تاپیک دربه در

mahsa.

New member
باید ب بعضیا گفت:
عزیزم;حتى اگه "خدا" خودش بیاد پایین واسه "تضمینت" یا
شیطانو بفرسته واسه به گردن گرفتن "تقصیرت" دیگه فایده نداره;
چون خراب شد "

تصویرت"
 

mahsa.

New member
بغض ها را گاهى باید قورت داد،
عاشقانه ها را از پنجره تف کرد و درها را به روى همه بست…
گاهى هیچکس ارزش دچار شدن را ندارد!
 

mahsa.

New member
این راآویزه گوشت کن..!مگه نخواستی بری؟پس اینکه گریه میکنم یانه؟اینکه شادم یانه؟اینکه مواظب خودم هستم یانه؟به خودم ربط داره،توکه به خواسته ات رسیدی..رفتی..پس دیگه ساکت شو
 

ebrahim1

New member
من با خیالت دلخوشم، از خواب بیدارم مکن
محروم از رویای خود ،در این شب تارم مکن

بیداری ام را ترک کن،ناچاری ام را درک کن
از این که هستم بیشتر، دیگر گرفتارم مکن

بی چشم های شاعرت ،احساس من را کور کن
فکری به حال خلوت ِ خاموش اشعارم مکن

باید فراموشت کنم ،یا رو به آغوشت کنم؟
بین دوراهی باز هم گمراه و ناچارم مکن

با اخم های نابجا، یکریز ،یکدم،جابجا
این قدر تشویشم مده، این قدر آزارم مکن

هر حرف ِ ناسنجیده را، نشنیده می گیرم، بزن!
با حرف حرفی نیست ،نه، با چشم انکارم مکن!
 

ebrahim1

New member
با قلم میگویم:

_ای همزاد ،ای همراه،

ای هم سرنوشت

هر دومان حیران بازی های دوران های زشت.

شعرهایم را نوشتی

دست خوش،

اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟

« فریدون مشیری»
 

ebrahim1

New member
می روم خسته و افسرده و زار
سوی‌ منزلگه ویرانه ی خویش,
به خدا می‌برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
می‌برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
,زین همه خواهش بی‌ جا و تباه
,می‌برم تا زتو دورش سازم
زتو ‌ای جلوه ی امید محال,
می‌برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

فروغ فرخزاد
 

ebrahim1

New member
خدایا میشه سرمو بذارم رو پاهات ،
چشامو ببندم ،
تو دستتو بکشی رو موهام ،
من آروم بخوابم ...
فقط خدا یه چیز تا خوابم نبرده بگم ،
خیلی خسته ام ... بیدارم نکن
 

ebrahim1

New member
[
FONT=Courier New]دیگه تموم شد ، رفت تو دوره ی سکــــــــوت ، بد جوری دلم گریه میخواد

دلم یه نخ سی... هیچ : )

دوست دارم ، برم یه جای خلوت ، آروم ، تاریک

بعــــــــــد هـــــــای هآآآآآی گریه کنم

انقدر گریه کنم تا همه غصه ها از دلم یا برن ، یا خودم برم

فقط منتظرم ، انتظارم تموم شه ، دیگه .... : )

فقط خدا میدونه تو سر چی میگذره ....

فقط خـــدا خــــــــدا خدا فقطــ همین
[/FONT]​
 

ebrahim1

New member
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است
 

ebrahim1

New member
درد

من اگردیوانه ام ...
با زندگی بیگانه ام ...
مستم اگر یا گیج و سرگردان و مدهوشم
اگر بی صاحب و بی چیز و ناراحت
خراب اندر خراب و خانه بر دوشم
اگر فریاد منطق هیچ تأثیری ندارد
در دل تاریک و گنگ و لال و صاحب مرده ی گوشم
به مرگ مادرم : مردم
شما ای مردم عادی
که من احساس انسانی خودرا
بر سرشک ساده ی رنج فلکت بارتان
بی شبهه مدیونم
میان موج وحشتناکی از بیداد این دنیا
در اعماق دل آغشته با خونم
هزار درد دارم
درد دارم​
 

ebrahim1

New member
فردا يك راز است ، نگرانش نباش.
ديروز يك خاطره بود حسرتش را نخور.
امروز يك هديه است ، قدرش را بدان
 

ebrahim1

New member
زندگی وقت کمی بود



زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم

همه ی عمر دمی بود و نمیدانستیم


حسرت رد شدن ثانیه های کوچک

فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم


تشنه لب، عمر بسر رفت و به قول سهراب

آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم​
 

ebrahim1

New member
دلم عجیب گرفته است و هیچ چیز،
نه این دقایق خوش‌بو، که روی شاخه‌ی نارنج می‌شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب‌بوست،
نه، هیچ‌چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند.
و فکر می‌کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد...
"سهراب سپهری"
 

ebrahim1

New member
450x338xdcf91c7ae7545c2a26ccae94da67e789_500.jpg.pagespeed.ic.gv4mGS1lYL.jpg
گاهی اوقات ؛
مجبوریم بپذیریم :
که برخی از آدمها ....
فقط میتوانند در قلبمان بمانند !
نه در زندگیمان ... !!!
 

ebrahim1

New member
دلم گرفته است ..

[
attach=config]4002[/attach]​
دلم گرفته است ..
.نه اینکه کسی کاری کرده باشد نه ...
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد
دلم گرفته است که آنچه هستم را دوست دارم و آنچه هستند را میپذیرم و آنچه هستم را نمی فهمند و
دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را​
 

پیوست‌ها

  • 764942_BM1ZBQAJ.jpg
    764942_BM1ZBQAJ.jpg
    45.7 کیلوبایت · بازدیدها: 37

MRT

New member
بابا خدا خیرتون بده.
حافظ رو هم از رو بردید.:wacsmiley:
 
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !

آنگاه که مهر می ‌ورزی ؛ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند پس خود را گناهکار مبین !

من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت !

من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند !

پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد !

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ؛

پس به راهت ادامه بده .
 

ROJO

New member
آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی خندان تو را کاشکی می دیدم

شانه بالا زدنت را بی قید

وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد

و تکان دادن سر

چه کسی باور کرد جنگل جان مرا, آتش عشق تو خاکستر کرد
 
بالا