ps2020
New member
آخرین ویرایش:
بهش میگی?
- نویسنده موضوع zeindinho
- تاریخ شروع
ba ba barghi
Well-known member
اولا چرا لینک نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوما این تاپیک بحث جدیه آقا سینا:j58r36j3gcr4suxymup
ps2020
New member
:riz481:t0837h0nn8zfqu8ult
ویرایش شد!
میدونم فرق داره!ولی از این تاپیکم میشه استفاده کرد!
[h=1]تفاوت خواستگاری مردا با زنا[/h]
من الان دقیقا نقش اون واسطه رو دارم! یه نقش سخت! تا حالا شده مثل من گیر کنید بین دو راهی ندونید چیکار باید کنید! دختره ازم خواسته که واسطه باشم که به عشقش برسه! تازه میخواستم نقشم رو ایفا کنم و ببینم نظر پسره چیه درباره دختره که دیدم انگار پسره به یه دختر دیگه علاقه منده که البته یک طرفس و دردناک ترین قسمت این نقشم هم اینجاست که پسره هم خواسته که واسطه باشم برای راضی کردن دختر مورد علاقش14:
ااااااااای خداااااااااااااااااا آخه من واسطه کدوم عشق بشم! سخت تر از کار منم هست به نظرتون؟ حالا نمیدونم چیکار باید کنم واقعا!!!!:14:
آخرین ویرایش:
TUMS
Well-known member
وای خیلی باحال بود:thanks::thanks:
ba ba barghi
Well-known member
به نظر من ,شما برو با اون دختر مورد علاقه او اقا ,صحبت بنمو ,....قطعا اونم دنبال يه واسطه هست ,براي رسيدن به يه عشق ديكه!!!!!!!
Artmis.a
New member
عشق...
من قبلاً یه بار دیگه توی تاپیکی که ساکارجان زحمتشو کشید نظرمو گفتم و بازم تاکید میکنم بدون شروع یک زندگی مشترک از هیچ عشقی نمیتوان مطمئن بود.
و هیچ عشقی نسبت به یک مرد(بخوانید فرد مذکر) ارزش شکستن غرور یک زن را ندارد.
به دنبال عشق ندو دوست من! به موقعش و در زمان مناسب، خودش پیدات میکنه! :riz304:
من قبلاً یه بار دیگه توی تاپیکی که ساکارجان زحمتشو کشید نظرمو گفتم و بازم تاکید میکنم بدون شروع یک زندگی مشترک از هیچ عشقی نمیتوان مطمئن بود.
و هیچ عشقی نسبت به یک مرد(بخوانید فرد مذکر) ارزش شکستن غرور یک زن را ندارد.
به دنبال عشق ندو دوست من! به موقعش و در زمان مناسب، خودش پیدات میکنه! :riz304:
وایییییییییییی
خدایی کارت خیلی سخته...
مخصوصا گفتن نه به اون خانوم.... بی زحمت یه جوری بگو که پس نیافته
برات آرزوی موفقیت میکنم امیدوارم سربلند از این امتحان سخت بیرون بیای:riz304::riz304:
به نظر من ,شما برو با اون دختر مورد علاقه او اقا ,صحبت بنمو ,....قطعا اونم دنبال يه واسطه هست ,براي رسيدن به يه عشق ديكه!!!!!!!
:riz481:
بابا برقی خیلی بامزه ای!من همیشه بخاطر پست های بانمکت کلی میخندم.خیلی با نمک جواب میدی:28:
بقول دکتر شریعتی: من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..:ahi5slcgm04mi8jqqkl
آخرین ویرایش:
مرسی دوستم. دعا کن که هرچی مصلحتشونه همون بشه...:riz304:
ghazal hor
New member
نه منم نمیگم
فکر کنم اگه از کسی هم خوشم بیاد طرف عمرا بفهمه بهش علاقه دارم
فکر کنم اگه از کسی هم خوشم بیاد طرف عمرا بفهمه بهش علاقه دارم
am-ml
New member
ببخشيد وقت نشد بخونم ،بقيه دوستان چي گفتن ولي چون دوستي دارم که خيلي به من نزديکه و اين کار رو انجام داده ،اين تجربه رو واسه شما تعرف مي کنم،انشالله کمکي کرده باشم.
