مشاعره..... با حرفی که نفر قبلیت میگه شعر بگو.. برای نفر بعدیت یه حرف بگو

.Nazanin

New member
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست

چ

 

roya .h

New member
چشمم آندم که زشوق تو نهد سر به لحد

تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود


بعدی با حرف س بگو........
 

RBC!

New member
چنان در چشم هایم خیره می شد ماه تابان را
که در دام تو می انداخت آهویی گریزان را

بعدی سین
 

roya .h

New member
سال ها رفت و زیادم نرود دوست هنوز

تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز


بعدی باحرف ر بگو.......
 
آخرین ویرایش:

psychology93

New member
میان ما به جز این پیرهن نخواهد بود
وگر حجاب شود تا به دامنش بدرم.
سعدی
 

psychology93

New member
روز ان است که خوبان همه در رقص ایند
ما ببندیم دکان ها همه بیکار شویم.
بعدی ن
 

زینبی

New member
دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی
بعدی با ع
 

marynas

New member
عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست      
    عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
"ل"
 

زینبی

New member
لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی
بعدی با چ

- - - Updated - - -

لبش می بوسم و در می کشم می
به آب زندگانی برده ام پی
بعدی با چ
 

psychology93

New member
چه ارمغانی از ان به که دوستان بینی
تو خود بیا که دگر هیچ در نمی باید
بعدی با ق
 

زینبی

New member
قال اطعمنی فانی جائع
واعتجل والوقت سیف قاطع
(مولانا)
بعدی با الف
 

psychology93

New member
ارزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز
بعدی با ص
 

زینبی

New member
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندبد که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
بعدی با ح

- - - Updated - - -

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندبد که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
بعدی با ح
 

psychology93

New member
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سندی و دفتری و دیوانی است.
پروین اعتصامی
بعدی با ث
 

psychology93

New member
وقت است ک بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
هوشنگ ابتهاج
بعدی با گ
 

زینبی

New member
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
بعدی با خ
 
بالا