خاطرات مامایی

Maryam.A

Well-known member
منم موافقم واقعأ کارتون سخته
ایشالا همتون موفق باشید
و به اون چیزی که لیاقتتونه برسید
من دل دیدن خون و این چیزارو ندارم
از رشته های مورد علاقه ام تو دوره دبیرستان بود
حتی قبول هم شد ام اما دید ام ژنتیک با روحیه ام بیشتر میسازه

هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که ، خداوند هنوز از بشر نا امید نشده است
 

royaaaaa

New member
روز ماماکه اردیبهشت 92بود تو اخبار اعلام کردن مامایی جزءمشاغل سخت قرارگرفته
 

mehrshad.namdar

New member
کار تو معدن کار جسمی ھست ولی این کار استرس روحی ھم دارہ ک روح رو ھم درگیر میکنه. خدایی نکردہ اگه بخاطر اشتباہ ناخواسته یکی از ماماھا مشکلی برای نوزاد یا مادر بیش بیاد تا اخر عمر کلی عذاب وجدان و مسئولیت قانونی گریبانگیر طرف میش صد رحمت به معدن بابا!
 

bahram-68

New member
کار تو معدن کار جسمی ھست ولی این کار استرس روحی ھم دارہ ک روح رو ھم درگیر میکنه. خدایی نکردہ اگه بخاطر اشتباہ ناخواسته یکی از ماماھا مشکلی برای نوزاد یا مادر بیش بیاد تا اخر عمر کلی عذاب وجدان و مسئولیت قانونی گریبانگیر طرف میش صد رحمت به معدن بابا!

ایول دادا
از تغذیه به مامایی مگه راه داره؟


- - - Updated - - -

کار تو معدن کار جسمی ھست ولی این کار استرس روحی ھم دارہ ک روح رو ھم درگیر میکنه. خدایی نکردہ اگه بخاطر اشتباہ ناخواسته یکی از ماماھا مشکلی برای نوزاد یا مادر بیش بیاد تا اخر عمر کلی عذاب وجدان و مسئولیت قانونی گریبانگیر طرف میش صد رحمت به معدن بابا!

ایول دادا
از تغذیه به مامایی مگه راه داره؟
 

mw.ashel

New member
یعنی مثل کارتو معدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آقای بهرام باید خدمت شما عرض کنم که مقایسه شغل ها کار درستی نیست چون هر کدوم از اونا سختی مربوط به خودشون رو دارند و در جواب شما در کار معدن یک نفر اون هم جان فرد در خطره ولی در رشته مامایی جان سه نفر به میون میاد،1.مادر2.نوزاد 3 خود فرد ماما
منظورم از خود فرد ماما این هست که چه بسا افرادی که مراجعه میکنند ممکن بیماریهایی همچون ایدز و هپاتیت داشته باشند که خودشون در جریان نباشند و اگر هم بدونن کمتر پیش میاد که بگند و برای همین کوچکترین خطایی میتونه تهدید کننده سلامت ما هم باشه.


- - - Updated - - -

ایول دادا
از تغذیه به مامایی مگه راه داره؟

.......نه نداره........
 

bahram-68

New member
آقای بهرام باید خدمت شما عرض کنم که مقایسه شغل ها کار درستی نیست چون هر کدوم از اونا سختی مربوط به خودشون رو دارند و در جواب شما در کار معدن یک نفر اون هم جان فرد در خطره ولی در رشته مامایی جان سه نفر به میون میاد،1.مادر2.نوزاد 3 خود فرد ماما
منظورم از خود فرد ماما این هست که چه بسا افرادی که مراجعه میکنند ممکن بیماریهایی همچون ایدز و هپاتیت داشته باشند که خودشون در جریان نباشند و اگر هم بدونن کمتر پیش میاد که بگند و برای همین کوچکترین خطایی میتونه تهدید کننده سلامت ما هم باشه.


- - - Updated - - -


.......نه نداره........

حرفاتون کاملا منطقی و من هم قبول دارم
 

firoozeh

New member
باهات موافقم دریا جان مامایی یعنی مسئولیت......ی لحظه غفلتش میشه بند اومدن نفس تازه واردی که منتظره توه ماما راه نفسشو باز کنی.....مامایی مقدسه.....عقیده من اینه که سر همونجایی که شبای احیاء قرآنو روش میذاری بالاترین و والاترین عضو بدن اولین جاییه که ی ماما لمسش میکنه.........من که عاشق شغلمونم حتی ی لحظه هم تو این 4 سال از انتخاب این رشته پشیمون نشدم................پس به افتخار خودمون:smilies-azardl (113:thumbsupsmileyanim:
 

hasti69

New member
لطفاهرکس ازدوستان ماما محل کارش خرم اباده بهم پیام خصوصی بده،سوال ذارم ازش
باتشکر

