ای ول میخواستم همینو بگم یکی از ما سوال نکرد اینی که نوشتی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشم اومد ادم نکته بینی هستی بزودی به قله ترقی خواهی رسید من مطمین هستم
بچه بودی دلت میخواست چکاره بشی؟حالا شدی؟ نشدی؟ میشی؟
- نویسنده موضوع kaveh1316
- تاریخ شروع
ای ول میخواستم همینو بگم یکی از ما سوال نکرد اینی که نوشتی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوشم اومد ادم نکته بینی هستی بزودی به قله ترقی خواهی رسید من مطمین هستم
sara77
New member
شما اصلا خودتو ناراحت نکن
فقط سعی کن قرصایی رو برات نوشتم سر موقع بخوری
اگه دیدی چیزای عجیبو قریب میبینی که بقیه نمیبینن یا احساس کردی که آدم مهمی شدی سریع باید بیای قرصاتو عوض کنم
دیدی گفتم میخای چیز خورم کنی ای نامرددددددددددددد
خیلی بهت میاد
obstetrician88
New member
بچه که بودم..دبستان.............میگفتن راه میرفتن میگفتن خانم دکتر..............میگفتن همیشه کاراشو خودش انجام میده لازم نیسنت ما بگیم بخون نخون................
راهنمایی و دبیرستانم میگفتن دکتر
الان کارشناس مامایی هستم..امیدوارم خدا قبول کنه....................چون هنوزم که هنوزه دبیرام یا همون خانواده و آشناها میگن خانم دکتر....................و من همیشه میگم جوجه مامایی بیش نیستم دکتر خودتونید:28:
بازم خدا راضی باشه...من هم به ماما بودن راضیم و اگر ادامه که دارم میدهم همان مامایی را ادامه میدم
بهم یه مدت ماری کوری هم میگفتن.............(((((((((خواهش میکنم نخندین.........................میگفتن کارهای انجام میدهی که موفقی و ما میدونیم مثل اون زن و شوهره که با هم یه چیزو کشف کردن تو هم همان یشوی))))))
راهنمایی و دبیرستانم میگفتن دکتر
الان کارشناس مامایی هستم..امیدوارم خدا قبول کنه....................چون هنوزم که هنوزه دبیرام یا همون خانواده و آشناها میگن خانم دکتر....................و من همیشه میگم جوجه مامایی بیش نیستم دکتر خودتونید:28:
بازم خدا راضی باشه...من هم به ماما بودن راضیم و اگر ادامه که دارم میدهم همان مامایی را ادامه میدم
بهم یه مدت ماری کوری هم میگفتن.............(((((((((خواهش میکنم نخندین.........................میگفتن کارهای انجام میدهی که موفقی و ما میدونیم مثل اون زن و شوهره که با هم یه چیزو کشف کردن تو هم همان یشوی))))))
آخرین ویرایش:
ولی اینا مهم نیست........
مهم اینه که یه مامای استاد در کار مامایی خیلی بهتره از یه پزشک بی سواد.......
obstetrician88
New member
البته از دبیرستان چون خیلی خاطره نویسی و نوشتن علاقه داشتم دوست داشتم نویسنده و شاعر هم باشم......چون هم مینوشتم هم شعر میگفتم...........................
دوست دارم یه روز بتونم مثل خانم انصاری فضا هم برم ولی فضانورد نه..........کلا آرزوهای زیادی داشتم................خیلی زیاد..........................همیشه تقلید در کارهای خوب قبول کنید که کار بددی نیست ...یه بار در اخبار نشون میداد.......که یه آقایی با نوک روان نویس عکس امامو روی یه دونه برنج کشیده بود...و روی یه مربع ورقه ای کوچک یه سوره کاملو نوشته بود..........از همون شب با نوک مدادم شروع کردم سوره واقعه رو روی یه برگه مربعی کوچ کاملا نوشتم و آیه الکرسیو روی مربعی کوچک تر...................فرداش رفتم به مربی خوشبنویسیم که دبیر هنرم بود در راهنمایی نشون دادم..گفت خانم ما خط درشت را هم نمیتونیم بخونیم چه برسه به ریز...........ولی وقتی کارمو دید واقعا گفت خیلی کار قشنگیه ......................
