برابر پارسی واژگان بیگانه در واژه های پزشکی

najma

New member
درود

گل گفتی

آری من بر خود می دانم که همان چند واژه ی فارسی را هم به شما فارسی زبانان !!! نشان دهم



کار شما واقعا قابل تقدیره ، من این رو میدونم که پروفسور حسابی هم در تلاش بودن برای اینکه معادل فارسی کلمات رو استفاده کنند و حتی مقاله ای دارن که ثابت میکنه زبان فارسی به دلیل خیلی از مزایایی که بقیه زبانها ندارن حتی قابیلت بین المللی شدن رو داره (به دلیل قابلیت معادل سازی ).
خب کافیه برگردیم به گذشته و ببینیم چه چیزی باعث شده تا ما انقدر از زبان پارسی اصیل خودمون فاصله بگیریم .
این بلا دو بار به سر ما اومده یکی با انتقال فرهنگ اعراب و در برخی علوم انتقال مطالعات اونها به ما باعث شد تا دانشمندای اون موقع عربی رو که به اصطلاح امروزی ها زبان بین المللی علم بود رو استفاده بکنند و بنابراین خیلی از واژه های پارسی در اونجا از بین رفت .
توی مرحله دوم هم این اتفاق داره توسط زبان انگلیسی میافته .
و سوال دوم رو از دوستانی دارم که فرموده بودند زبان انگلیسی زبان علمه : دوستان شما به تاریخ که بر گردید متوجه خواهید شد دلیل اینکه این زبان به عنوان زبان بین المللی شناخته شد چه چیزی بود ... چون انگلیسی ها در تمام نقاط جهان مستعمره هایی داشتند که به تدریج زبان خودشون رو بین اونها رواج دادند . خب قطعا اگر اجداد ما هم روحیه استعماری داشتند با وسعتی که بزرگترین امپراتوری جهان یعنی ایران داشت الان قطعا فارسی زبان بین المللی بود .
پس نتیجه اینکه دلیل بین المللی بودن انگلبسی شایستگی اون نبوده ...
و البته اینکه ایشون یا هر فرد دیگه توصیه میکنند که این واژه ها رو ببینیم و به خاطر بسپریم ، قطعا منظورشون این نیست که از فردا ... دیگه همه واژه های بیگانه یکباره از پارسی حذف بشه و مقالات به زبان پارسی 1000 سال پیش (به قول یکی از دوستان ) نوشته بشه . بلکه همونطور که این اتفاق و جایگزینی کلمات بیگانه در طی صد ها سال افتاده شما مطمئن باشید چندین نسل طول میکشه تا در صدی از واژه های پارسی که امروز ، ظاهرا نا مانوس به نظر میان ...
جایگزین بشن .
اما به هر حال به نظر من لازم نیست برای چیزی که از خود اون کشور ها اومده معادل ساخت ، مثلا قضیه کش لقمه و دراز آویز زینتی و ...
بلکه بهتره فرهنگستان یاد بگیره کلمه سازی بکنه و البته نه کلمه های خنده دار و جوک گونه .
به هر حال امیدوارم حداقل نسل های بعدی ما هم طعم تولید کننده ی علم بودن رو بچشن و هم اینکه با زبان مادری خودشون بتونن این علم بومی رو جهانی بکنن و قطعا شروع کننده این راه ما خواهیم بود ..
 
