که همزمان با تولدت درقلبم همه را فراموش کردم.برایم تمامی اسم ها بیگانه شدند و همه خاطرات مردند دستم را به تو می دهم قلبم را به تو می دهم فکرم را نیز به تو می دهم بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از ان توست و شانه هایم که نپرس دیگر با من غریبه اند! وتمامی لحظات تو را می خواهند و برای عطر نفس هایت دلتنگی می کنند.چگونه فراموشت کنم تو را که از خرابه های بی کسی به سپید عشق هدایتم کردی.عاشقی بی قرار ویاری با وفا برای خویش ساختی و برای اشکهایم شانه هایت را ارزانی داشتی چگونه فراموشت کنم تو راکه سالها در خیالم سایه ات را می دیدم.
 

aryobarzan

New member
نازنینم ، هیچ می دانی اکنون که برایت می نویسم همهء وجودم در تمنای دیدارت می سوزد ؟!

هیچ می دانی برای اینکه دوباره بتوانم قامتم را در آینهء چشمانت به تصویر بکشانم، ثانیه ها را یکی یکی می شمارم ؟!

کاش آن روز بیاید ! ..

 

shahram25

New member
نه ديلك كسي نيست ولي خاطرات خوبي دارم از اونجا اونجا ارومم ميكنه
 

paradise

New member
سکوت کن نازنين سکوت کن

فريادت را چنين جماعت منگ

جز به سکوت بر نخواهند تافت

آغوشت را فروگير مهربان

بازوانت را فروگير

نوازشی نکرده دستانت را قطع می*کنند

تا نوازشی نکنی
 

zanbagh

New member
خوشبحالت که بایه خیابون رفتنوزیرچراغ قدم زدن دلتنگیات ازیادت میره؛چه آسون‏!‏‏!‏‏!‏
 

RBC!

New member
دلم نگرفته.. ولی اصرار دارم که بهش یادآوری کنم و مدام توی سرش بزنم که باید یک طوریش باشد.. انگار عادتم شده همه کم و کاستی هایم را به دلم نسبت بدهم و آن بنده ی خدا را پای میز محاکمه بکشم.. نمیدانم اگر دل زبان داشت چه کار می کرد. احتمالا از دست من و ندانم کاری ها و سر به هوایی هایم به کوه و بیابان پناهنده می شد. ولی میدانی چیست؟ این دل که گاهی مثل گربه های ملوس, ساکت و آرام کز می کند یک گوشه و با آن چشم های ورقلمبیده اش زل میزند به چشم های غضبناکم, خیلی هم نباید بی تقصیر باشد. خودم مچش را چند بار گرفته ام.. همان وقت هایی که هوس شیطنت به سرش میزند و هی توی گوشم می خواند که فلان کار اینقدر کیف میدهد و بهمان کار آنقدر هیجان دارد و از این حرف ها.. بعد من هم دنبالش راه می افتم و می روم پی فلان کار و بهمان کار و آنقدر غرق لذت می شوم که همه چیز یادم می رود و بعد یکهو با یک تخته سنگ گنده که درست می خورد وسط ملاجم به خودم می آیم و می فهمم کج رفته ام و آنقدر از جاده ی اصلی دور شده ام که حتی رد قدم های دلم هم پیدا نیست.. اینجور وقت هاست که از خواب خرگوشی ام بیدار می شوم و چون هیچ وقت خدا هم مقصر نیستم پی باعث و بانی ش می گردم و چه کسی خرابکارتر و مقصرتر از دل! بعد دعوایش می کنم و می گذارمش گوشه اتاق و در را به رویش می بندم تا کمی تنهایی بکشد و ادب شود.. بعد همه چیز یادم می رود.. زمان فراموشم می شود و وقتی به خودم می آیم که میبینم زندگیم یکنواخت شده.. اصلا میدانی چیست؟ با دل نباید قهر کرد.. دل ها هیچ وقت نمی گیرند.. فقط گاهی ساکت و آرام گوشه اتاق کز می کنند و تو باید غرورت را بشکنی و بروی منتش را بکشی .. برایشان خوراکی و قاقا لی لی بخری و ببریشان پارک. آن وقت خودشان بهت لبخند میزنند و آشتی می شوند.
 
آخرین ویرایش:

shahram25

New member
زنبق اونجا خاطراتي دارم كه هر مشكلي برام پيش بياد ميرم اونجا مشكلاتم حل ميشه
 

mojtabak62

New member
سروده توسط خودم:
دریای خروشان دلم بهر تو ارام نگیرد/ هر موج زند ضربه ای و رام نگیرد
موجی که شود بهر تو اسوده ز طوفان/ ای کاش بمیرد یا که دگر رام نگیرد
 
بالا