- - - Updated - - -

لطفاهرکس ازدوستان ماما محل کارش خرم اباده بهم پیام خصوصی بده،سوال ذارم ازش
باتشکر
 

setareh58

New member
یکی از استادامون تعریف میکرد توی یه روستایی رفته بودن واسه آموزش تنظیم خانواده...میگفت مردا رو جمع کرده بودن این استاد بدبخت ما بهشون آموزش استفاده از کاندوم بده...
این طفلی هم برداشته کاندومو کشیده روی شصت دستش و همینجوری توضیح میداده....
بعد یه هفته میگفت یه مردی با بیل اومده بوده گذاشته بوده دنبالش میگفته من امروز این خانوم دکترو میکشم....بعد فهمیدن 6 تا بچه داشته ور داشته کاندومو کشیده رو شصت دستش زنش بچه هفتمو حامله شده بوده:14:

:25r30wi::25r30wi:
 

setareh58

New member
از اعتماد به نفسم بگم دوباره براتون...
یه بار رفته بودم برای آمار پر کردن یکی از شهرستانای اطراف اصفهان به اسم فریدون شهر....اونجا خیلی زایمان زیاد بود و من بیشتر زایمان گرفتنو اونجا یاد گرفتم....
یه شب ساعت 3-4 نصفه شب بود...یه خانمه رو بردیم سر تخت زایمان...یه اپی گنده دادم و زایمانو گرفتم...تا اون موقع اپی رو بریدنشو بلد بودم ولی دوختنشووو فقط دیده بودم...حتی یه دونه هم ندوخته بودم...
بعد زایمان ماماهه برگشت گفت:بلدی اپی بدوزی؟؟
منم با اعتماد به نفس کامل گفتم بله بلدم...
اونم گفت باشه پس من دیگه میرم بخوابم:5:
من بازم کم نیوردم و نخو باز کردم و شروع کردم دوختن...همینجور دوختم دوختم دوختم...وقتی تموم شدم دیدم یا ابلفضل...چه بی ریخت شده:21:
منم دوباره با قیچی همه بخیه ها رو باز کردم و از اول دوختم:14:این وسط یه روش هم ابداع کردم واسه اپی دوختن..هههههه
از شانس خوبم هم زنه هم از این روستایی هایی مظلوم بود...خوابیده بود صداش هم در نمیومد...
البته دیگه از اون روز اپی دوختنو یاد گرفتم ولی نمیدونید چه کشیدم...عرقی میریختم دیدنی...
باید آفرین گفت به ماماهای شجاع:applause:
بابت خاطرات قشنگتم ممنون بازم بگو:riz304:

 

asie67

New member
از اعتماد به نفسم بگم دوباره براتون...
یه بار رفته بودم برای آمار پر کردن یکی از شهرستانای اطراف اصفهان به اسم فریدون شهر....اونجا خیلی زایمان زیاد بود و من بیشتر زایمان گرفتنو اونجا یاد گرفتم....
یه شب ساعت 3-4 نصفه شب بود...یه خانمه رو بردیم سر تخت زایمان...یه اپی گنده دادم و زایمانو گرفتم...تا اون موقع اپی رو بریدنشو بلد بودم ولی دوختنشووو فقط دیده بودم...حتی یه دونه هم ندوخته بودم...
بعد زایمان ماماهه برگشت گفت:بلدی اپی بدوزی؟؟
منم با اعتماد به نفس کامل گفتم بله بلدم...
اونم گفت باشه پس من دیگه میرم بخوابم:5:
من بازم کم نیوردم و نخو باز کردم و شروع کردم دوختن...همینجور دوختم دوختم دوختم...وقتی تموم شدم دیدم یا ابلفضل...چه بی ریخت شده:21:
منم دوباره با قیچی همه بخیه ها رو باز کردم و از اول دوختم:14:این وسط یه روش هم ابداع کردم واسه اپی دوختن..هههههه
از شانس خوبم هم زنه هم از این روستایی هایی مظلوم بود...خوابیده بود صداش هم در نمیومد...
البته دیگه از اون روز اپی دوختنو یاد گرفتم ولی نمیدونید چه کشیدم...عرقی میریختم دیدنی...
همین کارارو کردین کسی جرات نداره طبیعی زایمان کنه
خدایی عین این بلا رو باید یکی سرت بیاره تا اینجوری از اعتماد بنفس صحبت نکنی !!!!!!:whistle:
 
بالا