آخرین ویرایش:

Mohammad gh

New member


درود

با سپاس از رویکرد ارزنده ودلسوزانه ی شما دوست گرامی اما

نخست

این تن( اینجانب) وامدار هیچ بیمار , هیچ کس یا گروهی نیستم که بخواهم برای خوشنودی یااندریافت اوی یا آن بنویسم

من برای پاسداری ازپژمرد گی زبان باستانی و پر گهر این سرزمینم می نویسم نه اینکه دلبستگی کس ویژه ای
اگر بیماری یا دردمندی سخن مرا درنیافت می تواند باز گو کند که برایش جا افتاده تر بگویم تا کنون که کسی اینچنین از من نخواسته چون نوشته هایم آنگونه که شما می پندارید دشوار نیست افزون بر این درون دو داس( پرانتز) واژه ی بیگانه را نیز می آورم

دوم

ایا شما می پندارید رواج یافتن واژه ای درمیان هامه مردم نشانگر درستی و بن مایه داشتن آن است ؟
برای نمونه آیا می دانید واژه بیگانه و بی مایه ی آدامس چرا به نام آن جویدنی شناخته شده میان مردم درآمده است ؟
آدامس در راستی( فی الواقع) نام یک انسان است مانند : داریوش ـآرش ـ حسن وچون اینها .
خوب شمابفرمائید چگونه نام یک تن بریک جویدنی می نهند ؟
من ادامس می جوم مانند آن است که بگویم من آرش می جوم یا حسن می جوم!!
. ایا این درست است ؟
آیا اینکه نام آن جویدنی بنام انسانی در میان هامه ( عامه) رواج یافته نشانگر( دلیل) درست بودن نام آن است ؟ بسیاری از واژگان بی مایه بیگانه دراین کشور نیز همین گونه اند
اگر نمونه های این سرنگار را بنگرید پی می برید براستی که در برابر واژهای نژاده ی پارسی پوچ اند !

چرا ما باید همواره نشخوار کننده ی واژگان بیگانه باشیم ؟؟

چرا دربرابر تاخت و تاز واژهای کشورهای دیگر , آنها خود از زبان پر گُهر وباستانی ما توشه بر نگیرند ؟

چرا دست گدایی بسوی واژگان بی مایه ی بیگانه که هیچ بن یافت خرد پذیری ندارند دراز کنیم ؟؟

برای نمونه چرا بجای آدامس نگوییم سقز یا ژاژک پارسی ؟ اکنون که می دانید آدامس که گفتیم ینی چه !

چرا مردم ما و هتا دست اندر کاران کشور ما کورکورانه پذیرای واژگان بیگانه می شوند ؟


مگر دشواری جایگزینی چه اندازه است ؟


هنگامی که سدا و سیمای فرمانروا بر این کشور پیشنه ی فرهنگ و تاریخ میهن خود را بی ارزش می پندارد چاره ای جز پارس گویی در جهان تار ( اینترنت) برای زنده نگه داشتن آن نمی ماند

شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است ؟

چرا به جای جراح کم مایه ی اربی( عربی) تن شکاف یا کارد پزشک با پیشینه ی تاریخی را بکار نبریم که پورسینا ( ابن سینا) هزار سال پیش بکار برده است ؟

چرا چون روباه شل چشم مان بدنبال واژه ساخته ها و پس مانده های فرهنگی بیگانه باشد ؟

که آنها چه واژه ای گزینش کردند و مااز پسماند آن بهره گیریم وبخوریم !!

چرا ما باید همواره نشخوارکننده ی واژگان بیگانه باشیم ؟ چرا بجای روباه شل شیر نباشیم

سراینده ای باستانی می فرماید

برو شیر درنده باش ای دغل

مینداز خود را چو روباه شل

زبان پارسی و میهنی ما از زبان های دیگر چه کمترک دارد ؟

پس بدانید نا خود باوری , بینوایی و خود باختگی فرهنگی و بیسوادی سردمداران این مرزو بوم روانامه ی( مجوز) تاخت و تاز زبانهای دیگر به این کشور باستانی بوده است اگر نه زبان پارسی یکی از گسترده ترین دامنه های واژه سازی را در جهان دارد

پنجم

زبان یک کشور اندامی زندگی بخش از فرهنگ و تاریخ پر مایه ی آن کشور است مر گ واژهای یک سر زمین برابر مرگ فرهنگ و پژمردگی پیکره ی آن است

