شفق بانو
New member
آیا این آیه با معصوم بودن پیامبر (ص) سازگار است؟ اگر پیامبر اسلام و سایر پیامبران معصوم از گناه هستند،پس مقصود از آمرزیدن گناه پیامبر در آیه اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً،لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّر ... چیست؟!
پاسخ
نخست باید توجّه داشت که پایه گذاران نهضت ها و مردان انقلابی که برخلاف مسیر افکار عمومی گام برمی دارند و می خواهند جامعه منحط و آلوده را با برنامه های مترقّیانه خود اصلاح کنند،در نخستین قدم،با یک رشته مخالفت ها و دروغ ها و نسبت های ناروا و تهمت های بی اساس روبه رو می شوند،تهمت زدن یکی از حربه های رایج در جامعه های عقب افتاده است که رجال و شخصیت های بارز خود را بر اثر کوتاهی فکر و کمی ظرفیت آماج تیرهای زهر آگین تهمت ها و نسبت های ناروا قرار می دهد.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از این قائده مستثنی نبوده آن حضرت نیز با مخالفت قریش وتهمت های بی اساس آنان روبه رو گردید،کسی که تا دیروز امین و راستگو و پرهیزکار قریش بود از روزی که با افکار پست آنها مخالفت نمود و مردم را به خدا پرستی دعوت کرد به سحر وبه جنون و افتراء بر خدا متّهم گردید و قرآن این تهمت ها را ازآنان نقل کرده بطور مسلّم این گونه نسبت ها اگر درحقّ عدّه ای مؤثر نباشد،درباره عدّه ای ساده لوح و کم ظرفیت باعث شک و تردید در صدق گفتار و ادّعای پیامبر می باشد و راستی یک دسته از مردم برای مدّتی در شکّ و تردید و دو دلی نسبت به این تهمت ها به سر می برند.
در چنین شرایط چگونه ممکن است این تهمت ها را از بین برد تا سیمای حقیقت از لابه لای این اوهام آشکار شود. راه اساسی یکی است،وآن این است که مرد مبارز و ترقّی خواه،مردی که مکتب وفکر و ایده اجتماعی دارد،اگر پیروز شد و محصول و نتیجه کار خود را نشان داد و مردم به رأی العین فوائد و منافع آن را دیدند،تهمت ها و نسبت ها نقش بر آب شده و جای آن تهمت ها را یک سلسله القاب زیبا که حاکی از عظمت و قدرت و معنویت است می گیرد در غیر این صورت چه بسا این تهمت ها در اذهان بعضی تا مدّتی باقی مانده و درباره عدّه ای کارگرو مؤثّرافتد.
عین این مطلب را درباره پیامبر اسلام می توان گفت او با یک برنامه مترقّیانه با یک سلسله قوانین تابناک که به نفع توده و به ضرر دستگاه حاکمه بود،قدم به صحنه مبارزه گذارد.او در این صحنه از پیروزی ها و موفّقیّت های آینده خود خبر می داد و در پرتو عنایات خداوند و بر اثر استقامت و پایداری خود و پیروان با وفایش بر تمام مشکلات پیروز آمده و کار به جایی رسید که پایگاه شرک و مرکز پیدایش این نسبت ها در تسخیر مسلمانان در آمد و مکّه به عنوان یک پیروزی درخشان فتح گردید.
این پیروزی که سبب شد قریش با تمام قدرت های خود تحت سیطره ودر قبضه اسلام درآیند نتیجه بزرگتری را در برداشت و آن اینکه چون این مرد مبارز در این صحنه پیروز گردید و نتیجه ومحصول عالی خود را نشان داد و انقلاب معنوی خود را به ثمر رسانید در پرتو این پیروزی دهان دروغ پردازان و تهمت زنان بسته شد دیگر در پرتو این پیروزی چشم گیر نمی توان او را مجنون و دیوانه و یا ساحر و کاهن خواند،زیرا شخصی که دارای چنین نقائص روحی و فکری باشد نمی تواند چنین انقلابی نماید بنا بر این مراد از ((ذنب)) در آیه همان تهمت های ناروا است که تا پیش از فتح مکّه در دل ساده لوحان قریش وجود داشت و این پیروزی تمام آن نسبت ها راباطل کرد و دامن مقدّس این منجی جهان را از آنها پاک ساخت بدیهی است اگر وضع به همان صورت پیش از فتح باقی می ماند و پیامبر در صحنه مبارزه پیشرفت نمی کرد،تهمت ها نیز ادامه می یافت.
گواه بر این تفسیر دو چیز است:
1- صریح آیه این است که ما فتح مکّه را به وجود آوردیم تا در پرتو آن ، گناهان تو بخشیده شود.اگر منظور از آمرزش گناه ،همان باطل کردن تهمت ها و نسبت های ناروا باشد، به طوری که تفصیل آن را بیان کردیم ،ارتباط این دو مطلب ((فتح مکّه)) و ((بخشیده شدن گناهان )) صحیح و روشن خواهد بود ،زیرا پیروزی، دهان مردم را نسبت به تکرار تهمت ها بست،دیگر کسی او را متّهم نخواهد نمود و اگر مقصود همان گناهان شرعی و نافرمانی ها باشد،راه آمرزیده شدن اینگونه گناهان همان استغفار و توبه است نه یک فتح نظامی و پیروزی ظاهری.
2- مفاد روشن آیه این است که این فتح و پیروزی موجبات بخشوده شده گناهان گذشته و آینده را به وجود آورد و این جمله در صورتی می تواند معنای صحیح داشته باشد که منظور همان تهمت ها و نسبت های ناروا باشد یعنی این پیروزی بزرگ اجتماعی سبب شد که تهمت های گذشته از میان برود و در آینده کسی نیز از این تهمت ها نزند،ولی اگر مراد همان گناه شرعی باشد بخشیده شدن گناهان آینده مفهوم صحیحی نخواهد داشت.
