چگونه شاد زندگی کنیم؟

bioshimi93

New member
«ابراهام لینکلن» گفته است اغلب مردم تقریباً به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند. در واقع آنچه که در زندگی برای ما رخ می دهد آنقدر ها تعیین کننده شادی ما نیست، بلکه بیشتر نوع واکنش ما نسبت به آن رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد.
فردی که تازه کارش را از دست داده است ممکن است این پیشامد را به فال نیک بگیرد. پیشامدی که می تواند منجر به بروز موقعیتی تازه برای یک تجربه شغلی جدید، کشف قابلیتهای تازه و محک زدن استقلال او در محیط کار گردد. در شرایط مشابه ممکن است تصمیم بگیرد که خود را از یک ساختمان بیست طبقه پایین بیندازد و مشکل را تمام کند. بنابراین در برابر یک موقعیت یکسان یکی ممکن است به وجد بیاید و دیگری اقدام به خودکشی کند. یکی بدبختی و فلاکت را می بیند و دیگری موقعیتها و فرصتهای تازه را.
شاید در اینجا مساله را کمی بیش از اندازه ساده فرض کرده باشیم اما به هر حال این واقعیت به قوت خود باقیست که ما خود تصمیم می گیریم که در زندگی چگونه تحت تاثیرقرار بگیریم. حتی اغلب کسانی که کنترل روانی خود را از دست می دهند باز هم تصمیم به این امر می گیرند در واقع این افراد به خود می گویند: مثل اینکه زندگی کمی بیش از اندازه برای من دشوار شده است شاید بهتر باشد برای مدتی کنترل ذهنم را از دست بدهم.
اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می تواند تمام پافشاری ها، انضباط فردی و تصمیماتی را که برای خود فراهم آورده ایم مخدوش کند. معنای بلوغ، قبول مسئولیت شادی خویش و تمرکز بر داشته ها بجای نداشته ها ست. از آن جایی که انسان افکار و اندیشه های خود را بر می گزیند الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالباً بر عکس عمل می کنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه کی داریم.
اگر اجازه بدهید که یک تجربه یا یک حرف رکیک ذهن شما را به خود مشغول کند خود شما از عواقب آن رنج خواهید برد. یادتان باشد که شما زیر سلطه ذهن خود هستیداغلب مردم تعریف ها و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند. آنها مانند آشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود حمل می کنند.مثلاً مریم می گوید: من هنوز یادم هست که در سال ۱۳۴۰ او چطور به من گفت که چاق و احمق هستم. احتمالاً مریم حتی تعریف و تمجیداتی را که دیروز از او شده است بخاطر نمی آورد اما هنوز سطل زباله ۳۰ سال پیش را به این طرف و آن طرف می کشد.
یادم می آید بیست و پنج ساله بودم که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خود گفتم: تا امروز به اندازه کافی گرفته و غمگین بوده ای، اگر تصمیم داری که روزی در زندگی آدم واقعاً شادی بشوی چرا از همین حالا شروع نمی کنی؟ تصمیم گرفتم که آن روز بسیار شادتر از گذشته باشم و این تصمیم واقعاً کارساز شد. بعدها از آدمهای شاد دیگر پرسیدم: شما چطور به این شادیها رسیدید؟ در تمام موارد جوابهای آنها دقیقاً بازتاب تجربه خود من بود. می گفتند:ما به اندازه کافی بیچارگی و درد و رنج و تنهایی کشیده بودیم و تصمیم گرفتیم که این وضعیت را تغییر بدهیم.
● خلاصه کلام :
گاه شاد بودن می تواند کاری بس دشوار باشد. لازمه شاد زیستن، جستجوی زیباییها و خوبیهاست. یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیز را ببینید و به چه جیز بیندیشید. کازانتزا کیس گفته است:
« قلم و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید و بعد، وارد آن شوید.»