اگر کشور خویش را دوست دارید در برابر یورش بیگانه به آن پاسخگو باشید راستی چرا فردوسی شاهنامه را سرود به سفارش کدام پادشاه ؟

دین کشور ما که دگرگون شد می گذاشت که زبان ما هم دیگر گون شود چه چیز اوی را به سرایش شناهنامه فرا خواند ؟

میهن دوستی و ارج نهادن به سرزمینی مادری که در آن پرورش یافته است

دوست گرامی
بدان که خود باختگی فرهنگی پیشکار و پیشتاز خود باختگی های دیگر است
من برای ارج نهادن به فرهنگ و تاریخ کشورم پارسی گویی می کنم و با سرزنش هیچ کسی از پای نمی ایستم
من در این مام میهن و کشور زاده شده ام و می خواهم به پاس گرامیداشت آن خرده ای از رنج های تاریخ را از گونه ی پر درد مام میهنم پاک کنم

آیا شما مادر خویش را ارج نمی نهید و خود باخته ی بی چون و چرای واژگان و دخترکان فرنگ می شوید ؟؟

کشور من مادرپیر من است و پاسداری از فرهنگ و تاریخ آن پیمان سرشتین من است

و می دانم که شما هم خود باخته ی فرهنگ بیگانه نیستید اما تنها به نما ی جا افتاده واژهای بی مایه ی ناپارسی نگاه نکنید وبدانید که درکنار و پهلوی هر واژه ی بیگانه یورش انبوهی از تازیانه های فرهنگی دیگر نهفته است


دوست من گرفتاری بنیادین(اصلی ) ما خود باختگی و نا باوری به اندوخته ها و داشته های کشور خودمان است یا خود باخته ی اربها شده ایم یا فرنگ ها اگر نه چرا برای نمونه باید این همه واژگان بی مایه ی آنها در میان زبان پارسی ریشه کند ؟

در برابر بلندای تاریخ سرزمین ارجمند ما چه اند ؟
در درازنای تاریخ و به ویژه در روزگار قاجار بیسوادی تر زبانان( مترجمان ) تنبل تن پرور و خود باخته , تیشه های ویرانگری بر ریشه های زبان باستانی ما زد و واژگان سست بیگانه گان را در این سرزمین چنان در میان مردم رواج دادند که اکنون برخی کسان که خود زاده ی این کشوراند به پدافند( دفاع) از کار آن میهن فروشان بیسواد بیگانه با فرهنگ خویش بر می خیزند !!!

عزیز دل شما این بیانه رو در جواب بنده نوشتید که گفتم ریز زیست باشنده بیشتر خنده داره تا جایگزین؟که متاسفانه فقط فرافکنی بود از اصل این قضیه که جایگزین نبایدغیرمعقول ونامناسب باشه!نکنه میخواید بگید که هیچ انتقادی به این جایگزین ها وارد نیست؟؟
بعدم در زمینه ی علمی خیلی بهتره که با پیشرفت علمی کشورمون کاری کنیم که تمام دنیا حاصل دسترنج و امضای کشورمون رو پای نتایج و موفقیت های علمیمون داشته باشه تا اینکه بخوایم مثلا نام دانشمند زحمت کشی رو که به افتخارش یه پدیده یا اندامک رو نام گذاری کردن عوض کنیم که عملا نوعی خیانت علمیه
مثل اینکه عربا بیان نام مایکوباکتریوم ایرنیکوم رو بکنن مایکوباکتریم آل خلیفکوم!!!
 

Mohammad gh

New member
این آقا چون چندتا کلمه فارسی بلده میخواد اینجوری خودشو نشون بده!!


