malakashun nish dasht baba. Vali ye edashun chagh budan.nish nadashtan.siahtar ham budan.are chagho siah budan pas nar budan hatman!
یه همسایه داشتیم تو حیاطشون درخت انگور داشتن ... برا همین همیشه حیاطشون پر از زنبور بود ... بخصوص اون زنبور بزرگای خیلی یوغورا
همسایمون یه پسر داشت اسمش هادی بود ... هادی به این زنبورا میگفت زنبور گاوی ... حالا نمیدونم این اسم رو خودش گذاشته بود یا اینکه همه بهش همینو میگن ... بهر حال من هنوز که هنوزه همون اسمو میگم
یادمه هادی همیشه این زنبورا رو میگرفت بوسیله سوزن یه نخ تقریبا بلندو از توی بدن این زنبورا رد میکرد سر دیگه اشو میداد به من .... دیگه این زنبوره شروع میکرد به پرواز ... و حالا من یه اساب بازی زنده در حال پرواز داشتم ... اسب زنبوری ... اسب زنبور گاوی ... ههههههههههههه
وووااای چقدر با جوجه هاتون خشن بودید!!!!
برعکس من, یه جعبه برمیداشتم, داخلش ازین کاغذ رنگی ها میذاشتم. بعد.. تو یه بشقاب کوچیک خاک میریختم... بعد...از گل های تو حیاطمون چند تا شاخه میچیدم میذاشتم تو خاکه...بعد... این بشقاب خاکو میذاشتم یه گوشه جعبه!!!تازه خاک رو هم نمددار میکردم, مثلا محیط رو خنک کنه!!!!!ainting:
یه پیاله آب...یه پیاله دونه...
برای اینکه حوصلش سر نره یکی از عروسکای کوچولومم میذاشتم کنارش تو جعبه باهاش بازی کنه!!!!!!!!!:5:
و یه چیز دیگه...
برای عروسکام یه پتو کوچیک داشتم,اونم میاوردم جوجهه شبا بکشه روش سرما نخوره!!!!!!
همش نگران بودم مبادا از دوستاش جدا شده حوصلش سر بره!در عرض یکی دوروزم گربه میخوردش...
اون وقت شماها خفشون میکردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:25r30wi:
وای چه جالب همه با جوجه رنگی خاطره دارن منم یه بار جوجه هامو شستم بعد برا اینکه سرما نخورن از بس که دلرحم بودم به فکر سرما خوردنشون بودم 3تاشونم گذاشتم رو بخاری تا خشک بشن حالا هی جوجه ها داشتن فرار میکردن منم با دست نگهشون داشته بودم تا اینکه مامانم اومد از دستم گرفت صبح پاشدم طفلیا مرده بودن (البته جنس جوجه هام خوب بود رنگی نبود از این جوجه خوبا بود تا زمستون نگهشون داشتم)
تا جایی که من میدونم زنبورای سرباز هاپلوئیدن
فقط ملکه (دیپلوئید)، ماده هست که اونم تنها موقع پیدا کردن یه جا برا شروع ساخت کندو میشه دیدش و ظاهرش کاملا با زنبورای دیگه هم گونه خودش متفاوته، غیر اون همیشه توی کندو هست
زنبور نر (دیپلوئید) هم مث زنبور ماده همیشه توی کندو هست
این زنبورایی که ما میبینیم همه هاپلوئیدن و جنسیت براشون معنی نداره
فقط باید گفت جوونی کجایی که یادش بخیر!
اونایی که بزرگتر بودند، ملکه اند و نیش ندارند!
نرهاشون کارگر اند و نیش دارند
vala nar budan ya made nemidunam.vali kolan ezafe vazn dashtan.sangintar ham parvaz mikardan.mamulan khanuma ezafe vazn daran dg. Shayadam mard budan. Chi begam vala!
بهارجان اين كارو منم انجام دادم با اين تفاوت كه چند دقيقه بهشون فرصت نفس كشيدن ميدادم و بعد مجدد عمليات تحقيقاتيمو از سر ميگرفتم.. البته بعضي اوقاتم جنبه تحقيقاتي نداشت سكانس يكي از فيلماي جنايي رو براي اعتراف گرفتن اجرا ميكردم
مشاهده فایلپیوست 1115
چند تا سوال: نخو از بدن زنبورا رد میکردن زنوبره نمی مرد؟:idea_majidonline:
و نیششون نمیزد؟؟
خیلی شجاع بودید...آفرین
:25r30wi:
موندم چطور اونارو به دام مينداختيد كه نيشتون نميزده؟؟؟ چه پسر همسايه مهربوني! برات چه چيزايي درست ميكرده پسراي همسايه ما كه حتي نميذاشتن به دوچرخشون دست بزنيم :sad: منم وقتي حواسشون نبود با لگد دوچرخشونو مينداختم زمين و باسرعت نور ميرفتم خونه درو ميبستم! تا دو روزم تپش قلب داشتم:tonguesmiley:
عزیزم خیلی بانمک بودی ها, خیلی هم بانمک تعریف کردی:25r30wi:
:25r30wi::25r30wi:
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
جوجه که چیزی نیست من علاقه خاصی به مارمولک ها داشتم !!!!!!!!!! :4d564ad6:
اصلا اوضاعی بود بدبختارو میگرفتم به عنوان اژدها باهاش بازی میکردم!:a2d3:
البته بیشتر وقتا نامردا از دستم در میرفتن :sad: دم شون کنده میشد بعد الفرار!
منو بگوغصه ام میگرفت ! :dadad4:
منم دوست داشتم جنگ بین یه زنبور با یه مورچه رو تماشا کنم (البته از اون مورچه بزرگ بزرگا که خیلی بزرگ و سیاه بودن). یه شیشه برمیداشتم و یه زنبور با یه مورچه رو می انداختم توش, جنگی که بینشون در میگرفت واقعا دیدنی بود البته اینکارو از پسر خالم یاد گرفته بودم, خودم که اینقدر خشن نبودم (البته منم بلد نبودم و جراتش را هم نداشتم که زنبور و مورچه شکار کنم, ولی هر وقت که هوس تماشای این جنگ به سرم میزد به پسرخالم رجوع میکردم و اونم از خدا خواسته نمایشو برام مهیا میکرد).
ولی واقعا جالب بود, پیشنهاد میکنم یه بار این صحنه رو ببینید!
جنگ زنبور و مورچه؟؟؟؟؟ جل الخالق!! :smiliess (15): :thumbsupsmileyanim: اولين باره ميشنوم.. تو دوران تحقيقات ما يه همچين چيزايي نبود.. واقعا چقدر علم پيشرفت كرده قربون خدا بشم