به نقل از آفتاب
 

bioshimi93

New member
چگونه با استرسهای زندگی مقابله کنیم

واژه استرس (stress) که به احساس درونی فشار روانی اشاره دارد ، در زندگی روزانه به طور فراوان مشاهده می گردد . اهمیت استرس وتاثیر آن در عملکرد آدمی در تمامی وجوه زندگی امر مسلمی است. فشارهای روانی ناشی از خانواده ، محل کار وجامعه می تواند تبعات بسیاری را به دنبال داشته باشد. کوشش برای اداره خانواده ، نگرانی نسبت به فرزندان ، احساس گناه از نرسیدن به فرزندان ، نیازها، انتظارات و توقعات اعضای خانواده ، دوری اعضای خانواده از یکدیگر وجدایی بین آنها ، تغییرات مهم زندگی ، تولد نوزاد جدید ، ماموریت و زندگی در منطقه ای یا کشوری با فرهنگ ، آداب و رسوم یا اعتقادات متفاوت، نگرانی از بروز مشکلاتی برای خود، همسر وفرزندان ، شرایط محیط کار وروابط انسانی در آن ، انتخاب زمینه های کاری مختلف ، محروم شدن از پاداش، مشکل با همکار، اختلاف نظر با مدیر، انتظارات مدیر از کارمندان، مشکلات مدیریت ، نگرانی ازعدم آگاهیها واطلاعات، کهنه شدن معلومات، مشکلات اجتماعی -اقتصادی، پیش آمدن یک مشکل مالی، سر وصدا شلوغی و دهها مساله دیگر همگی موجب می شوند فرد ازلحظه بیداری بامداد تا هنگام خواب شامگاه دچارهیجانها ، تنشها ، بیمها وامیدهای گوناگون باشد که گاه با ظرفیت روانی وبدنی وی متناسب است وگاه با آن سازگارنیست.
اگرآمادگیهای لازم برای مقابله با این مشکلا ت فراهم نباشد، استرس با تاثیری که برافکار، اندیشه ها، عواطف وانگیزه ها ازیک سو و جنبه های فیزیولوژیکی ازسوی دیگر می گذارد، توانمندیهای روانی وجسمانی راکاهش داده ومقاومت بدن وروان راپایین آورده واز طریق مختل ساختن سیستم ایمنی بدن ، فرد را درمعرض انواع بیماریهای روانی وجسمانی قرارمی دهد . زخم معده ، تنگی نفس ، انواع سردردها ، ناراحتیهای قلبی - عروقی ، حساسیتها ، بالا رفتن فشار خون ، بروزجوشها وخارشهای پوستی و... ازجمله بیماریهای روان - تنی (Psychosomatic) هستند که بااسترسها وفشارهای هیجانی ارتباط نزدیکی دارند. همچنین ممکن است برخی ازمشکلات مانند: دلتنگی، اضطراب ، افسردگی، خشم ، پرخاشگری ، خصومت ، بلا تکلیفی، تردید درتصمیم گیری، احساس خلا ذهنی، بی خوابی، بدخوابی و...مشاهده شوند. بنابراین می توان گفت استرسهای شدید ومداوم ،اغلب پیش درآمد بیماریهای روانی وجسمانی می باشند .
آیا استرس همیشه بد وویرانگراست؟
سوالی که دراینجا مطرح می شود این است که آیا استرس الزاماًچیزی بد ، ویرانگر وچیزی است که باید ازآن اجتناب کرد یاخیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفته شود، آدمی برای اینکه به طرز مطلوبی به کاروکوشش بپردازد، مقداری استرس لازم دارد. برانگیختگی هیجانی ملایم وخفیف ، آدمی را درجریان اجرای کاری که برعهده داردهوشیارنگه می دارد.هنگامی که مدتی زندگی با سکوت وآرامش همراه باشد ، فرد احساس کسالت کرده و درپی چیزهای هیجان انگیز می رود.
بررسیهایی که در مورد محرومیت حسی (Sensory Deprivation) صورت گرفته نشان داده اند که فقدان تحریک برای مدتی بیش از یک دوره کوتاه ، می تواندهم بسیار ناراحت کننده باشد وهم اثرات ژرفی بررفتاربگذارد. بنابراین به نظر می رسد برای آنکه دستگاه عصبی درست کارکند، باید میزان ی تحریک به آن وارد شود ولی این میزان چقدراست؟ بررسیهای انجام شده دراین رابطه حاکی ازآن است كه ميزان اين تحريك درافراد متفاوت است. به طوركلي برانگيختگي ملايم هيجاني معمولا بر هوشياري وعلاقه مندي ما نسبت به تكليفي كه در دست داريم مي افزايد، ولي وقتي هيجانها شديد باشند، صرفنظرازماهيت خوشايندشان معمولاعملكرد را تا حدودي كاهش مي دهند . بنا براين زماني كه برانگيختگي بسيارپايين است، دستگاه عصبي ممكن است كاملا فعال نباشد وپيامهاي حسي به آن نرسند. همچنين زماني كه برانگيختگي بالاست ممكن است عملكرد درحد مطلوب نباشد. شايد به اين دليل كه دستگاه عصبي مجبوراست به طورهمزمان در برابر محركهاي بسيارزياد واكنش نشان دهد. بنابراين پاسخهاي مناسب با اشكال روبرومي شود. ولي زماني كه برانگيختگي در سطح متوسط است، عملكرد دربالاترين حد ونشان دهنده سطح مطلوب برانگيختگي است.
راههاي مقابله با استرس:
با توجه به اينكه فرارازاسترسهاي روزمره زندگي اجتناب ناپذير است، چگونه بعضي ازافراد به راحتي با آنها برخورد مي كنند ومشكلات فراوان زندگي را به خوبي پشت سرمي گذارند. با اعضاي خانواده وديگران خوش برخورد وخوشروهستند به طوري كه تصورمي شودهيچ مشكلي ندارند. ولي برخي ديگردر برابر مشكلات شانه خم مي كنند، فرسوده مي شوند و آثارناتواني وپيري زود رس درچهره شان نمايان مي شود. چرا چنين است؟ آيا مي توان از پس استرس برآمد وبا آن كنار آمد. كنارآمدن مشتمل بر كوششهايي ازنوع اقدام عملي ودرون رواني براي مهار( يعني كنترل،تحمل، كاهش يا به حداقل رساندن) مقتضيات دروني ومحيطي وتعارض ميان آنهاست.انسانها هنگام تلاش براي كنار آمدن، درواقع مي كوشند،ازعهده حل تضادهايي كه بين مقتضيات يك موقعيت استرس زا وتوانايي خود احساس مي كنند، برآيند.در وضع مطلوب ،افراد كوشش خود را به حل مشكلاتي که با آنها مواجهند ، معطوف می دارند. راههای مقابله با استرس وایجاد اطمینان وآرامش درونی متعددند. در این مقابله اشاره ای به نقش تعالیم اسلامی در مهاراسترسها خواهیم نمود وسایر روشها را به فرصتی دیگر موکول می کنیم.