البته من از کارشون حمایت میکنم که معادل های فارسی رو اینجا نوشتن و سعی در گسترششون دارن ولی به نظرم که شاید این کار نیاز به اندکی بیشتر تجدید نظر و روحیه ی انتقاد پذیری داره

وگرنه هیچکی دوست نداره که وقتی نام واقعیه این زبان پارسی هست مدام از کلمه ی عربی فارسی استفاده کنه و ....... به نظرم معادل سازی باید سیستاتیک تر و معقول تر اداره و ادامه پیدا بکنه
 
.
.
.

بجای هلال احمر اربی ( عربی) بگوییم داس سرخ

فرانمود بایسته ( توضیح لازم)

هلال به چم( معنی) ماه نو است و ماه نو هم مانند داس است

همانگونه که حافظ (بر او درود )(علیه سلام) می فرماید

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو


هر آینه ( البته) در نگر اینجانب بهتراست بجای هلال احمر بگوییم سیمرغ سرخ

چرا که برابر افسانه ها ی میهنی سیمرغ زال را کمک و نگهداری کرده و پرورش داده و در هنگام گرفتاری به کمکش می شتافت همان کارهایی که اکنون هلال احمر انجام می دهد

بجای معاون بگوییم کمک کار , یاور


فرانمود
معاون اربی ( عربی) بوده و از عون می آید به چم ( معنی) کمک کردن است

بجای هذیان اربی بگوییم چرند

پماد فرانسوی است پارسی آن روغن دارو و مرهم است در اربی ضماد می گویند

بجای معاینه برای پی بردن به بیماری می توان کاوش , بررسی , تن کاوی گفت


بجای معرفی اربی بگوییم شناسانی >>> بیماربه چشم پزشک شناسانی شد

جراحی با تیغ الماس= تن شکافی با تیغ ماس

فرانمود ( توضیح)

الماس در بن مایه اداماس یونانی بوده است اربها پس از یورش به ایران دگرگونش کرده الف لام به آن افزودند و هم اکنون ندانسته داریم گویش آن چپاولگران را به زبان می آوریم و الماس می گوییم
 
آخرین ویرایش:

gentelman70

New member
.
,
مراض اورژانسی = بیماریهای شتابخواه

آنژیوکت= رگ شکاف
لکوسیت= سپید یاخته
ادم لاتین, تورم اربی= آماس


شیفت به چپ= چپگرایی
ماده بی حس کننده = مایه ی کرختگر
کرخت پارسی همان بی حس بر گرفته از زبان اربی است

کاردیت= دل آماس
معاینه= تن بینی -درد پژوهی -بررسی
عفونت= چرکینی- آلودگی -گندآگینی - ریم
خاصره= تهی گاه - پهلو تنه
آئورت= شاهرگ

فارغ التحصیل= دانش اندوخته

فارغ التحصیل آمیزه ای نادرست ناچمان (بی معنی) بوده که بدجوری جا افتاده است
تحصیل به چم ( معنی) بدست آوردن و فراهم شدن است فارغ التحصیل را به
چم آسوده و بر کنار از بدست آوردن دانش گرفته اند

اکنون واژه ی دانش از کجای این آمیزه ( ترکیب) بدست آمده خدا می داند این شاید از نو آفرینی ( ابتکارات) فرهنگ باختگان عرب زده باشد سوگمندانه در درازنای روزگاران ( تاریخ) ما یا عرب زده بوده ایم یا عرب زده تنها با یک تیلک( نقطه)
نا هماهنگی ! غرب= عرب+.


