این زن که میبینین مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه و سردسته توطئه گرا علیه امیرکبیره......بی توجه به شاه و دولت وهمه چیز قانونگذاری میکرده ومخفیانه با سفیران روس و انگلیس دیدار داشته آخرش هم که امیر کبیرو کله پا کرد...اون یکی هم خواجه اش آغا مسلم واون یکی هم کنیزشه ....بله دیگه قاجارا مملکتو اینجور میچرخوندن ...
شما بیا و قضیه آر پی جی 60 داخل بازوی رزمنده دوران دفاع مقدس را برای جوانان امروز توجیه کن .تا سند تصویری نشان ندهی کسی قبول نمیکند تیری که با صدای سوتش همه سنگر میگیرند صاف به درون بازوی رزمنده آذری زبان میرود و ایشان تنها لبخند میزند و میگوید مهمان حبیب خداست حتی اگر آرپی جی 60 باشد
شوهرم چند وقتیه شیعه شده ولی برادر شوهر هایم از برادران اهل سنت هستند /امروز تو راه دانشگاه شوهرم این صوت و گذاشت و اشک تو چشماش پر شده بود
می گفت این صوت منو داغون کرده میگفت برادرش تا میشینه تو ماشین میگه همونو بذار که داغونم می کنه وقتی شنیدم اونم با شنیدن این صوت منقلب میشه هم خوشحال شدم هم اخجالت کشیدم که من شیعه امامو تنها گذاشتم و....برای برادر شوهرمم دعا کنید
خیلی قشنگه توصیه می کنم گوش کنید
ایشون آقا مجتبی هستن،
پسر رهبری انقلاب اسلامی،
پسر نفر اول نظام
اما یه فرقهایی با بعضی آقازادهها دارن!!
مثل بعضیها تو پروژهها به ویژه نفتی دلالی نکردن!
مثل بعضیها لقبهایی مثل جونیور و ... ندارن!
مثل بعضی آقازادهها پرونده مربوط به جاسوسی اقتصادی و سیاسی ندارن !
مثل بعضی آقازادهها ...
پدرش از جوانی با ایشون عهد کرد یا نام خانوادگیتو عوض کن و ازین به بعد اسم منو نیار،
یا طلبهشو یا از سیاستبازی و کارهای اقتصادی دوری کن ... !
یه حرکتی چند وقت پیش رسول خطیبی کرد خداییش ایول داره.....
از من می پرسند چرا دیگر آن بنز چند صد میلیون تومانی ام را سوار نمی شوم. دوست ندارم در این مورد زیاد صحبت کنم اما بدانید فقط به خاطر یک پسربچه 10 ساله است که سوار آن بنز نمی شوم.
آخه روزی پشت فرمان اتومبیلم نشسته بودم که پشت چراغ قرمز گیر افتادم. در این فاصله تا سبز شدن چراغ راهنمایی، یک خانواده کوچک از کنار اتومبیلم عبور می کردند که یک پسر بچه 9، 10 ساله داشتند. پسرک یک نگاهی به بنز من کرد و بعد به پدرش نگاه انداخت و طوری که من هم شنیدم گفت: ببین بابا! این آقا چه بنز خوشگلی داره اما تو حتی یک پیکان هم نداری...
از آن تاریخ به بعد، هرگز سوار بنزم نشدم و یک پرشیا خریدم تا دل کسی نشکند. مدام با خودم می گویم نباید طوری در جامعه ظاهر شوم که پدر و مادری نزد بچه اش شرمنده یا بچه ای پیش پدر و مادرش غصه دار شود. برای همین از آن روز به بعد پرشیا سوار می شوم تا دیگر آه پسر بچه ای را نبینم