از ابتدای آشنایی تا زمان ازدواج: 6 سال
همکلاسیم بود
دوستی ما به قصد ازدواج بود. اگر جفتمون به این نتیجه می رسیدیم که به درد هم نمیخوریم دوستی مون قطع می شد.
طبیعتا احساس هم که در کنار عقل هست. منظور اینه احساسمون بر روی عقلمون اثری نداشت.
جالب اینه بعد از ازدواج واقعا احساس علاقه م نسبت بهش بیشتر شده
(الان پیشم نشسته مجبورم بگم شوخی می کنم واقعا جدی گفتم
یه دوستی دوره دانشجویی دارم (خوزستانیه) 9 سال با همسرش قبل از ازدواج آشنا(دوست) بود و بالاخره خدا رو شکر سال 84 ازدواج کردن و الان هم یه پسر 8 ساله دارن.
امیدوارم زندگی شما هم خوب و شیرین باشه و بنظر من اینجور دوستیایی که نهایتا به ازدواج میرسه ؛معمولا زندگی های موفقی میشه .
ولی راستش
فکر می کنم شما خیلی آسون قضیه رو مطرح میکنید ؛در صورتی که لااقل برای خانم شما همونقدر که فرصت بوده ،تهدید هم بوده؛خانم ها چه از نظر احساسات و چه از نظر فیزیولوژیک خیلی با مردها متفاوت هستن.
وقتی دو نفر به قصد ازدواج با هم دوستن ؛تنها فرقش-از نظر اخلاقی نه مسایل دیگه- اینه که رسمیت نداره وگرنه هردوشون باید بهم متعهد باشن- مرد بیشتر - ولی ریسک این تعهد برای زن بیشتره (تو جامعه و فرهنگ ما خیلی بیشتره) حرفم رو با یه سوال توضیح میدم : من با چیزی که در مورد دوستم دیدم و خیلی دلایل دیگه که توضیحش طولانی میشه میگم که اینجور خانم ها خیلی هم نجیب و متین هستن ؛خوب دختری با این ویژکی ها و شعور بالا نهایتا بعد از 6 سال و پس از نهایت تلاش دو طرف برای حفظ رابطه سالمشون به این نتیجه برسن که در عین حالی که میتونن همکاران خوب،دوستان خوب و ... باشن ،نمی تونن همسران مناسبی برای همدیگه باشن،اونوقت تکلیف اون خانم چیه ؟
قبول کنیم که شانس یه ازدواج موفق برای این خانم اگر خیلی پایین نباشه ؛درصد بالایی هم نخواهد بود. ولی اون آقا -من بدون هیچ تعصبی میگم - به احتمال 90 درصد میتونه یه انتخاب عالی داشته باشه.
بماند که اگر مرد به این نتیجه برسه که رابطه باید تموم بشه و زن هنوز موافق نباشه که مصیبته.( تو رابطه هایی که با شعور همراهه وقتی یکی زودتر به نتیجه میرسه ، به اون یکی کمک میکنه ولی نهایتا مجبوره رابطه رو رها کنه)
حیفم میاد اسم اینجور رابطه ها رو بذارم دوستی ؛بس که الان دوستی های پسر و دخترا حیوون صفت شده.