شیشه ای می شکند ... یک نفر می پرسد ... چرا شیشه شکست؟
مادری می گوید : ...شاید این دفع بلاست ... یک نفر زمزمه کرد ....
: باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد شیشه ی پنجره را زود شکست
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست ،
عابری خنده کنان می آمد ... تکه ای از آن بر میداشت ... مرحمی بر دل...