هر چه می خواهد دل تنگت بگو (تاپیکی برای بچه های آمار زیستی)

shayeste

New member
سلام بچه ها خوفین؟ من حدود 2 روز نبودم اصن کسی متوجه شد؟ جریان شبانه هم الان خوندم :33:
 

hairin

New member
وای اینجا چه خبره؟
چقدر عضو جدید داریم!هیجان زده شدم نیست خوابگاه ما تازه تأسیسه و فعلأ نت نداریم از اتفاقات انجمن بی خبرم،به همه دوستان خوش آمد میگم
خیلی خوبه که بچه های آمار اینقدر فعالن حیف که من نت ندارم!الآن خونه خودمونم باور کنین اصلأ دوس ندارم برگردم اما چه میشه کرد باید تحمل کنم،یکی از دوستام که یزده انقدر سختشه و انقدر اذیته که میگه اگه برای شهرشون بهش انتقالی ندن انصراف میده،تو رو خدا موقع انتخاب شهر دقت کنین،اگه روحیاتتون مثل من و دوستمه به انتخاب محل تحصیل و فاصله اونجا تا شهرتون دقت کنین که مثل ما به مشکل نخورین
 

shayeste

New member
وای اینجا چه خبره؟
چقدر عضو جدید داریم!هیجان زده شدم نیست خوابگاه ما تازه تأسیسه و فعلأ نت نداریم از اتفاقات انجمن بی خبرم،به همه دوستان خوش آمد میگم
خیلی خوبه که بچه های آمار اینقدر فعالن حیف که من نت ندارم!الآن خونه خودمونم باور کنین اصلأ دوس ندارم برگردم اما چه میشه کرد باید تحمل کنم،یکی از دوستام که یزده انقدر سختشه و انقدر اذیته که میگه اگه برای شهرشون بهش انتقالی ندن انصراف میده،تو رو خدا موقع انتخاب شهر دقت کنین،اگه روحیاتتون مثل من و دوستمه به انتخاب محل تحصیل و فاصله اونجا تا شهرتون دقت کنین که مثل ما به مشکل نخورین
هر چی میخوام هیچی نگم نمیشه!!!
آخه اگه زمان قدیم بود باید تا حالا 4 تا بچه داشتین
انصراف و این قرتی بازیا چه صیغه ایه؟
:riz481:
 

biosta

Well-known member
سکوت می کنم

شایسته خانم می خواستم پستت را پاک کنم اما این کار را نمی کنم ! تا دیگران بخوانند منصفانه گفتی یا نه .
قضاوت نکنید چرا که جای دیگران نیستید ...
آره وقتی موضوعی مشکل شما نباشد نباید بتوانید دیگران را درک کنید ...
آیا وقتی دوری برای شما معضل نیست دلیل می شه برای دیگران مسئله نباشد ...
 

biosta

Well-known member
خوش آمدید

جناب مدیر محترم... یعنی اگه رشته ام آمار نباشه نمیتونم اینجا بیام و هرچی دل تنگم میخاد بگم؟:smiliess (12):

سلاااااااام
:smilies-azardl (113بگویید آره این جا اسما" برای آماری ها هست و نه رسما" :28:​
 

hairin

New member
هی شایسته جون چی بگم؟انگاری اصلأ خبری از حال نزار ما نداری
چند روز پیش خونه دوستم بودم،اون بارداره و استراحت مطلق خیلی اذیت بود
دلش واسه مامانش تنگ شده بود میگفت تازه الآنه که قدر مامانمو میدونم،منم خیلی زیاد دلم واسه مامانم تنگ شده بود نشستیم آهنگای غمگین گذاشتیمو تا میتونستیم گریه کردیم،انقدر با هم گریه کردیم که فقط خدا از حالمون خبر داشت واقعأ نمیدونی چی میگم
 

shayeste

New member
شایسته خانم می خواستم پستت را پاک کنم اما این کار را نمی کنم ! تا دیگران بخوانند منصفانه گفتی یا نه .
قضاوت نکنید چرا که جای دیگران نیستید ...
آره وقتی موضوعی مشکل شما نباشد نباید بتوانید دیگران را درک کنید ...
آیا وقتی دوری برای شما معضل نیست دلیل می شه برای دیگران مسئله نباشد ...
خب همانطور که بقیه بچه ها گفتن خوابگاه و دوری از خانواده نهایتا یه ماه اول سخته بعدش عادت میکنن
در ضمن فکر نکنم معضل باشه! چه بسیار سختی های بزرگتری در زندگی پیش روی همه ما خواهد بود پس بهتره از الان تمرین کنیم.
 

hairin

New member
خب همانطور که بقیه بچه ها گفتن خوابگاه و دوری از خانواده نهایتا یه ماه اول سخته بعدش عادت میکنن
در ضمن فکر نکنم معضل باشه! چه بسیار سختی های بزرگتری در زندگی پیش روی همه ما خواهد بود پس بهتره از الان تمرین کنیم.

