خنده بازار

psychology93

New member
به شیرازیه ﻣﯿﮕـن: ﻣﯿـﺎﯼ ﺑﺮﯾـﻢ ﺷَـﺒـﺎ ﺑـﺪﻭﺋﯿــﻢ..؟!
.
.
.
.
شیرازیه میگه: بدوئیم..؟؟؟!!!!⛹🏻🏋🏻🚴🏻🚵🏾🏇🏻

کاکو من ﺭﻭﺯﻧـﺎﻣـﻪ ﻭﺭﺯﺷـﯽ ﻣﯿﺨـﻮﻧـﻢ ﻧَـﻔَـﺴَـﻢ ﻣﯿﮕﯿـﺮﻩ..!!!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: TUMS

psychology93

New member
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﮕﯿﺮﻡ،
ﯾﻪ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ!
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻦ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﺗﺮﻣﺰ ﮐﻨﻦ؟
ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ،
ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﭽﺷﻮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺟﯿﺶ ﮐﻦ ﭘﺴﺮﻡ ?
ﺟﯿﺶ ﮐﻦ
ﻋﻤﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺑﻠﺪﯼ ﺟﯿﺶ ﮐﻨﯽ :


ﺍﯾﻨﻢ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ!!!!!?
 

psychology93

New member
اصفهانیه داشته از کوچه رد میشده میبینه یارو تو کوچه خوابیده.



ازش میپرسه دارا چرا اینجا خوابیدی؟
یارو میگه اینجا غریبم کسی رو نمیشناسم

اصفهانیه دلش میسوزه میگه وخی وخی بریم تو کوچه ما بخواب
 

psychology93

New member
یه افغانی با یه آبادانی میخواستن دیوار خراب کنن.
افغانیه چراغ میگیره، آبادانیه کلنگ میزنه چند تا آجر میافته.
نوبت افغانیه میشه، آبادانیه چراغ میگیره، افغانیه یه کلنگ میزنه کل دیوار خراب میشه.
آبادانیه میگه: هااااا ایطوری چراغ میگیرن سوسول نه اونطورى ک تو گرفتی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ROJO

TUMS

Well-known member
به شیرازیه ﻣﯿﮕـن: ﻣﯿـﺎﯼ ﺑﺮﯾـﻢ ﺷَـﺒـﺎ ﺑـﺪﻭﺋﯿــﻢ..؟!
.
.
.
.
شیرازیه میگه: بدوئیم..؟؟؟!!!!⛹??????????????????????????????????????????????????????

کاکو من ﺭﻭﺯﻧـﺎﻣـﻪ ﻭﺭﺯﺷـﯽ ﻣﯿﺨـﻮﻧـﻢ ﻧَـﻔَـﺴَـﻢ ﻣﯿﮕﯿـﺮﻩ..!!!

عالی بود
البته من خودم شیرازی م
بلند خوندمش با بچه ها کلی خندیدیم هههههههه:bunnyearsmiley:
 

psychology93

New member
ﺑﻪ ﻳﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻭ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺍصفهانی
ﻧﻔﺮﻱ 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯ ﻭ ﻳﮏ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺩﺍﺩﻥ
ﮔﻔﺘﻦ :
ﺑﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻦ 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯ ﺑﻪ ﻣﻴﻤﻮﻧﺘﻮﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺶ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻳﺎﺩ ﺑﺪﻳﺪ!
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻳﺪﻥ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ و آلمانیه 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯﻭ ﺩﺍﺩن ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ، اونم ﻫﻴﭽﻲ ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ!

ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﺳﺮﺍغ ﺍصفهانیه. ﺩﻳﺪﻥ 49 ﺗﺎ ﻣﻮﺯﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ
ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻣﻤﺪی ﺗﻮ ﺭا ﻗﺮآﻥ، تو را جونی نَنِد ﺍﻭن ﯾکیشا بده ﻣﻥ!
 

psychology93

New member
الان بچه6ماهه تخت2نفره داره،واسش موزيک لايت ميذارن با نور کم تابخوابه






اونوقت زمان ما ميذاشتنمون روپاهاشون به حالت سانترفيوژ...

انقد تکونمون ميدادن تا پلاسماي خونمون جدا میشد میرفتیم تو کما..بد ميگفتن ،چه معصومانه خوابيده
 

psychology93

New member
مردم دارن از گرسنگی میمیرن اونوقت نصف برنامه های تلویزیون شده آموزش آشپزی…










