نماز استغاثه به حضرت زهرا (س )
قلبم سياه شده بود هرچه از آيات قرآن را مي خواندم آرامتر مي شدم . ولي خوب نمي شدم ، محبوبيتي بين مردم داشتم ؛ زيرا به مردم تواضع مي كردم كه مرا دوست بدارند و بيشتر احترامم كنند ، به همه سلام مي كردم ، به خاطر اينكه آنها را خجالت بدهم ، كه بعدا آنها سبقت به سلام بگيرند ، اگر يكي از مريدان دو زانو در مقابلم نمي نشست ، در دل ناراحت مي شدم . وقتي وارد مجلس مي شدم و مردم به خاطر ورودم صلوات مي فرستادند ، خوشحال مي شدم .
يك روز وارد مجلسي شدم ، جمعيت چند هزار نفري كه براي ديدن من جمع شده بودند همه از جا برخواستند و صلوات فرستادند و من در ضمن چند كلمه اي براي مردم حرف زدم . گفتم : برادران ! شما كه اين گونه به من اظهار محبت مي كنيد ، شايد نفس من خوشش بيايد و حال آنكه من لياقت اين همه محبت را ندارم . اينجا معلوم بود كه مردم به زبان حال و قال مي گفتند: ببين چه آقاي خوبي است ، چقدر شكسته نفسي مي كند . خيلي خوشم آمده بود . ولي وقتي به منزل رفتم و خوب به عمق مطلب فكر كردم ، متوجه شدم كه خود اين شكسته نفسي من به خاطر هواي نفس بوده است .
ضمنا مطلب قابل توجه اين بود كه : وقتي از پشت ميز سخنراني در آن مجلس به ميان مردم آمدم ، پير مرد دهاتي نوراني پيش من آمد و به من گفت : شما نبايد آن قدر ضعيف باشيد كه از ابراز احساسات مردم تغيير حال پيدا كنيد و نفستان خوشش بيايد و يا اگر به شما بي اعتنايي كردند ، ناراحت شويد . شرح صدر داشته باشيد و به اين مسايل اهميت ندهيد .
من در آن مجلس از بس از اظهار محبت مردم و احترامات آنان مست خوشحالي شده بودم ، نفهميدم اين پير مرد چه مي گويد . ولي وقتي در منزل فكر مي كردم ، متوجه شدم كه او مرا متنبه كرده ، و به من فهمانده است كه اگر بر فرض هم من راست بگويم و از اين احترامات خوشم نيايد ، تازه شرح صدر نداشته ام و ضعيف بوده ام . اينجا بود كه من مي خواستم منفجر شوم ، ديوانه شده بودم ، با خود مي گفتم پس من كي از آن سياهي ها ، به خصوص از جاه طلبي و رياست طلبي نجات پيدا مي كنم ؟ ! گريه زيادي كردم و سپس چون بيشتر از اين نمي توانستم از وسايل عادي استفاده كنم ، دست به وسايل معنوي زدم .
ناگهان به فكرم رسيد كه نماز استغاثه به حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را بخوانم و از آن مخدره و ملكه جهان هستي ، درخواست رفع اين بلا و مرض روحي را بنمايم . اين نماز را با همان آدابي كه در باب دوم كتاب باقيات الصالحات (در نمازهاي مستحبي ) مفاتيح الجنان است خواندم .
يعني دو ركعت نماز به نيت استغاثه به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خواندم . و بعد از نماز سه مرتبه الله اكبر گفتم ، و سپس سر به سجده گذاشتم و صد مرتبه گفتم : يا مولاتي يا فاطمه اغيثيني (يعني : اي مولاي من ! اي فاطمه زهرا ! مرا از شر اين دشمن پناه ده ) بعد طرف راست صورتم را به زمين گذاشتم و همان جلمه را صد مرتبه و باز طرف چپ صورتم را به زمين گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم و باز سر به سجده گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم ، هنوز سر از مهر بر نداشته بودم كه آثار لطف حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا ام الايمه (سلام الله عليها) ظاهر شد و مرا از آن سياهي يعني صفت رياست طلبي نجات داد و بعدا كه به قلبم مراجعه نمودم و دهها مرتبه خود را امتحان نمودم بحمدالله اثري از آن صفت در خود نديدم .
