شفق بانو
New member
نور در طرح نگاه و نظر لطف شما
عشق از چشمه ی ایمان و دعا میطلبد
مدیون است هستی اش را ،
به امید ، دعا ، لحظه ی ناب و ملکوتی اذان سحری
چه گلبرگ های سرخی دارد
که شده سیر ز خون دل من
چقدر شعر من احساس عجیبی دارد
دارد سخنی ناگفته
شِکوه اش جامانده
از شیطنت و بازی نامرد زمانه گله دارد
چه صدایش سنگین
چه کسی تاب بیان غم او را دارد
قلمم نای به تصویر کشیدن که ندارد
شانه خالی میکند ، صفحه ی دفتر من
عشق از چشمه ی ایمان و دعا میطلبد
مدیون است هستی اش را ،
به امید ، دعا ، لحظه ی ناب و ملکوتی اذان سحری
چه گلبرگ های سرخی دارد
که شده سیر ز خون دل من
چقدر شعر من احساس عجیبی دارد
دارد سخنی ناگفته
شِکوه اش جامانده
از شیطنت و بازی نامرد زمانه گله دارد
چه صدایش سنگین
چه کسی تاب بیان غم او را دارد
قلمم نای به تصویر کشیدن که ندارد
شانه خالی میکند ، صفحه ی دفتر من