پاسخ
نخست باید توجّه داشت که پایه گذاران نهضت ها و مردان انقلابی که برخلاف مسیر افکار عمومی گام برمی دارند و می خواهند جامعه منحط و آلوده را با برنامه های مترقّیانه خود اصلاح کنند،در نخستین قدم،با یک رشته مخالفت ها و دروغ ها و نسبت های ناروا و تهمت های بی اساس روبه رو می شوند،تهمت زدن یکی از حربه های رایج در جامعه های عقب افتاده است که رجال و شخصیت های بارز خود را بر اثر کوتاهی فکر و کمی ظرفیت آماج تیرهای زهر آگین تهمت ها و نسبت های ناروا قرار می دهد.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از این قائده مستثنی نبوده آن حضرت نیز با مخالفت قریش وتهمت های بی اساس آنان روبه رو گردید،کسی که تا دیروز امین و راستگو و پرهیزکار قریش بود از روزی که با افکار پست آنها مخالفت نمود و مردم را به خدا پرستی دعوت کرد به سحر وبه جنون و افتراء بر خدا متّهم گردید و قرآن این تهمت ها را ازآنان نقل کرده بطور مسلّم این گونه نسبت ها اگر درحقّ عدّه ای مؤثر نباشد،درباره عدّه ای ساده لوح و کم ظرفیت باعث شک و تردید در صدق گفتار و ادّعای پیامبر می باشد و راستی یک دسته از مردم برای مدّتی در شکّ و تردید و دو دلی نسبت به این تهمت ها به سر می برند.
در چنین شرایط چگونه ممکن است این تهمت ها را از بین برد تا سیمای حقیقت از لابه لای این اوهام آشکار شود. راه اساسی یکی است،وآن این است که مرد مبارز و ترقّی خواه،مردی که مکتب وفکر و ایده اجتماعی دارد،اگر پیروز شد و محصول و نتیجه کار خود را نشان داد و مردم به رأی العین فوائد و منافع آن را دیدند،تهمت ها و نسبت ها نقش بر آب شده و جای آن تهمت ها را یک سلسله القاب زیبا که حاکی از عظمت و قدرت و معنویت است می گیرد در غیر این صورت چه بسا این تهمت ها در اذهان بعضی تا مدّتی باقی مانده و درباره عدّه ای کارگرو مؤثّرافتد.
عین این مطلب را درباره پیامبر اسلام می توان گفت او با یک برنامه مترقّیانه با یک سلسله قوانین تابناک که به نفع توده و به ضرر دستگاه حاکمه بود،قدم به صحنه مبارزه گذارد.او در این صحنه از پیروزی ها و موفّقیّت های آینده خود خبر می داد و در پرتو عنایات خداوند و بر اثر استقامت و پایداری خود و پیروان با وفایش بر تمام مشکلات پیروز آمده و کار به جایی رسید که پایگاه شرک و مرکز پیدایش این نسبت ها در تسخیر مسلمانان در آمد و مکّه به عنوان یک پیروزی درخشان فتح گردید.
این پیروزی که سبب شد قریش با تمام قدرت های خود تحت سیطره ودر قبضه اسلام درآیند نتیجه بزرگتری را در برداشت و آن اینکه چون این مرد مبارز در این صحنه پیروز گردید و نتیجه ومحصول عالی خود را نشان داد و انقلاب معنوی خود را به ثمر رسانید در پرتو این پیروزی دهان دروغ پردازان و تهمت زنان بسته شد دیگر در پرتو این پیروزی چشم گیر نمی توان او را مجنون و دیوانه و یا ساحر و کاهن خواند،زیرا شخصی که دارای چنین نقائص روحی و فکری باشد نمی تواند چنین انقلابی نماید بنا بر این مراد از ((ذنب)) در آیه همان تهمت های ناروا است که تا پیش از فتح مکّه در دل ساده لوحان قریش وجود داشت و این پیروزی تمام آن نسبت ها راباطل کرد و دامن مقدّس این منجی جهان را از آنها پاک ساخت بدیهی است اگر وضع به همان صورت پیش از فتح باقی می ماند و پیامبر در صحنه مبارزه پیشرفت نمی کرد،تهمت ها نیز ادامه می یافت.
گواه بر این تفسیر دو چیز است:
1- صریح آیه این است که ما فتح مکّه را به وجود آوردیم تا در پرتو آن ، گناهان تو بخشیده شود.اگر منظور از آمرزش گناه ،همان باطل کردن تهمت ها و نسبت های ناروا باشد، به طوری که تفصیل آن را بیان کردیم ،ارتباط این دو مطلب ((فتح مکّه)) و ((بخشیده شدن گناهان )) صحیح و روشن خواهد بود ،زیرا پیروزی، دهان مردم را نسبت به تکرار تهمت ها بست،دیگر کسی او را متّهم نخواهد نمود و اگر مقصود همان گناهان شرعی و نافرمانی ها باشد،راه آمرزیده شدن اینگونه گناهان همان استغفار و توبه است نه یک فتح نظامی و پیروزی ظاهری.
2- مفاد روشن آیه این است که این فتح و پیروزی موجبات بخشوده شده گناهان گذشته و آینده را به وجود آورد و این جمله در صورتی می تواند معنای صحیح داشته باشد که منظور همان تهمت ها و نسبت های ناروا باشد یعنی این پیروزی بزرگ اجتماعی سبب شد که تهمت های گذشته از میان برود و در آینده کسی نیز از این تهمت ها نزند،ولی اگر مراد همان گناه شرعی باشد بخشیده شدن گناهان آینده مفهوم صحیحی نخواهد داشت.