مشاعره..... با حرفی که نفر قبلیت میگه شعر بگو.. برای نفر بعدیت یه حرف بگو

[abtin13]

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

ف

 

[MOHAMMAD.R]

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

د

- - - Updated - - -

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

د

 

[baran-]

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

غ

 

[abtin13]

غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد
فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
ک

- - - Updated - - -

غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد
فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد
ک

 

[باران4]

کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
ث

 

[IL-2]

کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
ث

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
س

 

[IL-2]

ثوابت باشد ای دارای خرمن

اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
س

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

ن

 

[baran-]

نه هرکه چهره برافروخت؛دلبری داند

نه هرکه آینه دارد ؛سکندری داند

ب

 

[mahii]

به رغم مدعياني كه منع عشق كنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
م

- - - Updated - - -

به رغم مدعياني كه منع عشق كنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
م

 

[baran-]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود

ه

 

[mahii]

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
ن

 

[baran-]

نیستی کم نه از آیینه نه حتی از ماه

که به دیدار تو دیوانه ترم تا ازماه

ک

 

[mahii]

کس ندانم که در اين شهر گرفتار تو نيست

هيچ بازار چنين گرم که بازار، تو نيست

سرو زيبا و، به زيبايي بالاي تو نه

شهد شيرين و، به شيريني گفتار تو نيست
ت

 

[baran-]

تا تو نگاه می کنی کار من اه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

ش

 

[mahii]

سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی

خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی
ي

 

[baran-]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

دولت صحبت ان مونس جان مارا بس

م

 

[mahii]

مه من نقاب بگشا ز جمال کبريايي

که بتان فرو گذارند اساس خودنمايي

شده انتظارم از حد، چه شود ز در درآيي

ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي
ج

 

[baran-]

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را وگم کردم جوانی را

غ

 

[mahii]

غلام عشق شو کاندیشه این است



همه صاحبدلان را پیشه این است
ف

 

[baran-]

فــلــک هــمــیـشـه بـه کـام یـکـی نـمـیـگـردد

کـه آسـیـای طـبـیـعـت بـه نـوبتست ای دوست

چ