لازم به تذكر است كه : بعضي از مردم گمان كرده اند شفاي امراض روحي اهميتش كمتر از شفاي مرضهاي جسمي است ، لذا اگر گفته شود كه : فلان كور به بركت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شفا يافت . از نظر آنها شگفت انگيزتر از آن است كه گفته شود ، فلان شخص رياست طلب به بركت آن حضرت (سلام الله عليها) شفا يافت . و حال آنكه اهميت و ارزش هر چيزي مربوط به نتيجه و فايده آن چيز است . مثلا اگر وقتي يك كور شفا پيدا مي كند ، حد اكثر فايده اش اين است كه چند سالي بسيار محدود كه مي خواهد در دنيا زندگي كند ، داراي چشم مي باشد ولي وقتي از دنيا رفت ديگر بين كور و بينا فرقي نمي باشد . و فايده آن بينايي همين جا تمام شده است . اما يك شخص حسود اگر شفا پيدا كند ، از بدبختي هميشگي نجات پيدا كرده ؛ زيرا صفات روحي همانند خود روح ، هميشه با او هست برعكس صفات بدني كه مثل خود بدن براي مدت موقتي باقي مي ماند .
بنابراين ، امراض روحي با امراض جسمي به هيچ وجه قابل مقايسه نيست ؛ زيرا زندگي دنيا در مقابل زندگي آخرت صفر است . (1)
طریقه خواندن این نماز در مفاتیح اینگونه ذکر شده است
در مفاتیح الجنان روایت شده است كه: هر گاه حاجتى دارى دو ركعت نماز به جاى آور و پس از سلام سه مرتبه تكبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مولاتى یا فاطمةُ اغیثینى» ، سپس جانب راست صورت را بر زمین(مُهر) بگذار و همان ذكر را صد مرتبه بگو، سپس دوباره به سجده برو و همان را صد مرتبه بگو، آنگاه جانب چپ صورت را بر زمین(مُهر) بگذار و صد مرتبه همان ذكر را بگو و در آخر باز به سجده برو و صد و ده مرتبه همان را بگو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده مىشود.در مجموع ۴۱۰ مرتبه ذکر گفته میشود
مقبول حق نباشد
بي مهر او عبادت
حبش بود سعادت
بغضش بود شقاوت
روز جزا به دست
زهرا بود شفاعت
وارد شود به محشر
با عزت و جلالت
قلبم سياه شده بود هرچه از آيات قرآن را مي خواندم آرامتر مي شدم . ولي خوب نمي شدم ، محبوبيتي بين مردم داشتم ؛ زيرا به مردم تواضع مي كردم كه مرا دوست بدارند و بيشتر احترامم كنند ، به همه سلام مي كردم ، به خاطر اينكه آنها را خجالت بدهم ، كه بعدا آنها سبقت به سلام بگيرند ، اگر يكي از مريدان دو زانو در مقابلم نمي نشست ، در دل ناراحت مي شدم . وقتي وارد مجلس مي شدم و مردم به خاطر ورودم صلوات مي فرستادند ، خوشحال مي شدم .
يك روز وارد مجلسي شدم ، جمعيت چند هزار نفري كه براي ديدن من جمع شده بودند همه از جا برخواستند و صلوات فرستادند و من در ضمن چند كلمه اي براي مردم حرف زدم . گفتم : برادران ! شما كه اين گونه به من اظهار محبت مي كنيد ، شايد نفس من خوشش بيايد و حال آنكه من لياقت اين همه محبت را ندارم . اينجا معلوم بود كه مردم به زبان حال و قال مي گفتند: ببين چه آقاي خوبي است ، چقدر شكسته نفسي مي كند . خيلي خوشم آمده بود . ولي وقتي به منزل رفتم و خوب به عمق مطلب فكر كردم ، متوجه شدم كه خود اين شكسته نفسي من به خاطر هواي نفس بوده است .
ضمنا مطلب قابل توجه اين بود كه : وقتي از پشت ميز سخنراني در آن مجلس به ميان مردم آمدم ، پير مرد دهاتي نوراني پيش من آمد و به من گفت : شما نبايد آن قدر ضعيف باشيد كه از ابراز احساسات مردم تغيير حال پيدا كنيد و نفستان خوشش بيايد و يا اگر به شما بي اعتنايي كردند ، ناراحت شويد . شرح صدر داشته باشيد و به اين مسايل اهميت ندهيد .