اين دوست ما از طرف يه همکارش مورد توجه و احترام خاصي بود ،البته رفتار همکارش طوري بود که من نه مي تونستم بهش بگم چيزي هست و نه ميتونستم بگم هيچي نيست... خلاصه رفته رفته دوستم دلبسته شد و همزمان رفتاراش تابلو ولي همکارش همچنان مثل سابق بود و البته گاهي توجه خاصي نشون مي داد ولي به نسبت دوستم ،اون سرد بود ولي بود و همين بودم و رفتارهاي متفاوت باعث مي شد دوستم خيلي بهم بريزه ... بالاخره يه خواستگار خيلي قدر برا دوستم اومد ،از اونايي که نميشه با بهونه هاي صد من يه غاز ردش کرد ،من سعي مي کردم کمکش کنم ولي عاشق بود و حرف نمي شنيد ،من بهش گفتم بگو ،اگه واقعا ديگه طاقت نداري بهش بگو و خودت رو از اين بلا تکليفي نجات بده ،همين جا بگم ،همکار دوستم فوق العاده انسان با کمالات و با شعوري بود ،بارها به شکل هاي مختلف براي من ثابت شده بود که خيلي فهميده هستش و البته سن و سالش هم طوري بود که من فکر کردم با توجه به شخصيتي که من ازش سراغ دارم ،جاي نگراني نيست...
دوستم به حرف اين ديوانه گوش کرد و نه با کلمات لوس و عاشقانه ،با همون کلماتي که خودم بهش گفتم (خودش احساساتش خيلي اوج داشت و نمي تونست درست فکر کنه) مودبانه بهش گفت که من فکر کردم که شما احساس خاصي نسبت به من دارين ،درسته؟
جواب اين بود: صرفا بعنوان يک همکار خوب و پرتلاش مورد احترامم بودين و هستين ، اگه برداشت ديگه اي کردين درست نبوده .
جواب دوستم: عذرخواهي ميکنم ،من رو بخاطر اين سوءبرداشت ببخشين...
ولي دوستم در عين حال که احساس آرامش داشت از اينکه بالاخره تکليفش معلوم شده ولي بشدت هم آزرده شد و همش به خودش ميگه : اگه صبور بودم ... ممکن بود جور ديگه اي پيش بره ... البته من شاهد بودم که صبور که نبود هيچ ،داشت از اون شخصيت عالي ،يک انسان حقير و زبون رو به اون آقا معرفي مي کرد ... گفتنش براي دوستم خوب بود ولي زجري که کشيد هم کم نبود و الان ميگه : اگه برگردم عقب ،فرسنگ ها ازش دوري مي کنم تا مهرش اينقدر شديد نشه که برسم به اينجا ...
البته من که از نزديک دوستم رو ديدم ، براي اين کارش هم احترام قائلم و هم مي گم که هيچي ازش کم نشده اما چند تا چيز در مورد اين قضيه مهمه.
1- ما به شخصيت اون آقا کاملا مطمئن بوديم و هنوز هم مي گم که ميتونست بهترين همسر براي دوستم باشه ولي خوب شرايط اون رو نمي دونم چي بود.
2- اون آقا يک مرد 33-35 ساله بود(من نپرسيدم سنش رو)رفتار يک مرد نسبتا معقول (ايشون خيلي موقر و معقول بود) در اين سن و سال خيلي در اين موارد قابل اطمينان تر هست(لااقل مثل اين بچه سوسولا همه جا جار نميکشه)
3- دوستم بخاطر اينکه احساسش شديدا درگير شده بود ،داشت خيلي بد و نامتعادل رفتار مي کرد و اگه نمي گفت ،رفتاراش اينقدر تابلو مي شد که همه جا صحبت عشقش بپيچه ،من کمکش کردم به اونجا نرسه.
4- تجربه من از اين قضيه ميگه : زن مظهر نازه و دوست داره نازش رو بخرن ،حتي وقتي براي کسي بميره و جالب اينه که من فکر مي کنم ،مرد هم اين نياز کردن و ناز کشيدن رو ترجيح ميده ،تا نازش رو بخرن.
ببخشيد اگه کمي بي پرده حرف زدم ،اميدوارم تونسته باشم کمکي کرده باشم.