کارهای اینجوری خیلی زیاد اجام دادم................بگم دیگه واقعا خیلی زیاد گفتم.............
دوست دارم یه روز بتونم مثل خانم انصاری فضا هم برم ولی فضانورد نه..........کلا آرزوهای زیادی داشتم................خیلی زیاد..........................همیشه تقلید در کارهای خوب قبول کنید که کار بددی نیست ...یه بار در اخبار نشون میداد.......که یه آقایی با نوک روان نویس عکس امامو روی یه دونه برنج کشیده بود...و روی یه مربع ورقه ای کوچک یه سوره کاملو نوشته بود..........از همون شب با نوک مدادم شروع کردم سوره واقعه رو روی یه برگه مربعی کوچ کاملا نوشتم و آیه الکرسیو روی مربعی کوچک تر...................فرداش رفتم به مربی خوشبنویسیم که دبیر هنرم بود در راهنمایی نشون دادم..گفت خانم ما خط درشت را هم نمیتونیم بخونیم چه برسه به ریز...........ولی وقتی کارمو دید واقعا گفت خیلی کار قشنگیه ......................
کارهای اینجوری خیلی زیاد اجام دادم................بگم دیگه واقعا خیلی زیاد گفتم.............
پس کی زایمان میگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
obstetrician88
New member
من برای همه کارهام همیشه برنامه ریزی دارم
انجام زایمان برای خدمت به هم نوعانم هست که همیشه تا جایی که خدا انرژی بده انجام میدم
بقیه علایق بنده برای آرامش روح است
خیلی وقته که شعر نمیگم ولی نوشتن بیشترین کاریه که آرامم میکنه و هر چند وقت یک بار انجام میدم....
بقیه کارهای هنری هم 10 ساله نگهش داشتم ولی دیگه انجام نمیدم...گفتم اولش که............یاده ایام قشنگی که گذشت
Maryam.A
Well-known member
دبستانی که بودم چون از دیکته متنفر بودم دوست داشتم معلم شم تا حاله بچه هارو بگیرم
راهنمایی کم کم عاشق مامایی شدم
اول دبیرستان بود که از روانشناسی خوشم اومد
چون دیپلمم ریاضی تو دوره دوم و سوم دبیرستان معماری دوست داشتم
پیش دانشگاهی که رفتم عاشق ژنتیک شدم
و گفتم من باید ژنتیک بخونم
دانشگاه هم ژنتیک هم مامایی هم معماری قبول شدم
آما ولی رفتم ژنتیک
هنوز هم اون 3 رشته دیگه رو دوست دارم
ژنتیک به لیسانسش قانع نیستم
ایشالا که میشم.
راهنمایی کم کم عاشق مامایی شدم
اول دبیرستان بود که از روانشناسی خوشم اومد
چون دیپلمم ریاضی تو دوره دوم و سوم دبیرستان معماری دوست داشتم
پیش دانشگاهی که رفتم عاشق ژنتیک شدم
و گفتم من باید ژنتیک بخونم
دانشگاه هم ژنتیک هم مامایی هم معماری قبول شدم
آما ولی رفتم ژنتیک
هنوز هم اون 3 رشته دیگه رو دوست دارم
ژنتیک به لیسانسش قانع نیستم
ایشالا که میشم.
ROJO
New member
بچه که بودم به شغل فکر نمیکردم خیلی سرم شلوغ بوود:riz481: یکم دلم میخواس تو گروه میتی کمان اینا باشم ' ته سوکه ' باشم و حق ضعیفا رو از حلقوم ادم بدا بکشم بیرون:motat: دبستان که رفتم دوس داشتم نقاش یا مجسمه ساز بشم، راهنمایی دوس داشتم تو پزشکی قانونی کار کنم، بعد ها دوس داشتم محقق بشم ,
رشته ی دانشگاهیمو اصن دوس نداشتم ولی الان این مسیری که پیش رو دارم شاید منو بتونه به خواستم برسونه:bunnyearsmiley:
رشته ی دانشگاهیمو اصن دوس نداشتم ولی الان این مسیری که پیش رو دارم شاید منو بتونه به خواستم برسونه:bunnyearsmiley:
اخی این هنو چیز ترمم نی..جوجس :دی
اخی بچمون چی ارزوهایی توپی ام داره :دی