چای با طعم خدا
این سماور جوش است
پس چرا می گفتی دیگر این خاموش است ؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را زودتر بند بزن، توی آن مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد !
شعله اش را کم کن
دست هایت: سینی نقره نور
اشک هایم: استکان های بلور
کاش استکان هایم را
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است !
چای هم آماده است !
چای با طعم خدا …
بوی آن پیچیده از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز !
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز….
عرفان نظر آهاری