اين دوست ما از طرف يه همکارش مورد توجه و احترام خاصي بود ،البته رفتار همکارش طوري بود که من نه مي تونستم بهش بگم چيزي هست و نه ميتونستم بگم هيچي نيست... خلاصه رفته رفته دوستم دلبسته شد و همزمان رفتاراش تابلو ولي همکارش همچنان مثل سابق بود و البته گاهي توجه خاصي نشون مي داد ولي به نسبت دوستم ،اون سرد بود ولي بود و همين بودم و رفتارهاي متفاوت باعث مي شد دوستم خيلي بهم بريزه ... بالاخره يه خواستگار خيلي قدر برا دوستم اومد ،از اونايي که نميشه با بهونه هاي صد من يه غاز ردش کرد ،من سعي مي کردم کمکش کنم ولي عاشق بود و حرف نمي شنيد ،من بهش گفتم بگو ،اگه واقعا ديگه طاقت نداري بهش بگو و خودت رو از اين بلا تکليفي نجات بده ،همين جا بگم ،همکار دوستم فوق العاده انسان با کمالات و با شعوري بود ،بارها به شکل هاي مختلف براي من ثابت شده بود که خيلي فهميده هستش و البته سن و سالش هم طوري بود که من فکر کردم با توجه به شخصيتي که من ازش سراغ دارم ،جاي نگراني نيست...
دوستم به حرف اين ديوانه گوش کرد و نه با کلمات لوس و عاشقانه ،با همون کلماتي که خودم بهش گفتم (خودش احساساتش خيلي اوج داشت و نمي تونست درست فکر کنه) مودبانه بهش گفت که من فکر کردم که شما احساس خاصي نسبت به من دارين ،درسته؟
جواب اين بود: صرفا بعنوان يک همکار خوب و پرتلاش مورد احترامم بودين و هستين ، اگه برداشت ديگه اي کردين درست نبوده .
جواب دوستم: عذرخواهي ميکنم ،من رو بخاطر اين سوءبرداشت ببخشين...
ولي دوستم در عين حال که احساس آرامش داشت از اينکه بالاخره تکليفش معلوم شده ولي بشدت هم آزرده شد و همش به خودش ميگه : اگه صبور بودم ... ممکن بود جور ديگه اي پيش بره ... البته من شاهد بودم که صبور که نبود هيچ ،داشت از اون شخصيت عالي ،يک انسان حقير و زبون رو به اون آقا معرفي مي کرد ... گفتنش براي دوستم خوب بود ولي زجري که کشيد هم کم نبود و الان ميگه : اگه برگردم عقب ،فرسنگ ها ازش دوري مي کنم تا مهرش اينقدر شديد نشه که برسم به اينجا ...
البته من که از نزديک دوستم رو ديدم ، براي اين کارش هم احترام قائلم و هم مي گم که هيچي ازش کم نشده اما چند تا چيز در مورد اين قضيه مهمه.
1- ما به شخصيت اون آقا کاملا مطمئن بوديم و هنوز هم مي گم که ميتونست بهترين همسر براي دوستم باشه ولي خوب شرايط اون رو نمي دونم چي بود.
2- اون آقا يک مرد 33-35 ساله بود(من نپرسيدم سنش رو)رفتار يک مرد نسبتا معقول (ايشون خيلي موقر و معقول بود) در اين سن و سال خيلي در اين موارد قابل اطمينان تر هست(لااقل مثل اين بچه سوسولا همه جا جار نميکشه)
3- دوستم بخاطر اينکه احساسش شديدا درگير شده بود ،داشت خيلي بد و نامتعادل رفتار مي کرد و اگه نمي گفت ،رفتاراش اينقدر تابلو مي شد که همه جا صحبت عشقش بپيچه ،من کمکش کردم به اونجا نرسه.
4- تجربه من از اين قضيه ميگه : زن مظهر نازه و دوست داره نازش رو بخرن ،حتي وقتي براي کسي بميره و جالب اينه که من فکر مي کنم ،مرد هم اين نياز کردن و ناز کشيدن رو ترجيح ميده ،تا نازش رو بخرن.
ببخشيد اگه کمي بي پرده حرف زدم ،اميدوارم تونسته باشم کمکي کرده باشم.
ps2020
New member
خواهش میکنم.این حرفا چیه.