بهر روی اینها سر و ته یک کرباسند پس

نه عربی نه غربی

سزارين رو هم گفتن رستمانه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! زبان مهم است اما فرهنگ مهمتر مواظب فرهنگ بودن هنر است منظور اخلاق و منش كه داره بدجور ناجور ميشه زبان كه داره خوش جور ميشيه قشنگ شده كلمات عربي خيلي شعرامون رو لطيف كرده البته نظر منه
ولي كار خوبيه ولي اجرايي كردن خيلي خوب ميشد
 
آخرین ویرایش:

Mohammad gh

New member
سزارين رو هم گفتن رستمانه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! زبان مهم است اما فرهنگ مهمتر مواظب فرهنگ بودن هنر است منظور اخلاق و منش كه داره بدجور ناجور ميشه زبان كه داره خوش جور ميشيه قشنگ شده كلمات عربي خيلي شعرامون رو لطيف كرده البته نظر منه
ولي كار خوبيه ولي اجرايي كردن خيلي خوب ميشد

در بعضی از موارد حق با شماست ولی همین کلمات عربی هم کم به زبان و فرهنگ ما ضربه نزده! :black_eyed:
جدیدا برای نام منصب خانمها ه اخر اضافه میکنن مثل مدیره یا رییسه!!!!
عدم تمایز زبان فارسی بین زن و مرد جزو افتخارات این زبانه
اشعار فردوسی هم کاملا از عربی مبراست:whistle:

اما نقدهای زیادی وارده که با ورود و کار بیشتر قطعا قابل رفع هستند
 

najma

New member
سزارين رو هم گفتن رستمانه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! زبان مهم است اما فرهنگ مهمتر مواظب فرهنگ بودن هنر است منظور اخلاق و منش كه داره بدجور ناجور ميشه زبان كه داره خوش جور ميشيه قشنگ شده كلمات عربي خيلي شعرامون رو لطيف كرده البته نظر منه
ولي كار خوبيه ولي اجرايي كردن خيلي خوب ميشد

رستمانه دقبقا معادل همون سزارینه ... اگر داستانش رو میدونستید و اگر استفاده میشد انقدر خنده دار به نظر نمیومد .
خب بزارید من داستانش رو براتون بگم ، در داستان های شاهنامه اومده که رستم نوزادی با جثه بزرگ بوده و به خاطر همین از راه طبیعی متولد نمیشده برای همین اونها مجبور شدن برای به دنیا آورن رستم دست به تیغ جراحی ببرن .
عین این داستان برای سزار روس هم اتفاق افتاده و چون جثه بزرگی داشته ... دقیقا با تیغ جراحی بدنیا اومده .
در واقع سزارین یک نام علمی نیست بلکه از نام سزار روس گرفته شده . البته داستان تولد رستم از لحاظ قدمت کجا و داستان سزار از لحاظ قدمت کجا ...
البته اعتراف میکنم که اولین بار که شنیدم خودمم کلی بهش خندیدم .
به قول سهراب ... چشم ها را باید شست ...
 
آخرین ویرایش:

matin

New member
عزیز دل برادر من نمیگم که کاری کردم یا نه!من اصولی که بنظر خودم صحیح میدونم میگم . چون زبان رسمی ما فارسی هست فکر نکن کشور ما ایران فارسی زبان هست! قدر زبان تو بدون منم سعی میکنم زبان خودمو حفظ کنم و مطمئنم که صحیح فکر میکنم! ایرانی بودن به فارس بودن نیست شاید شما ها اینجور فکر کنید ولی نگاهت رو واقع بین تنظیم کن تا ...!
ما ها بخاطر اسلام،اتحاد،پیشرفت ، ... قبول کردیم زبان رسمی کشورمون فارسی باشه همین!حالا چرا فکر میکنی ما باید قدر این باستانتونو بدونیم؟اگه صاحب تمدن بودیم بلا شک وضعمون این نبود!و هیچ وقت به متجاوزان اجازه ورود به کشورمونو نمیدادیم( چه در دوره قاجار چه پهلوی های بی غیرت و چه ماقبل اون زمان حمله موغول و ارمغان اعراب). شما تعصب چشماتونو کم سو کرده! من میگم برو سعی و تلاش بکن در جهت اعتلای زبانت،باورت و ... ولی شما برمیگردید میگید مثلا من چی واسه سربلندی فرهنگ و زبانت چی کردی؟ من فرهنگ و زبانمو فدای خاک کشورم و نفرت از بیگانه کردم هرچند ...
بهتره بیش تر از این بحث نکنیم. اگه حرفی واسه من داشتید بهم پیام خصوصی بدید!!
توصیه آخر: ما همه ایرانی هستیم و موفقیتهامون هدیه ای برای ایران و ایرانیه.حق و حقوق خودمونو بدونیم و به سربلندی ایرانمون فکر کنیم نه یک قوم و قشر خاص!!