من دوستانی دارم که ۴ سال کارشناسیشونو تو خوابگاه بودن،عین این ۴ سالو از دوری گریه میکردن،سال آخر که دیگه داشتن دیوونه میشدن گریه هاشون به روزی ۲ بار رسیده بود،همه ی انسانها قدرت تطابق خود با محیط زندگی جدید رو ندارن،پس همه نمیتونن بعد ۱ ماه به خوابگاه عادت کنن
 

hairin

New member
الطاف خوابگاه

باید کمی از الطاف خوابگاه بگم براتون
من به شدت سرما خوردم چون هنوزم که هنوزه تو خوابگاه کولر میزنن و ما از سرما یخ میکنیم و هیچ اعتراضی هم وارد نیست،دیوارای اطاق ما از اون دیوارای کاذبه نمیتونیم حرف بزنیم چون میان شکایت میکنن که صداتون میاد،باید غروب قبل از
۸:۳۰ خوابگاه باشیم حتی اگه تصادف کنیم باید با تخت بیمارستان بریم خ چون اگه نریم فرداش باید به ناظم شب،مسؤل امور خ و کمیته انظباطی جواب پس بدیم و رفتارا و حرفای زشتشونو تحمل کنیم،واسه مسواک ۲۰ دقیقه تو صفیم،واسه حمام که دیگه نگو چه بلایی سرمون میارن،هر ۵ دقیقه یه نفر میاد سراغت که نوبت منه حالا فکر کن تو ۱۰ دقیقه باید کلی لباسو با دست بشوری،نت هم که قربون خدا برم نداریم،هزاران هزار مشکل دیگه وجود داره که قابل گفتن نیست
 

biostat

New member
من 4سال كارشناسي را خوابگاهي بودم الان كه تموميده دارم فقط حسرت روزاي خوابگاهو ميخورم.
وضعيت خوابگاه ما هم همينطوري بود ولي انقدر خوشي هست كه اينا يادت ميره.تنها باري كه به خاطر دلتنگي توي خوابگاه گريه كردم تير همين امسال بود كه داشتم از بچه ها جدا ميشدم تا 4 صبح گريه ميكرديم .هنوز برام سخته
 

hairin

New member
من 4سال كارشناسي را خوابگاهي بودم الان كه تموميده دارم فقط حسرت روزاي خوابگاهو ميخورم.
وضعيت خوابگاه ما هم همينطوري بود ولي انقدر خوشي هست كه اينا يادت ميره.تنها باري كه به خاطر دلتنگي توي خوابگاه گريه كردم تير همين امسال بود كه داشتم از بچه ها جدا ميشدم تا 4 صبح گريه ميكرديم .هنوز برام سخته
درسته خ صددرصدم بد نیست،یه مزیت هایی مثل آشنا شدن با بچه های رشته های دیگه و آشنا شدن با آداب و رسوم و فرهنگ و مخصوصأ آشنایی با غذاهای خوش مزه داره ولی شما اینو در نظر نگرفتین که شما خ پسرونه بودین و من خ دخترونه،تفاوت این دوتا خ از زمین تا آسمونه
 

zahra68

New member
ای خدا
کلی از خوشی های خودم زدم، به کلی از خواسته های نزدیکانم نه گفتم، از کلی فرصتای به نظر خوب چشم پوشی کردم، کلی استرس کشیدم و ... تا در نهایت رشته مورد علاقمو تو بهترین دانشگاه ایران قبول شدم، وقتی اومدم این جا دیدم اصلاً اون طوری ای که فکر می کردم نیست، دیدم این جا علم رو برای پول می خوان، دیدم ابتکار و روش های جدید بهتر رو نمی خوان بلکه روش های قدیمی جا افتاده ای که رد شده رو می طلبن، مهمتر از همه دیدم دوستیا و دوست داشتنا برای استفاده هست (درحقیقت دوست داشتن بی معنیه)، ای خدا ما به کجا داریم می ریم؟
اما، اما من کم نمی آرم، منم یکی مثل خودشون نمی شم، اگه همه بخوان رنگ ببازن دیگه جایی برای بهبود نمی مونه، من خودم می مونم و جزئی از گروهی می شم که باهام هم مسیرند، حتماً چنین گروهی هست، نه، تنها نیستم، تنهایی نمی تونم، مطمئنم که هست.
چه دل پری داری بهت نمیاد. من هر وقت ازاین حرفا میزنم بهم میگن خیلی آرمانگرایی:tsimuzpzwoap1t9y3o7
 