بابادوتا برنامه اختلاس بزارین مردمو با فنونش آشنا کنید تا بتونن شکم هفت نسلشونو سیر کنن
 

psychology93

New member
ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺍ ﻭ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺗﻮ ﭼﯿﻪ؟!!!
.
.
.
.
.
ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﺭﮒ ﺁﺩﻡُ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻪ ؛
ﻋﻤﺮﺍ ﺍﮔﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺍ ﺑﺘﻮﻧﻦ
 

psychology93

New member
لطیفه نیست چون متن جالبی بود
اینجا نوشتم

خواهر روحانی در مدرسه مقابل دانش آموزان نوجوان، ایستاده بود. او در حالی که یک سکه یک دلاری نقره در دستش بود گفت: به دختر یا پسری که بتواند نام بزرگترین مردی را که در این دنیا زیسته است بگوید، این یک دلاری را جایزه می دهم.
یک پسر خردسال ایتالیایی گفت: منظورتان میکل آنژ نیست؟
خواهر روحانی جواب داد: خیر، میکل آنژ یک هنرمند برجسته به حساب می آید، لکن بزرگترین مردی که دنیا به خود دیده نیست.
یک دختر خردسال یونانی گفت: آیا ارسطو بود؟
خواهر روحانی جواب داد: خیر، ارسطو یک متفکر بزرگ و پدر علم منطق بود اما بزرگترین مردی که در دنیا زندگی می کرده، محسوب نمی شود.
بالاخره یک پسر خردسال یهودی گفت: می دانم چه کسی است، او عیسی مسیح است.
خواهر روحانی جواب داد صحیح است و یک دلاری را به او داد.
خواهر روحانی که از جواب پسربچه یهودی قدری شگفت زده شده بود، در زنگ تفریح او را در زمین ورزش یافت و از او پرسید: آیا واقعا اعتقاد داری که عیسی مسیح بزرگترین مردی است که دنیا به خود دیده ؟
پسربچه جواب داد: البته نه، هر کسی می داند که بزرگترین مرد موسی بود. اما معامله شوخی بردار نیست!

به نقل از کتاب بزرگترین اصل مدیریت در دنیا نوشته مایکل لوبوف
 

psychology93

New member
یک لطیفه سیاسی فوق العاده زیبا


ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ...
ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﯾﮏ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩ.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ:
‏«ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯾﺪ. ﺍﯾﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺎﯾﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺭﻭ ﺩﻡ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ
ﺑﻬﺸﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ‏»
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﺑﺪﻩ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﺵ ﺭا ﺣﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ‏»
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ‏:
«ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺀ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ، ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺭﺍﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ‏»
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ ‏« ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺗﺼﻤﯿﻤﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ. ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﻭﻡ‏»
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ ‏«ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻢ . ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﻌﺬﻭﺭ ‏»
ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ .
ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩﺀ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ. ﺯﻣﯿﻦ ﭼﻤﻦ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﻭﺳﻂ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﻠﻒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ
ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻠﻞ. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻔﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭ
ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺒﻠﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﯿﺠﯽ
ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪﺀ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺠﻠﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﺩﮎ ﻭ ﺑﺮﻩ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ
ﺻﺮﻑ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﻭﺷﺐ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺸﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ..
ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﮔﺬﺷﺖ. ﺭﺍﺱ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻋﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ
ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﮑﻮﺭﺕ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺵ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮﻧﮕﺮﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯼ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ ‏« ﺧﻮﺏ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ. ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﻢ‏»
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻣﯽ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺧﺸﮏ ﻭ ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ
ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ . ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻢ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺧﺸﮏ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻨﺪﺭﺱ ﻭ ﮐﺜﯿﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ‏« ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩﺀ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﯾﺪﻡ؟ ﺁﻥ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﻫﺎ ﮐﻮ؟ ﻣﺎ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ؟ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ؟ «… ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ‏«ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺑﻮﺩ …

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻩﺍﯼ ‏»
 

psychology93

New member
سوختن هميشه به خاطر داغ يك عزيز نيست
سوختن هميشه به خاطر خيانت يك رفيق نيست
سوختن هميشه به خاطر يك شكست عشقي نيست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سوختن گاهي نتيجه اعتماد به رنگ ابي شير توالت است...
 

psychology93

New member
دوس دخترم پیام داد کجایی!؟



نوشتم دلارامو آوردم بازار چنج کنم









نوشت دلارام کیه عوضی؟ بای😐😐

خدایا دخترارو شفا نده
 

diseases

Well-known member
خیلی دلم میخواست الان که کریسمس داره میرسه، پاریس باشم ، پیش خانوادم …
.
.
.
.
.
.
اما حیف اونام اینجان…😐😂😂😂
 

psychology93

New member
یه قانونی هست که میگه :اگه ده نفر یه دخترو بخوان

.
.
.
.
.
.
.
دختره درگیرِ نفر یازدهمه که نمیخوادش 😐
 

psychology93

New member
نارنگی نباش که تا انگشت بهت خورد لخت بشی ...
.
.
.
.

.
.





.
.
مث پرتقال باش که واسه لخت کردنت چاقو بکشن . . .
جمله سنگینی بود! 😐😐😐😐😐
 

psychology93

New member
داشتم برای امتحان دانشگاه، تو خونه تقلب مینوشتم، خواهرم به مامانم به

شوخی گفت :ببین داره چیکار میکنه؟؟ تقلب مینویسه…!!!! مامانم موند چی بگه، اومد تقلبو پاره کردو گفت :ما تو این خونه نماز

میخونیم……!!😐😐
 

psychology93

New member
به والدین خود احترام بگذارید، شاید آنها واقعی باشند...
.
.
.


.
.
.
.
.
.
..

تلویزیون ترکیه!!!!! 😐😐
 
بالا