با چند قسمت از حرفهاتون به شدت مخالفم براشم واقعا دلیل دارم اگه خواستین و مایل بودین با هم در این باره صحبت کنیم ولی با توصیه ی آخرتون به شدت موافقم

"" اگه اینجا جواب ندادم به خاطر برخی مسائل هست که فکر کنم خودتون بهتر بدونین و اینکه خیلی ها به جای صحبت در رابطه با ی عقیده عادت به حذف عقیده دارن ""
 

varia

Well-known member
با چند قسمت از حرفهاتون به شدت مخالفم براشم واقعا دلیل دارم اگه خواستین و مایل بودین با هم در این باره صحبت کنیم ولی با توصیه ی آخرتون به شدت موافقم

"" اگه اینجا جواب ندادم به خاطر برخی مسائل هست که فکر کنم خودتون بهتر بدونین و اینکه خیلی ها به جای صحبت در رابطه با ی عقیده عادت به حذف عقیده دارن ""

اگر در چهارچوب قوانین سایت باشه خوشحال میشم نظرتونو بشنوم.
:rose:
 

gentelman70

New member
در بعضی از موارد حق با شماست ولی همین کلمات عربی هم کم به زبان و فرهنگ ما ضربه نزده! :black_eyed:
جدیدا برای نام منصب خانمها ه اخر اضافه میکنن مثل مدیره یا رییسه!!!!
عدم تمایز زبان فارسی بین زن و مرد جزو افتخارات این زبانه
اشعار فردوسی هم کاملا از عربی مبراست:whistle:

اما نقدهای زیادی وارده که با ورود و کار بیشتر قطعا قابل رفع هستند

فردوسی کارش جالب بود در این ضمینه
 
فردوسی کارش جالب بود در این ضمینه


آری در این زمینه فردوسی کارش پسندیده بود


اور توپد = استخوان پزشک

اورتو دنسی = دندان آرایی

متخصص جراحی پلاستیک= پیرا پزشک ---چرا که کار پیراستن, سامان دادن و زیبا سازی را انجام می دهد

جراح = کارد پزشک ---تن شکاف

سرم = آب دارو

کیسه صفرا = زردابدان

معاینه = باز بینی , بررسی, تن کاوی تن بینی

مرض اورژانسی= بیماری شتابخواه

هد تروما= سر آسیب,--- سر کوبه

طحال = اسپرز

لطفا= مِهر مندانه --از روی مهر -- به مهر

ترومبوز = خون بندان , لخته خون در رگ

آمبولی = رگ بندان , لخته ی آواره که درون رگی را می بندد

آریتمی قلبی= دل آشوبه

بطن راست قلب = چاهک راست

سونوگرافی = فرا آوانگاری , آوانگاری

پانسمان = زخم بانی , زخم بندی

آنژیوکت = رگ شکاف

سرنگ =
آب کشک , آبگیرک, آب دزدک-


کما = نا هوشی

وراثتی= نیاماند , چیزی که از نیاکان برای کسی مانده باشد

تزریق= درون ریزی, تهی کردن دارو در رگ یا ماهیچه یا زیر پوست و چون اینها

افتالموسکپ اتو سکپ=
چشم بین - گوش بین ,چشم نگر گوش نگر,


مریض ویزیت شد = بیمار دیده شد

اطاق انتظار = نوبت گاه , نوبت سرا ,

مطب = بیمارگاه


 
آخرین ویرایش:
بالا