یه خاطره از انجمن گفتگو علوم پزشکی بگو...

حسان

Well-known member
سلام...
تو این تاپیک بیاییم راجع به اتفاقات و خاطراتمون تو انجمن رو بگیم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: TaTi

ZIYA1366

New member
سﻻم ، خاطره اين كه من يه جايي (شوخي با خانمهاي كل و كﻻب انجمن) رفتم و يكم شيطوني كردم و يه جيزايي نوشتم ، اونوقت يه از خدا بي خبر بهم اتهام زد ك توي كف دخترايي ...
بعدش ك جوابيه براش صادر كردم نوشت من با تو شوخي نكردم و با بقيه بسرا ك مثل داداشم ميمونن بودم ،
كﻻ من موندم با كيا بود ؟ جي بود ؟ كي بود ؟ اصﻻ هنك كردم
يه جا ديكه هم رفتم نوشته بود از دست اين مردا ...
من نوشتم مردا خيلي بيجيده نيستن ، نوشتن ك بيجيده نيستن ولي مثل بياز ﻻيه ﻻيه اند ، منم نوشتم آقايون خوبه خود بيازن نه مثل شما ك نه ته بيازي نه سر بياز ، آقا جشمت روز بد نبينه اومد و به خال ابروي طرف بر خورد و جنان عقوبتي كرد ك من همجنان دارم ميخندم ، ، ،
آره اينم از خاطرات عجايب كونه ي من ...
 

نوتر

New member
والا خاطره که زیاد هست ولی بذارید یکیشو بگم

(البته نمیخوام در مورد تاپیک "ترین ها" اونی که اول زدم صحبت کنم)

روز اول بود که اومده بودم رفتم تاپیک مشاوره. تاپیکی برای بچه های دکترا بود. ابتدا دیدم گلچین یه پستی گذاشته یکم داشت با بچه های تغذیه یه کوچولو کل کل میکرد. بعد منم که از جو انجمن خبر نداشتم که شروع کردم بگو مگو با گلچین دادا. بعدش نگار 91 اومد تاپیک رو بست.
گفتنی ست من اون موقع تفاوت پست و تاپیک رو نمیدونستم.:25r30wi:. بعد اصلا هم نمیدنستم وقتی مدیری تاپیک رو ببنده من دیگه نمیتونم پست بذارم. عاغا من هی شروع کردم به گشتن این جای نوشتن خلاصه سرتونو درد نیارم یه ده دقیقه ای گشتم پیداش نکردم. بعد متوجه شدم نگار نوشته تاپیک بسته شد.
و چون من نمیدونستم تاپیک و پست چیه رفتم به نگار گفتم چرا تاپیک منو بستی؟؟؟؟؟:p7977cujr38iyymsu8:خخخخ. منظورم این بود چرا من نمیتونم پست بذارم.
آخه بعد هم سوتی دومم این بود که فک میکردم وقتی نمیتونم تو اون تاپیک پست بذارم دیگه تو هیچ تاپیک دیگه هم نمیتونم پست بذارم. یجورایی با بن شدن اشتباه گرفته بودم. و ضمنا من فک میکردم فقط من نمیتونم تو اون تاپیک پست بذارم و بقیه میتونند.:25r30wi:
یعنی دیگه کلا میشه اسم اون لحظات ورود من به انجمنو گذاشت
سوتی
خلاصه که این نگار هم به روی من نیاورد که عمو تاپیک با پست فرق داره. بعد ها فهمیدم چه سوتی ای دادم!!!!
 
آخرین ویرایش:

biosta

Well-known member
در این پست من به جای گفتن خاطره می خواهم یکم از تجربیاتم از انجمن بگم



گاهی بایست سکوت کرد، همه می دانند سکوت همیشه به معنی نداشتن جواب نیست
چون محیط مجازی پتانسیل بالایی را برای سو تعبیر و به دنبال آن سو تفاهم ایجاد می کند
و چه بسا نمی توان آن چرا که دقیقا" مورد نظرمان هست به مخاطب با تایپ بگوییم .

