"...............................
-
..............................
باز درکلبه تنهایی خویش عکس لبخندت مرا ابری کرد
عکس تو لبخند به لب داشت ولی اشک چشمان مرا جاری کرد
..............k1nd
...................
زندگیم را مینوشم,
دیگر طعمی ندارد,
باید بروم قاشقی بردارم زندگیم را بهم بزنم !
شیرینیش ته نشین شده...
عاليه.................اگر می خواهید خوشبخت باشید، زندگی را به یک هدف گره بزنید، نه به آدم ها و اشیاء...
سلیقه ی خوبی تو انتخاب شعر داری
من حقیقت را دیده ام
مثل آنچه با ذهنم ساخته بودم نیست
من آن را دیده ام
و تصور زندگی کردن با آن
روحم را برای همیشه تسخیر کرده است
اگر یک روز٬ یک ساعت
ناگهان همه چیز به یک چیز تبدیل شود
برترین آنها مهرورزیدن است
........................
این چه بهشتی است ، در آن خوردن گندم خطاست ؟
این چه جهانیست ، که نوشیدن می نارواست ؟
آی رفیق این ره انصاف نیست این جفاست .!
راست بگو !راست بگو! راست !فردوس برینت کجاست ؟
راستی آنجا هم ، هر کس و ناکس خداست ؟
راست بگو !راست بگو! راست !فردوس برینت کجاست ؟
بر همه گویند که هوشیار باش !بر در فردوس نشیند کسی؟
تا که به درگاه قیامت رسی ،از تو بپرسند که در راه عشق .!
پیرو زرتشت بُدی یا مسیح دوزخ ما چشم براه شماست .!
راست بگو !راست بگو! راست ! باز همین ماجراست ؟
از اشعار
"پرواز همای "
......................
....................
............................
................................
کودکی رفت به بازی
به فراغت به نشاط
فارغ از نیک وبد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست !
بایدش نالیدن ...
زندگی در گذر حادثه هاست
گاه تلخ است وگهی شیرین است
دل ما درپس این تلخی وشیرینی صاف وصادق بماند زیباست
کیستی این وقت شب در میزنی ؟
مشت تردیدی به باور میزنی
پشت در بیگانه ای یا آشنا !
هر که هستی کاش دریابی مرا ..! -
در حال بارگیری...
-
در حال بارگیری...
-
در حال بارگیری...