نقش تعالیم اسلامی در مهار استرسها:
در تعالیم اسلامی ، روشهایی برای مقابله با استرسها و سازگاری با سختی ها ذکرشده که می توان آنها را در سه بخش روشهای شناختی ، روشهای رفتاری وروشهای عاطفی - معنوی ارائه کرد. منظورازروشهای شناختی، شیوه هایی است که با شناختها،افکاروعقایدافراد سروکاردارد.دراین روشها، فرد با استفاده ازشناختها درصدد مقابله با استرسها برمی آید وبه کمک توانایی فکری وذهنی خود ، با مشکل برخورد می کند. اگر چه شناختها و اعتقادات در رفتار جلوه گر می شوند ، ولی نحوه اثرگذاری آنها با سازوکار شناختی افراد مربوط می شود. درروشهای رفتاری، دستورات وتوصیه های عملی، از جمله آداب برخورد ورفتار متقابل وتاثیرآنها در مقابله با سختی ها مورد بررسی قرارمی گیرد. درروشهای عاطفی - معنوی (عبادات)، فرد نوعی ارتباط عاطفی با خدا واولیای دین برقرار می کند. این روابط می تواند انسان را در مواجهه با مشکلات وحل آنها مساعدت کند. در نمای زیر، طرح کلی راههای مقابله با استرسها با بهره گیری ازتعالیم اسلام ارائه گردیده است که بحث تفصیلی راجع به هر یک از آنها مستلزم فرصت دیگری است. در اینجا فقط اشاره ای کوتاه به نقش ایمان در کاهش استرسها می نماییم.
راههای مقابله با استرسها در تعالیم اسلام:
روشهای شناختی :ایمان به خدا ، توکل به خدا ، اعتقاد به مقدرات الهی،بینش نسبت به وقوع سختیها
روشهای رفتاری :صبر، تفریحات سالم ، روابط خانوادگی مطلوب، حمایت اجتماعی
روشهای عاطفی - معنوی : یاد خدا ، دعا ، توسل به ائمه معصومین (عليهم السلام)
نقش ایمان در کاهش استرسها:
راههای مقابله با استرس وایجاد اطمینان وآرامش درونی متعددند. دراینجا صرفا به نقش ایمان به عنوان مهمترین عامل درکاهش استرسها پرداخته می شود. دردرمان ناراحتیهای روانی و ایجاد اطمینان وآرامش درونی، نقش " ایمان" فوق العاده شگرف وثمربخش است. درمواردی که دشواریهای طاقت فرسا ، شخصیت انسان را درهم می کوبند واراده وامید را ازوی می گیرند، اتکا به خداوند درروح آدمی اثرعمیق وغیرقابل انکاری می بخشد. ناکامیها ، گرفتاریها وشکستها هرگز نمی توانند درضمیر مردان وزنان الهی طوفان بر پا کنند وآنها را دچارزبونی ویاس وخودباختگی سازند.
اریک فرام روانشناس آلمانی معاصر درکتاب روانکاوی و دین می نویسد: " سرسپردگی به یک هدف یا فکر یا نیرویی برتر ازانسان نظیر خداوند، جلوه ای است از نیاز انسان به کمال." وی نیازبه یک نظام اعتقادی را جزء ذاتی انسان می داند واضافه می نماید، ازآنجا که نیازبه یک نظام جهت گیری واعتقادی جزء ذاتی هستی انسان است، می توان به میزان این نیاز پی برد. به راستی هیچ منبع قدرتی قوی تری ازآن دربشر وجود ندارد. نیاز به دین یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری ومرجعی برای اعتقاد وایمان. هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد.
کارل گوستاویوگ روانشناس سوئیسی ورهبرمکتب روانشناسی تحلیلی می نویسد: در بیماران روانی که با لا ترازسی وپنج سال سن داشتند در کمتر بیماری مشاهده می شد که مشکل روانی اودرآخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد. بهتراست بگوییم که هر فرد ازآنان به علت فقدان آنچه که دین به اشخاص می دهد، بیمار شده اند.
ایمان نه تنها ناراحتی وتشویش را از قلب آدمی می زداید بلکه می تواند از هجوم هیجان واضطراب به دل جلوگیری کند.
قرآن مجید از نقش پیشگیری ایمان چنین یاد می کند:
ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین (سوره آل عمران آیه 133)
اگر ایمان داشته باشید نباید ترس واندوه به خود راه دهید، زیرا شما با همین سرمایه ایمان بر دیگران برتری دارید.
در این آیه خاطر نشان شده است که ایمان در برابرعوامل ناراحتی روانی ، زره محکمی برای روح می سازد ومصونیت خاصی درانسان به وجود می آورد . بااتکا به ایمان می توان خاطر را ازغم آزاد ساخت ونقش رنجها را از لوح دل زدود.
همچنین خداوند در قرآن مجید می فرماید:
الابذکرالله تطمئن القلوب(سوره رعدآیه 28)
با اتکا به خداوند ، دلهای پریشان مطمئن وآرام خواهند شد
هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین(سوره فتح آیه3)
خداست که بردلهای مومنان ، سکون وآرامش می بخشد
قرآن ثبات وآرامش را ازآن کسانی می داند که قلبی سرشار از ایمان داشته باشند:
الذین امنوولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الا من (سوره انعام آیه 82 )
امنیت خاطر وآسایش دل اختصاص به کسانی داردکه بر خوردار ازایمانند و پرده ای از ستم وبیداد برآن نکشیده اند
الا ان اولیاءالله لا خوف علیهم ولاهم یحزنون(سوره یونس آیه 62)
آگاه باش ترس واندوهی برای دوستان خدا نیست
 

