يك سينه حرف هست، ولی نقطهچين بس است
خاتون دل و دماغ ندارم،همين بس است
با ر
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
بعدی با پ
يك سينه حرف هست، ولی نقطهچين بس است
خاتون دل و دماغ ندارم،همين بس است
با ر
پشیمانم پشیمانم پشیمان
کاروانی بوییم تا پشیمان
م
الا کوهسارانم تویی یار
بنفشه جو کنارانم تویی یار
ش
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای .. یعنی چه؟؟
ج