مشاعره..... با حرفی که نفر قبلیت میگه شعر بگو.. برای نفر بعدیت یه حرف بگو

.Nazanin

New member

من درد تو را ز دست آسان ندهم           
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
و

:thanks:
 

.Nazanin

New member

قطره ی اشکیم اما در درون دل نهان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا می شویم

ف

 

baran-

New member
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش...

ش
 

IL-2

Well-known member
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

الف
 
آخرین ویرایش:

آتشین

Well-known member
ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها! که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها
خ
 
آخرین ویرایش:

ati1408

New member
فراموشم مکن چون من فراموشت نخواهم کرد
تو در من آتشي هستي که خاموشت نخواهم کرد
بعدی : ی
 

baran-

New member
یوسف به این رهاشدن از چاه دل مبند

این بار می برند که زندانی ات کنند

پ
 

.Nazanin

New member
پرده بگشای که مردم نگرانند هنوز
چشم در راه تو صاحب نظرانند هنوز

ث
 

baran-

New member
ثواب روزه و حج قبول انکس برد

که خاک میکده ی یار را زیارت کرد
ا
 

hebe.nurse

New member
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
د
 

baran-

New member
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی توبود

تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

ن
 

ati1408

New member
ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را
بعدی : ج
 

baran-

New member
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد

وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد

ی

 

somi3

New member
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد.
خ
 

baran-

New member
خواست تنهایــیِ ما را به رخِ ما بکشد

تنه ای بر درِ این خانه ی تنها زد و رفت

د
 

somi3

New member
در نظر بازی ما بیخبران حیران اند
من چنینم که نکودم دگر ایشان دانند.
ذ
 

.Nazanin

New member
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
ض
 
بالا