پدر علم بیوشیمی ایران کیست؟؟؟

MARTIN

New member
do.php

دکتر ناصر ملک نیا در 27 مرداد 1310 خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود، دکتر ملک نیا هندسه، جبر و مثلثات را دوست داشت و به کارهای فنی بسیار علاقه مند بود. اما پدر و به ویژه مادرش بسیار علاقه مند بودند که پسرشان پزشک شود. از این رو، دکتر ملک نیا در مسیری که پدر و مادرش علاقه داشتند گام نهاد و به موفقیت های بسیاری هم نائل شد. استاد ناصر ملک نیا از سال 1350 تا 1375 استاد دانشگاه تهران بود و به آموزش بیوشیمی به دانشجویان پزشکی می پرداخت. دکتر ملک نیا در این زمان در دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه آزاد و چند دانشگاه در شهرستان ها نیز تدریس می کرد. در سال 1375 او را پیش از موعد بازنشسته کردند، در حالی که تا آن زمان بیش از پنج هزار دانشجوی پزشکی از او بهره مند شده بودند. با وجود این، استاد به دلیل علاقه ای که به آموزش بیوشیمی داشت، دست از کار نکشید و به جز دانشگاه تهران و تربیت مدرس، در دانشگاه های دیگر هم به تدریس بیوشیمی ادامه داد. دکتر ملک نیا نزدیک 36 سال با زبانی ساده و گیرا به آموزش بیوشیمی به دانشجویان پزشکی و علوم پایه پرداخت و تا اواخر عمر گرانبهای خود با صندلی چرخ دار بر سر حاضر می شد. از این رو کم نیستند کسانی که هم خود و هم فرزندشان از شاگردان دکتر ملک نیا بوده اند.
دکتر ملک نیا بیوشیمی را به زبانی شیوا بیان می کرد و هر کجا نیاز بود با آوردن مثال هایی که بیشتر از زندگی روزمره سرچشمه می گرفت و گاهی هم طنزپردازانه، مفاهیم بیوشیمی را ساده سازی می کرد. ملک نیا به دانشجویان پزشکی سفارش می کرد که اساس مولکولی بیماری ها را یاد بگیرند تا بتوانند آنها را اصولی درمان کنند.
دکتر ملک نیا همواره اصرار داشت به هنگام تدریس از گچ و تخته استفاده کند، زیرا معتقد بود وقتی استاد مطلب را گام به گام روی تخته می نویسد، دانشجویان با استاد ملک نیا همراه می شوند و سرعت تدریس استاد با سرعت یادداشت برداری دانشجویان، متناسب می شود. این سه ویژگی در کنار به روز بودن دکتر ملک نیا، درس او را از دیگر ها متمایز می ساخت.
دکتر ملک نیا دست کم روزی دو ساعت به مطالعه تازه ترین پژوهش ها و دستاوردهای علمی می پرداخت و چون احتمال می داد شاید همکارانش فرصت کافی برای مطالعه نداشته باشند، چکیده مطالعات خود را در بروشورهای علمی با نام «برای شما خوانده ایم» به هزینه شخصی خود منتشر می کرد. در همه کنگره ها و نشستهای علمی شرکت می کرد و با وجودی که بخاطر بازنشستگی دسترسی کمتری به منابع اطلاعاتی داشت اما همواره نسبت به استادانی که در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی مستقر بودند، به روزتر و پربارتر بود. دکتر ملک نیا به این جمله معتقد بود؛ «من پژوهش می کنم، پس هستم» و به دلیل اعتقادی که به این جمله داشت زمانی که فوت کرد در اتاق کارش مقاله های مربوط به سال 2007 میلادی را که در دست تهیه داشت روی میزش پیدا کردند.

