خاطرات شیرین كلاس !
بعد از توضيح برنامه هاي تدريس بر اي امادگي ارشد استاد بيوشيمي گفتند
حالا كساني كه ادعاي قبولي در آزمون ارشد دارند
خودشان را معرفي كنند
از ميان جمع دو سه نفر خانم و آقا دست بلند كردند
استاد گفت : سايردوستان چه ؟!
يكي از جمع گفت استاد هنوز كه شروع نكرديم
استاد هم يك شوك بزرگ به همه وارد كرد
و بي رودر وايستي گفت
بقيه ميتوانند كلاس را ترك كنند اعتراضها شروع شد
چند نفر با ناراحتي به قهر رفتند و بقيه همچنان با اعتراض تك تك كلاس را ترك كردند
7 نفر در كلاس مانديم بعد از آرامش كلاس ، استاد گفت
من به درسي كه به شما خواهم داد ادعا دارم و كمترين كار شما قبولي است
اين كلاس جايي براي بهانه , تعارف ندارد
يا قبول ميشويد يا قبول ميشويد گزينه ديگري نيست
هر كسي هم مدعي نيست به اين كلاس نيايد
جلسه دوم كلاس ، نزديك 20 نفر در كلاس حضور داشتند و وقتي استاد اين بار پرسيد
چه كسي مدعي قبوليست همه دستها بالا بود و لبخند به لب استاد .!
و استاد گفت :
اكنون درس ما شروع ميشود.
"حالا تقریبا یک سال از قبولی من میگذرد و فکر میکنم اندیشه این استادم در قبولی من بسیار ارزشمند بوده است ."