یاد گرفتم که اگرمی خواهم در برابر پست و نوشته ای مطلب انتقادی بنویسم صبر کنم و فردای آن روز این کار راانجام دهم
همین رو میشه در زندگی نیز پیاده کرد الزامی نیست وقتی که عصبانی و دلخوری وجود دارد سریعا" جواب داد یا کاری کرد

یاد گرفتم که اگر کاری رو برای کسی می کنم انتظار جبران نداشته باشم
چون همان گونه که احتمالا" می دانید در این صورت مهر طلب خواهم بود و نه مهربان

یاد گرفتم که اگر دیگران را راهنمایی کنم حال این که به حرف خوب و درست و منطقی من عمل می کنند یا نه خود می دانند دیگر مسئولیت ان که چگونه عمل می کنند با من نیست

این واقعیت رو هم فهمیدم که اگر تمام دنیا بگن ماست سفیده اگر کسی نخواهد قبول کند ، قبول نخواهد کرد ،

 

حسان

Well-known member


گاهی بایست سکوت کرد، همه می دانند سکوت همیشه به معنی نداشتن جواب نیست
چون محیط مجازی پتانسیل بالایی را برای سو تعبیر و به دنبال آن سو تفاهم ایجاد می کند
و چه بسا نمی توان آن چرا که دقیقا" مورد نظرمان هست به مخاطب با تایپ بگوییم .

یاد گرفتم که اگرمی خواهم در برابر پست و نوشته ای مطلب انتقادی بنویسم صبر کنم و فردای آن روز این کار راانجام دهم
همین رو میشه در زندگی نیز پیاده کرد الزامی نیست وقتی که عصبانی و دلخوری وجود دارد سریعا" جواب داد یا کاری کرد

یاد گرفتم که اگر کاری رو برای کسی می کنم انتظار جبران نداشته باشم
چون همان گونه که احتمالا" می دانید در این صورت مهر طلب خواهم بود و نه مهربان


یاد گرفتم که اگر دیگران را راهنمایی کنم حال این که به حرف خوب و درست و منطقی من عمل می کنند یا نه خود می دانند دیگر مسئولیت ان که چگونه عمل می کنند با من نیست

این واقعیت رو هم فهمیدم که اگر تمام دنیا بگن ماست سفیده اگر کسی نخواهد قبول کند ، قبول نخواهد کرد ،


:applause: واقعا عالی بیوستای گرامی
 

mj1919

New member
دوستان خاطرات علوم پزشکی جذابه، مشارکت کنید،

از حسان هم ممنونم بابت این تاپیک،
 

حسان

Well-known member
و اما یکی از خاطره من...
یکی از کاربرا بود همیشه نوشته هامو لایک میکرد.... و من هیچ وقت ازش نوشته ای نخونده بودم... یه جورایی مثل معما بود...و من همیشه فکر میکردم اون خیلی باید سنش زیاد باشه مثلا حدودای سی اینا... تا این که یه روز سر صندلی داغ یکی از بچه ها......... یاد خواننده شهرشون افتاد و یه کلمه گفت.... بعد اون کم کم نوشته خوندم ازشون... بعد ها فهمیدم که جزو کم سن وسالای انجمنه.........


این انجمن ادم رو به چه اشتباهاتی که نمیاندازد:black_eyed:
 

ketabsabz

Well-known member
من اوایل که اومده بودم تفاوت پست و تاپیکو نمیدونستم خخخخ ، نیدونستم همه میتونن تاپیک بزنن فک میکردم که فقط این مدیرا میتونن اما کم کم فهمیدم نه منم میتونم بزنم
 

sakar

New member
اولین پستی که گذاشتمو هیچوقت یادم نمیره اینقد ضایع بود الانم بهش فک میکنم خندم میگیره وحشتناک بود
اخه این چی بود:dadad4:
(بعلت ضایع بودن بیش از حد از گفتنش معذورم)
 

حسان

Well-known member
اولین پستی که گذاشتمو هیچوقت یادم نمیره اینقد ضایع بود الانم بهش فک میکنم خندم میگیره وحشتناک بود
اخه این چی بود:dadad4:
(بعلت ضایع بودن بیش از حد از گفتنش معذورم)

ساکار بگو دیگه.. خاطره است دیگه...
 