do.php

دکتر ملک نیا مطالعه عمیقی درباره ناباروری داشت و زوج های بسیاری توانسته بودند با پیروی از شیوه درمانی استاد ملک نیا از نعمت فرزند برخوردار شوند.
شیوه دکتر ملک نیا در پزشکی نیز با بسیاری از پزشکان دیگر متفاوت بود. استاد ملک نیا معتقد بود اگر بیمار مشکل خود را خوب درک کند، همکاری بهتری در درمان خواهد داشت. از این رو، در اتاق کارش تابلویی نصب شده بود تا در صورت نیاز با کشیدن نمودار یا شکلی ساده، موضوع مورد نظر به بیمار تفهیم شود.
از آن جا که مطب دکتر ملک نیا تابلوی راهنما نداشت، شگفت آور بود که شمار بیماران دکتر روز به روز افزایش می یافت. شاید، این نظر برخی از بیماران درست بود که می گفتند؛ «دکتری که تابلو ندارد، یعنی کارش درست است و نیازی به تبلیغ ندارد.» ملک نیا هیچ گاه از بیماران خود هزینه درمان دریافت نمی کرد، چرا که معتقد بود هر آن چه را که از پزشکی می داند، به مادرش مدیون است و از این راه می خواهد روح مادرش را شاد کند. حتی گاهی بیمارانی از شهرستان به دکتر مراجعه می کردند و چنانچه جایی برای ماندن نداشتند و یا اینکه پرداخت هزینه اقامت برایشان سنگین بود، استاد ملک نیا کلید مطب را به آنها می داد و از آنها می خواست شب را همان جا بمانند. بیماران دکتر که شرمنده این همه لطف می شدند، سعی می کردند با آوردن هدیه هایی مانند میوه، شیرینی، آجیل، مرغ و حتی شیر و ماست، به گونه ای سپاسگزار او باشند.
دکتر ناصر ملک نیا معتقد بود که: استاد باید شبانه روز وقتش را برای دانشجو و تحقیق بگذارد. دانشگاه بدون وقت گذاشتن استاد و بدون کار تحقیقاتی یعنی صفر و ما در حال حاضر دانشگاهی داریم که حاصل کار تحقیقاتی در آن کم است. به نظر استاد ملک نیا دانشگاه ایده آل دانشگاهی است که صبح تا شب و شب تا صبح باز باشد و در آن کار انجام شود. استاد بودن، شب درس خواندن و صبح درس دادن نیست. استاد باید یک محقق خوب باشد و تحقیق خودش را ادامه دهد و با کسانی که علاقه مند هستند، کار کند. کسانی که از دانشجویان توقع احترام دارند، باید بدانند اگر برای دانشجو کار کنند، دانشجو بدون شک به آنها احترام خواهد گذاشت.
دکتر ملک نیا پس از سالها تلاش و کار شبانه روزی در تیرماه 1386 در سن 76 سالگی در حالی که هنوز عاشق دانشجویانش بود براثر بیماری دار فانی را وداع گفت و پیکر پاکش از جلوی خانه قدیمی اش به سمت بهشت زهرا بر روی دستان علاقه مندان و دانشجویانش تشییع شد.
فرزند دکتر ناصر ملک نیا در پاسخ به گله مندی دوستان و شاگردان پدرش درباره اینکه چرا تشییع جنازه دکتر ملک نیا از دانشگاه تهران انجام نشد، چنین نوشته است:«در پاسخ به دوست عزیزمان در خصوص عدم تشییع پدرم از دانشگاه تهران باید بگویم:ایشان با خاطره خوش دانشگاه تهران را ترک نکردند همان طور که میدانید پدر مرا زودتر از موعد بازنشسته کردند و این وصیت شخص خودشان بود که از هیچ دانشگاهی تشییع نشوند و من در مجلس ترحیم هیچ دانشگاهی خصوصا دانشگاه تهران شرکت نکنم. چون می گفتند: "دانشگاه تهران بدون توجه به خدمت من به دانشکده پزشکی با بازنشستگی پیش از موعد، من را با چندرغاز حقوق بازنشسته کرده نمیگن من می خوام بقیه عمرم رو چیکار کنم؟!حالا زندگیشان / عاشق دانشجویان خود بودند.»
دکتر ناصر ملک نیا دیگر در بین ما نیست ولی یاد و خاطره و خدمات ارزشمند ایشان همیشه در ایران جاودانه خواهد ماند.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: jirjirak

konjkave

New member
اول کتاب لنینجر دو صفحه در مورد ایشون توضیح داده لحظاتی که از خوندن کتاب دلزده یا خسته میشدم برمیگشتم به اولش و داستان زندگی ایشون میخوندم.یادم نوشته بود ایشون همیشه یکساعت قبل از ک ل ا س به سوالات بچه در مورد بیوشیمی پاسخ میدادن و در انتهای ک ل ا س هم دستشون به نشونه پیروزی بالا میبردند واقعا حسرت میخورم کاش یک ساعت هم که شده از ایشون بهره مند میشدم واقعا این افراد اسطوره هستن.ایشالا که بتونیم مثل این بزرگان زندگی کنیم.روحشون شاد و یادشون گرامی باد
پ ن:از تاپیک عالیتون ممنونم:riz304:
 
بالا