abtin13

New member
بهترین راه برای شاد زندگی کردن بیخیال بودنه که چاره بیخیال بودن هم اینه که یه تسبیح بگیری دستت و جمله طلایی ....... رو تکرار کنی:riz277:
 

love virology

New member
وقتی که خواب نیست، ز رویا سخن مگو

آنجا که آب نیست، ز دریا سخن مگو

پاییزها، به دور و تسلسل رسیده اند

از باغهای سبز شکوفا، سخن مگو

دیری است دیده، غیر حقارت ندیده است

بیهوده از شکوه تماشا، سخن مگو

یاد از شراب ناب مکن! آتشم مزن!

خشکیده بیخ تاک، حریفا!سخن مگو

چون نیک بنگری، همه زو بیوفاتریم

با من ز بی وفایی دنیا، سخن مگو

آنجا که دست موسی و هارون به خون هم

آغشته گشته، از ید بیضا، سخن مگو

وقتی خدا، صلیب به دوش آمد و گذشت

از وعده ی ظهور مسیحا، سخن مگو

آری هنوز پاسخ ان پرسش بزرگ

با شام آخر است و یهودا. سخن مگو!

این، باغ مزدکی است، بهل باغ عیسوی!

حرف از بشر بزن، ز چلیپا، سخن مگو

ظلمت صریح با تو سخن گفت. پس تو هم

از شب به استعاره و ایما، سخن مگو

با آنکه بسته است به نابودی ات، کمر

از مهر و آشتی و مدارا، سخن مگو

خورشید ما به چوبه ی اعدام بسته است

از صبح و آفتاب در این جا، سخن مگو

حسین منزوی/ شاد بودن دریغا...
 
بالا