rahele.t

New member
به نظر من آرامانگرایی نیست. بالاخره باید از یه جایی شروع کرد دیگه. نمیشه همه بشینیم و دست روی دست بذاریم تا یکی یه حرکتی کنه و ما هم دنبالشو بگیریم.
مهرکام بهت تبریک میگم که همچین تصمیمی گرفتی. بعضی وقتا لازمه آدم رسوای جماعت باشه نه همرنگشون.
 

zahra68

New member
به نظر من آرامانگرایی نیست. بالاخره باید از یه جایی شروع کرد دیگه. نمیشه همه بشینیم و دست روی دست بذاریم تا یکی یه حرکتی کنه و ما هم دنبالشو بگیریم.
مهرکام بهت تبریک میگم که همچین تصمیمی گرفتی. بعضی وقتا لازمه آدم رسوای جماعت باشه نه همرنگشون.
دفعه اخر یه هفته پیش بود که این حرفو بهم زدن تنها جایی که محکوم میشم همینجاست چون دوروبرم کسی نیست مثه من فک کنه.
 

rahele.t

New member
دفعه اخر یه هفته پیش بود که این حرفو بهم زدن تنها جایی که محکوم میشم همینجاست چون دوروبرم کسی نیست مثه من فک کنه.

زهرا جان گاهی لازمه آدم به حرف دیگران اهمیت نده و راهی رو که فکر میکنه درسته در پیش بگیره. به نظر من خود رأی بودن همیشه هم بد نیست.
 

rahele.t

New member

من هر وقت ازاین حرفا میزنم بهم میگن خیلی آرمانگرایی:tsimuzpzwoap1t9y3o7


هـر حـقـیـقــتی از سـه مـرحـلـه می گـذرد:


ابـتـدا، بـه مـسـخره گـرفـتـه مـیـشود

بـعـد بـه شـدتـــــ بـا آن مـخالـفـتـــــ مـیـشـود

و در آخـر، بـه عـنـوان امـری بـدـیهـی پـذـیـرفـتـه میـشـود.


" آرتورشوپنهاور "

 

hairin

New member
imagin

من دوس داشتم آمارزیستی قبول بشم،شکر خدا قبول شدم اما!
نمیدونم تصورات من از آمارزیستی چیز دیگه ای بود یا آمارزیستی اون چیزی نبود که تو تصور من بود!!!!
منی که کشته مرده ی آمار بودم و حل کردن مسائل آماری لذت بخش ترین و بزرگترین عشقم بود و روزی ۱۰ ،۱۱ ساعت بی وقفه آمارو با تمام وجودم میخوندم حالا خسته و ناتوان شدم،احساس میکنم یه وزنه ی صد کیلویی رو به تنهایی باید بکشم در حالیکه توان یک کیلوشم ندارم
به تفریح،مسافرت ،استراحت فکری نیاز دارم ولی وقتشو ندارم،استادامون خیلی سخت میگیرن،فک میکنن چه خبره!بابا ما هم آدمیم،وقت لازم داریم!شدم مثل کلاس اولیا،هر روز باید مشق شب بنویسم هر چی تمرین مینویسم تموم نمیشه باید جواب کلی تمرینو بنویسیم و تو برگه بهشون تحویل بدیم،هر جلسه یه فصل انگلیسی خالص بخونیم و کنفرانس بدیم،فقط میگم خدایا بهم صبر بده تا بتونم با واقعیت آمارزیستی کنار بیام
 

biosta

Well-known member
همه این طوری هستند !؟

آره همین طور هست صبح تا شب در حال حاضر در حال تهیه پاورپونت هستم
یا این که دارم تمرین ها را ایمیل می کنم یا برای فلان استاد تو دفتر می نویسم:14::sadsmiley::13:​
 
بالا