حسان

Well-known member
و اما یه خاطره دیگه...
تو تاپیک مطالعه گروهی بود.... همش چند وقت میومدیم بچه ها همه روحیه ها گرفته.... همش انرژی منفی بودن... ما هم اومدیم یه تذکر جدی دادیم به این صورت:

تا اطلاع ثانوی هر گونه حرف ناراحت کننده ممنون

بعد روش کامنت زدن من تازه فهمیدم عجب سوتی دادم ..... بعد رفتیم ویرایش نومودیم:whistle:
روزش مرده بودم از خنده .. الانم هر وقت یادم میاد کلی میخندم... :black_eyed:

حالا شوما ها چرا میخدین:smiliess (11): خب اشتباه تایپیه گاهی پیش میاد جانم:smilies:
 
آخرین ویرایش:

Nike313

New member
و اما یکی از خاطره من...
یکی از کاربرا بود همیشه نوشته هامو لایک میکرد.... و من هیچ وقت ازش نوشته ای نخونده بودم... یه جورایی مثل معما بود...و من همیشه فکر میکردم اون خیلی باید سنش زیاد باشه مثلا حدودای سی اینا... تا این که یه روز سر صندلی داغ یکی از بچه ها......... یاد خواننده شهرشون افتاد و یه کلمه گفت.... بعد اون کم کم نوشته خوندم ازشون... بعد ها فهمیدم که جزو کم سن وسالای انجمنه.........


این انجمن ادم رو به چه اشتباهاتی که نمیاندازد:black_eyed:

حسان ينی اون كاربر کی بود :whistle:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: marzi ba

parand

Well-known member
من اول فکر میکردم حسان پسره.....:25r30wi:
نمیدونم چرا
%2850%29.gif
شایدم به خاطر اواتارش بود که یه پسر رو ریل نشسته بود شایدم اسم قبلیش یعنی شیطونک......
پستاشو میخوندم بعضی وقتا فکر میکردم دختر بعضی وقتام پسر...........احساس میکردم نوشته هاش دوگانس................
هر کاری میکردم نمی تونستم اطمینان از جنسیتش پیدا کنم.....:21: ولی بیشتر فکر میکردم پسره..................
تا نمیدونم تو کدوم تایپیک بود فهمیدم دختره:tonguesmiley:
 

Leyenda

Well-known member
یه تاپیکی بود،برا نفر قبلیت یه اواتور انتخاب کن....
اون موقع من خیلی درس میخوندم،فقط در حد چند دقیقه میومدم سرمیزدمو میرفتم... اون تاپیکو دوست داشتم اما همیشه بدو بدو میومدم...پست میذاشتمو میرفتم...
تا اینکه کاربری به اسم "شقایق" برای من همین عکسی رو ک الان گذاشتم پیشنهاد داد...منم خوشم اومدو به عنوان اواتورم گذاشتم..
.
.
.
.
اما....
نمیدونم چرا فکر کردم آشل این عکسو پیش�هاد داده!!!
هیچی دیگه رفتم تو پروفایل اشل نوشتم:آشل جان اواتور پیشنهادیتو خیلی د.ست داشتم،دست گلت درد نکنه!!
بنده خدا اونم جواب داد،اواتورت خیلی قشنگه مبارکت باشه!!!!!!!!!
بعد 2-3 روز اتفاقی دیدم،که این عکسو شقایق گذاشته نه اشل!!!!ههههه
تا الان دیگه به کسی نگفته بودم!!!!حتی آشل:black_eyed:

- - - Updated - - -

یه تاپیکی بود،برا نفر قبلیت یه اواتور انتخاب کن....
اون موقع من خیلی درس میخوندم،فقط در حد چند دقیقه میومدم سرمیزدمو میرفتم... اون تاپیکو دوست داشتم اما همیشه بدو بدو میومدم...پست میذاشتمو میرفتم...
تا اینکه کاربری به اسم "شقایق" برای من همین عکسی رو ک الان گذاشتم پیشنهاد داد...منم خوشم اومدو به عنوان اواتورم گذاشتم..
.
.
.
.
اما....
نمیدونم چرا فکر کردم آشل این عکسو پیشنهاد داده!!!
هیچی دیگه رفتم تو پروفایل اشل نوشتم:آشل جان اواتور پیش�هادیتو خیلی د.ست داشتم،دست گلت درد نکنه!!
بنده خدا اونم جواب داد،اواتورت خیلی قشنگه مبارکت باشه!!!!!!!!!
بعد 2-3 روز اتفاقی دیدم،که این عکسو شقایق گذاشته نه اشل!!!!ههههه
تا الان دیگه به کسی نگفته بودم!!!!حتی آشل
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mw.ashel