من در آن مجلس از بس از اظهار محبت مردم و احترامات آنان مست خوشحالي شده بودم ، نفهميدم اين پير مرد چه مي گويد . ولي وقتي در منزل فكر مي كردم ، متوجه شدم كه او مرا متنبه كرده ، و به من فهمانده است كه اگر بر فرض هم من راست بگويم و از اين احترامات خوشم نيايد ، تازه شرح صدر نداشته ام و ضعيف بوده ام . اينجا بود كه من مي خواستم منفجر شوم ، ديوانه شده بودم ، با خود مي گفتم پس من كي از آن سياهي ها ، به خصوص از جاه طلبي و رياست طلبي نجات پيدا مي كنم ؟ ! گريه زيادي كردم و سپس چون بيشتر از اين نمي توانستم از وسايل عادي استفاده كنم ، دست به وسايل معنوي زدم .
ناگهان به فكرم رسيد كه نماز استغاثه به حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را بخوانم و از آن مخدره و ملكه جهان هستي ، درخواست رفع اين بلا و مرض روحي را بنمايم . اين نماز را با همان آدابي كه در باب دوم كتاب باقيات الصالحات (در نمازهاي مستحبي ) مفاتيح الجنان است خواندم .
يعني دو ركعت نماز به نيت استغاثه به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خواندم . و بعد از نماز سه مرتبه الله اكبر گفتم ، و سپس سر به سجده گذاشتم و صد مرتبه گفتم : يا مولاتي يا فاطمه اغيثيني (يعني : اي مولاي من ! اي فاطمه زهرا ! مرا از شر اين دشمن پناه ده ) بعد طرف راست صورتم را به زمين گذاشتم و همان جلمه را صد مرتبه و باز طرف چپ صورتم را به زمين گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم و باز سر به سجده گذاشتم و همان جمله را صد مرتبه گفتم ، هنوز سر از مهر بر نداشته بودم كه آثار لطف حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا ام الايمه (سلام الله عليها) ظاهر شد و مرا از آن سياهي يعني صفت رياست طلبي نجات داد و بعدا كه به قلبم مراجعه نمودم و دهها مرتبه خود را امتحان نمودم بحمدالله اثري از آن صفت در خود نديدم .
لازم به تذكر است كه : بعضي از مردم گمان كرده اند شفاي امراض روحي اهميتش كمتر از شفاي مرضهاي جسمي است ، لذا اگر گفته شود كه : فلان كور به بركت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شفا يافت . از نظر آنها شگفت انگيزتر از آن است كه گفته شود ، فلان شخص رياست طلب به بركت آن حضرت (سلام الله عليها) شفا يافت . و حال آنكه اهميت و ارزش هر چيزي مربوط به نتيجه و فايده آن چيز است . مثلا اگر وقتي يك كور شفا پيدا مي كند ، حد اكثر فايده اش اين است كه چند سالي بسيار محدود كه مي خواهد در دنيا زندگي كند ، داراي چشم مي باشد ولي وقتي از دنيا رفت ديگر بين كور و بينا فرقي نمي باشد . و فايده آن بينايي همين جا تمام شده است . اما يك شخص حسود اگر شفا پيدا كند ، از بدبختي هميشگي نجات پيدا كرده ؛ زيرا صفات روحي همانند خود روح ، هميشه با او هست برعكس صفات بدني كه مثل خود بدن براي مدت موقتي باقي مي ماند .
بنابراين ، امراض روحي با امراض جسمي به هيچ وجه قابل مقايسه نيست ؛ زيرا زندگي دنيا در مقابل زندگي آخرت صفر است . (1)
طریقه خواندن این نماز در مفاتیح اینگونه ذکر شده است
در مفاتیح الجنان روایت شده است كه: هر گاه حاجتى دارى دو ركعت نماز به جاى آور و پس از سلام سه مرتبه تكبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مولاتى یا فاطمةُ اغیثینى» ، سپس جانب راست صورت را بر زمین(مُهر) بگذار و همان ذكر را صد مرتبه بگو، سپس دوباره به سجده برو و همان را صد مرتبه بگو، آنگاه جانب چپ صورت را بر زمین(مُهر) بگذار و صد مرتبه همان ذكر را بگو و در آخر باز به سجده برو و صد و ده مرتبه همان را بگو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده مىشود.در مجموع ۴۱۰ مرتبه ذکر گفته میشود
مقبول حق نباشد
بي مهر او عبادت
حبش بود سعادت
بغضش بود شقاوت
روز جزا به دست
زهرا بود شفاعت
وارد شود به محشر
با عزت و جلالت
آخرین ویرایش: