هرروز یک آیه همراه با ترجمه لاتین +تفسیر

AWWA

New member
(آیـه 7)ـ این آیه اشاره به دلیل این تعصب و لجاجت مى کند و مى گوید: آنهاچنان در کفر و عناد فـرو رفـتـه انـد کـه حـس تـشخیص را از دست داده اند ((خدا بر دلها وگوشهایشان مهر نهاده و برچشمهاشان پرده افکنده شده)) (ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوه) به هـمـیـن دلـیـل نتیجه کارشان این شده است که ((براى آنها عذاب بزرگى است)) (و لهم عذاب عـظـیـم) مسلما انسان تابه این مرحله نرسیده باشد قابل هدایت است ، هرچند گمراه باشد، اما به هنگامى که حس تشخیص را بر اثر اعمال زشت خود از دست داد دیگر راه نجاتى براى او نیست ،چرا که ابزار شناخت ندارد و طبیعى است که عذاب عظیم در انتظار او باشد.

- منبع، پورتال آسمونی تفسیر سوره بقره | آسمونی


- - - Updated - - -

ـ آیا سلب قدرت تشخیص ، دلیل بر جبر نیست ؟

اگر طبق آیه فوق خداوند بر دلها و گوشهاى این گروه مهر نهاده ، وبرچشمهایشان پرده افکنده ، آنـها مجبورند در کفر باقى بمانند، آیا این جبر نیست ؟پاسخ این سؤال را خود قرآن در اینجا و آیات دیـگـر داده اسـت و آن ایـنـکـه : اصـرار ولـجاجت آنها در برابر حق ، تکبر و ادامه به ظلم و ستم و بـیـدادگـرى و کـفر و پیروى ازهوسهاى سرکش سبب مى شود که پرده اى بر حس تشخیص آنها بیفتد، که در واقع این حالت عکس العمل و بازتاب اعمال خود انسان است نه چیز دیگر

- منبع، پورتال آسمونی http://www.asemooni.com/religion/quran/sura-baghareh#ixzz0CFLa88nx
 

AWWA

New member
ـ مهرنهادن بر دلها!

در آیـات فـوق و بـسیارى دیگر از آیات قرآن براى بیان سلب حس تشخیص ودرک واقعى از افراد، تـعـبیر به ((ختم)) شده است ، و احیانا تعبیر به ((طبع)) و ((رین)) این معنى از آنجا گرفته شده اسـت کـه در مـیان مردم رسم بر این بوده هنگامى که اشیائى رادر کیسه ها یا ظرفهاى مخصوصى قـرار مـى دادنـد، و یا نامه هاى مهمى را در پاکت مى گذاردند، براى آنکه کسى سرآن را نگشاید و دست به آن نزند آن را مى بستند وگره مى کردند و بر گره مهر مى نهادند، امروز نیز معمول است کـیـسـه هـاى پـسـتـى را لاک و مهر مى کنند در لغت عرب براى این معنى کلمه ((ختم)) به کار مـى رود، الـبـتـه ایـن تعبیر در باره افراد بى ایمان و لجوجى است که بر اثر گناهان بسیار در برابر عـوامـل هـدایت نفوذ ناپذیر شده اند، و لجاجت و عناد در برابر مردان حق در دل آنان چنان رسوخ کـرده که درست همانند همان بسته و کیسه سر به مهر هستند که دیگرهیچ گونه تصرفى در آن نـمـى توان کرد، و به اصطلاح قلب آنها لاک و مهر شده است ((طبع)) نیز در لغت به همین معنى آمـده اسـت اما ((رین)) به معنى زنگار یا غبار یالایه کثیفى است که بر اشیا گرانقیمت مى نشیند ایـن تعبیر در قرآن نیز براى کسانى که بر اثر خیره سرى و گناه زیاد قلبشان نفوذ ناپذیر شده بکار رفـتـه اسـت و مهم آن است که انسان مراقب باشد اگر خداى ناکرده گناهى از او سر مى زند در فـاصله نزدیک آن را با آب توبه و عمل صالح بشوید، تامبادا به صورت رنگ ثابتى براى قلب در آید و برآن مهر نهد.

- منبع، پورتال آسمونی تفسیر سوره بقره | آسمونی
 

AWWA

New member
مقصود از ((قلب)) در قرآن :

((قلب)) در قرآن به معانى گوناگونى آمده است از جمله :
1ـ به معنى عقل ودرک چنانکه در آیه 37 سـوره ((ق)) مـى خـوانـیـم : ((ان فى ذلک لذکرى لمن کان له قلب :((در این مطالب تذکر و یـادآورى است براى آنان که نیروى عقل و درک داشته باشند))
2ـ به معنى روح و جان چنانکه در سـوره احـزاب آیـه 10 آمـده است : ((هنگامى که چشمها از وحشت فرومانده و جانها به لب رسیده بـود))
3ـ به معنى مرکز عواطف ،آیه 12 سوره انفال شاهد این معنى است : ((بزودى در دل کافران ترس ایجاد مى کنم)).

توضیح اینکه : در وجود انسان دو مرکز نیرومند به چشم مى خورد:
1ـ مرکزادراکات که همان ((مغز و دستگاه اعصاب است))
2ـ مرکز عواطف که عبارت است از همان قلب صنوبرى که در بخش چپ سـیـنـه قـرار دارد و مـسائل عاطفى در مرحله اول روى همین مرکز اثر مى گذارد، ما بالوجدان هـنـگامى که با مصیبتى روبرومى شویم فشار آن را روى همین قلب صنوبرى احساس مى کنیم ، و هـمـچـنـان وقـتـى کـه بـه مـطـلـب سرورانگیزى برمى خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احـسـاس مـى کـنـیـم ، نتیجه اینکه اگر در قرآن مسائل عاطفى به قلب (همین عضو مخصوص) ومسائل عقلى به قلب (به معنى عقل یا مغز) نسبت داده شده ، دلیل آن همان است که گفته شد و سخنى به گزاف نرفته است.

- منبع، پورتال آسمونی تفسیر سوره بقره | آسمونی
 
بالا