من و خدا ... :)
- نویسنده موضوع varia
- تاریخ شروع
mahsast
New member
رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد
اما حتمی است . . .
برکت پروردگار مثل باران است .
اگر میبینی خیس نمیشوی جایت را عوض کن
آرزویت را برآورده میکند آن خدایی که آسمان
را برای خنداندن گلی میگریاند
خدا در مکان های دور از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
و در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به انجام می رساند.
برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...
همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...
اما حتمی است . . .
برکت پروردگار مثل باران است .
اگر میبینی خیس نمیشوی جایت را عوض کن
آرزویت را برآورده میکند آن خدایی که آسمان
را برای خنداندن گلی میگریاند
خدا در مکان های دور از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
و در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به انجام می رساند.
برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...
همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...
mahsast
New member
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ !
ﻗﺎﺿﯽ ﺗﻮﯾﯽ
ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ !
ﯾﮏ ﺧﻂ ﮐﺶ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ !
ﯾﮏ ﺗﺮﺍﺯﻭ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ !
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﻭﺯﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺣﺘﯽ ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ !!
ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ،
ﺑﻌﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ
ﺧﯿﺮ ﻭ ﺻﻼﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ !
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ !
ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ، ﻫﺮﮐﺲ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ
ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺵ
ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺵ
ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ...
ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ ﺗﻮﯼ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﯾﮑﯽ
ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﻮﺷﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ :
ﺁﻫﺎﯼ !
ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ
ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ
ﺑﺎ ﺣﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﯾﻢ
ﭼﻨﺪﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ
ﭼﻪ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﺑﺠﺎﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﻢ
ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺧﻢ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ...
ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﯾﮑﯽ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮔﯿﺮ ﮐﻨﺪ
ﺑﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﺑﯿﻦ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯿﻢ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ
خدایا، قضاوت ازتوست، بخشندگی از توست و عشق از توست، الهی مرا در مسند قضاوت قرارمده، بخشندگی را به من بیاموز و عشق را در وجودم سرشار کن تا باشم و بمانم آن چه
تو می خواهی آمین
ﻗﺎﺿﯽ ﺗﻮﯾﯽ
ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ ...
ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ !
ﯾﮏ ﺧﻂ ﮐﺶ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ !
ﯾﮏ ﺗﺮﺍﺯﻭ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ !
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﻭﺯﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺣﺘﯽ ﻗﻀﺎ ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ !!
ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ،
ﺑﻌﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ
ﺧﯿﺮ ﻭ ﺻﻼﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ !
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ !
ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ، ﻫﺮﮐﺲ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ
ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺵ
ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺵ
ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ...
ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ ﺗﻮﯼ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﯾﮑﯽ
ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﻮﺷﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ :
ﺁﻫﺎﯼ !
ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ
ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ
ﺑﺎ ﺣﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﯾﻢ
ﭼﻨﺪﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ
ﭼﻪ ﺳﺮﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﺑﺠﺎﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﻢ
ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺧﻢ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ...
ﺣﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﯾﮑﯽ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮔﯿﺮ ﮐﻨﺪ
ﺑﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﺑﯿﻦ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ
ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯿﻢ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ
خدایا، قضاوت ازتوست، بخشندگی از توست و عشق از توست، الهی مرا در مسند قضاوت قرارمده، بخشندگی را به من بیاموز و عشق را در وجودم سرشار کن تا باشم و بمانم آن چه
تو می خواهی آمین
hosna69
Well-known member
خداوندا...
تو نزدیکترین کسی که خوانده میشود،
سریعترین کسی که پاسخم میدهد،
کریمترین کسی که عفو میکند،
دست بازترین کسی که می بخشد،
و شنواترین کسی که مسالت میشود،
ای رحمان دنیا و آخرت...
هیچ پرستیده شده ای همچون تو نیست
و هیچ آرزویی جز تو نیست،
تو را خوانده ام و پاسخم دادی،
از تو خواستم و عطایم فرمودی
به تو رو آوردم و مهربانی ام نمودی،
به تو دل بستم و نجاتم دادی
و به تو پناه آوردم و کفایتم کردی
خداوندا!
به بخشندگی ات، پاداش بزرگ و ذخیره گرانبها، و توانگری همیشگی را برای ما قطعی ساز
تو نزدیکترین کسی که خوانده میشود،
سریعترین کسی که پاسخم میدهد،
کریمترین کسی که عفو میکند،
دست بازترین کسی که می بخشد،
و شنواترین کسی که مسالت میشود،
ای رحمان دنیا و آخرت...
هیچ پرستیده شده ای همچون تو نیست
و هیچ آرزویی جز تو نیست،
تو را خوانده ام و پاسخم دادی،
از تو خواستم و عطایم فرمودی
به تو رو آوردم و مهربانی ام نمودی،
به تو دل بستم و نجاتم دادی
و به تو پناه آوردم و کفایتم کردی
خداوندا!
به بخشندگی ات، پاداش بزرگ و ذخیره گرانبها، و توانگری همیشگی را برای ما قطعی ساز
mahsast
New member
چند آيه زيبا :
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه...
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
*
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه...
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
*
diseases
Well-known member
پسری با پدﺭ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ
ﻣﯿﺮﻓﺖ .....
ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ پسری ﻫﻤﺴﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ گل
ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺖ .....
پسر ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺑﻪ گل
ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﺎﺯ
ﺟﻤﻌﻪ ...!!
پسر گل ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، ﻣﻦ
ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ،،،
ﺷﮑﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺻﺮﺍﻁ ﺍﻟﻤﺴﺘﻘﯿﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﺪ ،،،
ﺳﻼﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳوﻥ ﻭ ﺑﻬﺶ
ﺑﮕﻮ گل ﻧﻤﯽ ﺧﺮﯼ ......؟؟؟
ﻣﯿﺮﻓﺖ .....
ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ پسری ﻫﻤﺴﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ گل
ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺖ .....
پسر ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺑﻪ گل
ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ :
ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﺎﺯ
ﺟﻤﻌﻪ ...!!
پسر گل ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ، ﻣﻦ
ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ،،،
ﺷﮑﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺻﺮﺍﻁ ﺍﻟﻤﺴﺘﻘﯿﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﺪ ،،،
ﺳﻼﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳوﻥ ﻭ ﺑﻬﺶ
ﺑﮕﻮ گل ﻧﻤﯽ ﺧﺮﯼ ......؟؟؟
hosna69
Well-known member
از طرف خدا...
عالم زبرایت آفریدم ، گله کردی
از روح خودم در تو دمیدم ، گله کردی
گفتم که ملایک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم ، گله کردی
جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
از هرچه که نعمت به تو دادم ، گله کردی
گفتم که سپاس من بگو تا به تو ببخشم
بر بخشش بی منت من هم گله کردی
با اینکه گنه کاری و فسق تو عیان است
خواهان توام، تویی که از من گله کردی
هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
از صحبت با مونس جانت گله کردی
رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با اینکه نماز تو خریدم ،گله کردی
بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟!
بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟!
از عالم و آدم گله کردی و شکایت...
خود باز خریدم گله ات را، گله کردی
خدا جون شکرت
عالم زبرایت آفریدم ، گله کردی
از روح خودم در تو دمیدم ، گله کردی
گفتم که ملایک همه سرباز تو باشند
صد ناز بکردی و خریدم ، گله کردی
جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
از هرچه که نعمت به تو دادم ، گله کردی
گفتم که سپاس من بگو تا به تو ببخشم
بر بخشش بی منت من هم گله کردی
با اینکه گنه کاری و فسق تو عیان است
خواهان توام، تویی که از من گله کردی
هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
از صحبت با مونس جانت گله کردی
رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
با اینکه نماز تو خریدم ،گله کردی
بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان؟!
بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟!
از عالم و آدم گله کردی و شکایت...
خود باز خریدم گله ات را، گله کردی
خدا جون شکرت
آسمون
New member
قلبم پر از درد است...سنگین...یخ زده... از آخرین بار که گرمش کردی مدتها میگذرد...دور شدم از تو...برای همین آرامش را گم کردم...تو پیدایم کن...خسته ام از تمام بودن ها...چقدر دلم تنگ شده برای روزهایی که کسی نبود جز خودم و تو...روزهایی که تنها دغدغه تو را داشتم...همان روز ها که فکر میکردم تنها هستم و تنهایی ام را با تو پر میکردم...یادش بخیر چقدر آرام بودم...و خوشبخت...حالا بخیال خودم از تنهایی در آمده ام...همه چیز هست...اما ... تو چقدر کمرنگ شده ای...و تو که نیستیی قلبم سنگین است...پیدایم کن...که محتاجم به بودنت...و مرا دریاب...
.Nazanin
New member
گاه که دلتنگ مى شوم و دل بى قرارم سراغتو را مى گيرد هنگامى که چشمم به آبى بيکران آسمانت مى افتد چه آرام مى گيرد دل مشوشم و چه رها مى شوم از همه اتفاقها ....
ممنونم که هنوز چشم دلى دارم تا نشانه هايت را ببينم و حضورت را لحظه به لحظه در زندگيم حس کنم حتى زمانى که فکر مى کنم فراموشم کرده ايى ...ارى مى دانم تو از رگ گردن بمن نزديکترى اما من فراموش کارم مرا بخاطر فراموشکاريم ببخش
از دلنوشته هاى خودم....
ممنونم که هنوز چشم دلى دارم تا نشانه هايت را ببينم و حضورت را لحظه به لحظه در زندگيم حس کنم حتى زمانى که فکر مى کنم فراموشم کرده ايى ...ارى مى دانم تو از رگ گردن بمن نزديکترى اما من فراموش کارم مرا بخاطر فراموشکاريم ببخش
از دلنوشته هاى خودم....
آخرین ویرایش:
love virology
New member
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود، گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛ گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است، گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛ گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست، گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
nastaran8
New member
يه وقتايى تمام تلاش آدمى از دست مى رود و نتيجه ايى که مى خواهم بدست نمى آيد گاه همان لحظه از عالم و ادم طلبکار مى شوم و گله مند از زمين و زمان .....
آخر يادم مى رود که تو هستى و مصلحتم را بيشتر از من مى دانى ....ولى تلنگرى کوچيک به يادم مى آورد که نيرويى عظيم و دانا و توانمند و رحيم ....حواسش بمن هست و شرمنده خود مى شوم و شرمنده تو ولى ياد گرفته ام تو مهربانتر از من به من هستى و بعد از مدتها فقط مى گويم الحمدا...
و اکنون و هميشه فقط به تو توکل دارم حتى اگر لحظه ايى الحمدا... از زبان قاصرم کم شود...
نوشته ايى براى تو خدايم که عاشقانه دوستت دارم....
آخر يادم مى رود که تو هستى و مصلحتم را بيشتر از من مى دانى ....ولى تلنگرى کوچيک به يادم مى آورد که نيرويى عظيم و دانا و توانمند و رحيم ....حواسش بمن هست و شرمنده خود مى شوم و شرمنده تو ولى ياد گرفته ام تو مهربانتر از من به من هستى و بعد از مدتها فقط مى گويم الحمدا...
و اکنون و هميشه فقط به تو توکل دارم حتى اگر لحظه ايى الحمدا... از زبان قاصرم کم شود...
نوشته ايى براى تو خدايم که عاشقانه دوستت دارم....
آخرین ویرایش: