امروز یاد اولین باری افتادم که پدرم چرخهای کمکی دوچرخه م رو باز کرد ولی از ترس اینکه بیفتم، زین دوچرخه رو گرفته بود و من که خیلی ذوق کرده بودم تند تند رکاب میزدم.نمیدونم چند دور پدرم پا به پای منو و دوچرخه دوید تا خودم تونستم تعادلم رو حفظ کنم.:1dco2x0p1lilzhfpg1t خدا به همه پدرا سلامتی و طول عمر بده.
امروز رو هم به پدر خودم هم به همه پدرای مهربون تبریک می گم که با خنده های فرزندانشون خندیدن و با دیدن اشکهاشون مخفیانه اشک ریختن.:rose: