خدایا شکرت...
امروز صبح بعد از چندین ماه بی بارانی ... نم باران لب خشک زمین را مرطوب کرد...
هوای خنک دلچسب کم کم نوید ورود پاییز رو نه از روی تقویم ، بلکه از آب وهوا نشون میده...
دیشب جاتون سبز با دوستان رفتیم شاه چراغ ( ساعت 2 بعد از نصف شب )... دسته های سینه زنی یکی یکی وارد حیاط می شدند و به آقا سلام میداند و خارج می شدند . هر دسته بهترین مداحش را برای نوحه سرایی رو به روی در اصلی قرار داده بود . نمیدنم چرا تا چشمم به حوض وسط حیاط افتاد ، یاد داش آکل افتادم . داخل صحن تقریبا خلوت بود ... گویی سرامیک ها ، سنگ فرش ها ، لوسترهای بزرگ ، شیشه ها و پنجره های کوچولو ، تزئینات و حتی فرش ها در و دیوار در حال ذکر گفتن و راز و نیاز با معبود بودن . بوی خوش عطر گل محمدی بر فضا حاکم بود . خلاصه جاتون خالی بود .
======