sakar

New member
از وقتی اینجام هیچکی تا حالا بار اول نفهمیده دخترم همش بهم گفتن پسر بعد گفتم من پسرنیستم دخترم
سر همین موضوع یه بار با یکی از کاربرا(البته با هم خیلی بحث میکردیم چون سر هیچ موضوعی مث هم فک نمیکردیم و حرف همدیگرم قبول نمیکردیم) چقد دعوا کردیم :p7977cujr38iyymsu8: بهم گفت میتونی اواتارتو یه خانم بذاری یا یه اسم بذاری همه بدونن خانمی
تا این اواخرم سایه همو با تیر میزدیم تا اینکه تو تاپیک ختم گروهی قرآن همدیگرو لایک کردیم:bunnyearsmiley:
 

mohana

Well-known member
من اول فکر میکردم حسان پسره.....
نمیدونم چرا شایدم به خاطر اواتارش بود که یه پسر رو ریل نشسته بود شایدم اسم قبلیش یعنی شیطونک......
پستاشو میخوندم بعضی وقتا فکر میکردم دختر بعضی وقتام پسر...........احساس میکردم نوشته هاش دوگانس................
هر کاری میکردم نمی تونستم اطمینان از جنسیتش پیدا کنم..... ولی بیشتر فکر میکردم پسره..................
تا نمیدونم تو کدوم تایپیک بود فهمیدم دختره:

منم اوایل فکر میکردم ایمنو دختره...تا اینکه پارسال همین موقع ها بود..تو تاپیک حدس اسم تااااااااازه متوجه شده بودم آقاست....کلی تعجب کردم:5:
و اما a-67 هیچوقت هویتش و نمیگفت..نمیدونستیم دختره یا پسر...
mf_ymca.gif
من مجبور بودم همیشه افعال رو جمع ببندم...
Just_Cuz_19.gif

به بابابرقی هم که آقای برقی میگفتم:25r30wi:
 

حسان

Well-known member
از وقتی اینجام هیچکی تا حالا بار اول نفهمیده دخترم همش بهم گفتن پسر بعد گفتم من پسرنیستم دخترم
سر همین موضوع یه بار با یکی از کاربرا(البته با هم خیلی بحث میکردیم چون سر هیچ موضوعی مث هم فک نمیکردیم و حرف همدیگرم قبول نمیکردیم) چقد دعوا کردیم :p7977cujr38iyymsu8: بهم گفت میتونی اواتارتو یه خانم بذاری یا یه اسم بذاری همه بدونن خانمی
تا این اواخرم سایه همو با تیر میزدیم تا اینکه تو تاپیک ختم گروهی قرآن همدیگرو لایک کردیم:bunnyearsmiley:

خب خدا رو شکر:thanks:
 

mj1919

New member
منم از چند تا از خاطراتم قصد دارم رو نمایی کنم(دوتای اول)؛
1- اولین پستی که گذاشتم توی این انجمن، مربوط به یک هفته قبل از آزمون دکتری بود، یک سوال بود، فکر می کردم چون علوم پزشکی هست و بخش ژنتیک داره، سوال رو نذاشته جوابش رو گرفتم، الان نزدیک چندین ماهه (10 ماه گمونم)هنوز کسی جواب نداده!

2- اون اوایل من اصلا به بخش سرگرمی سر نمی زدم، اصلا تو خط اینا نبودم، فقط بخش ژنتیک و لاگ اوت می شدم! کم کم توی بحثه شرکت می کردم، یادمه اون اوایل خیلی خیلی توی بحثها داغ می کردم، خیلی جاها غیر منطقی می شدم، و سعی داشتم حرفامو به کرسی بشونم. کم کم بهتر شد، و یکمی با اصول بحث کردن آشنا شدم.
 
بالا