مشاعره

.Nazanin

New member
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

 

marynas

New member
در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نهی آگه
 

زینبی

New member
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم


- - - Updated - - -

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
 

Meghraz

New member
ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت

سایه
 

Mr.Beneficence

New member
نگفتن با چی؟؟
منم خودم با "رود" میگم...
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند

طره
 

زینبی

New member
نگفتن با چی؟؟
منم خودم با "رود" میگم...
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند

طره
سلام. این مشاعره سادس با حرف آخر شعریه که نفر قبل گفته پس من با د میگم با اجازتون
دنیا آنقدر ندارد که بر او رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

بعدی با د

- - - Updated - - -

نگفتن با چی؟؟
منم خودم با "رود" میگم...
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند

طره
سلام. این مشاعره سادس با حرف آخر شعریه که نفر قبل گفته پس من با د میگم با اجازتون
دنیا آنقدر ندارد که بر او رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

بعدی با د
 

Mr.Beneficence

New member
سلام. این مشاعره سادس با حرف آخر شعریه که نفر قبل گفته پس من با د میگم با اجازتون
دنیا آنقدر ندارد که بر او رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

بعدی با د

- - - Updated - - -


سلام. این مشاعره سادس با حرف آخر شعریه که نفر قبل گفته پس من با د میگم با اجازتون
دنیا آنقدر ندارد که بر او رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

بعدی با د

کلمه سایه رو دیدم فکر کردم مشاعره واژه س...استاد دیگه اینقدر مشاعره بلدم خیلی متشکر از راهنماییت
 

ati1408

New member
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام بر آیید
:)
 

IL-2

Well-known member
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بنهاده بر سر لوح سنگین

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
l
 
آخرین ویرایش:

ati1408

New member
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا؟
 

psychology93

New member
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام.
 

Chromosome

New member
مثل یک آیینه ام از آه می ترسم رفیق
از خودم گه گاه، گه ناگاه می ترسم رفیق
می خزم کنج تو و در وسعتت گم می شوم
جان پناهم می شوی هرگاه می ترسم رفیق
 
بالا