ZOT
پسندها
292

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • "صبر كن سهراب!!!
    گفته بودي قايقي خواهم ساخت،
    دور خواهم شد از اين خاك غريب،
    قايقت جا دارد؟!!
    من هم از همهمه ي اهل زمين دلگيرم..."
    سلام خوبی خانوم؟؟؟
    روزت مبارک عزیزم:riz304:
    آواتار نو مبارک...خیلی خوشتله....:bunnyearsmiley:
    سلام زهرا...این آواتارت خیلی خوشگل میباشد:thumbsupsmileyanim:
    سلام...زهرا این بچه ها کجان؟ دیشب خیلی خوش گذشتا...
    عزیزم حالت خوبه؟
    بابت تایپیک کم برای سادگی...
    نگرانت شدم
    با آن نگاه روشن مواج ،
    دریا اگر سلام نگوید، نماندنیست !!! :rose:
    شادکامی نه از برون که از درون فرا می روید.
    شادکامی آن نیست که می بینیم و لمس می کنیم
    و یا چیزی که دیگران برایمان انجام می دهند
    و شادمان می سازد. شادکامی آن است که ما
    می اندیشیم, حس می کنیم و انجام می دهیم
    نخست برای دیگر همنوعان
    و سپس برای خود.:rose:
    هلن کلر
    سلام خوبین؟؟؟؟؟؟
    ممنون از درخواست دوستی:riz304:
    اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند.
    دیگر تا آن نباء عظیم، اندک فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند.
    فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر.
    فرات تشنه ی مشکهای اهل حرم
    و بیابان تشنه ی خون امام
    و امام از هر دو تشنه تر است؛ امّا نه آن تشنگی که با آب سیراب شود ...
    او سرچشمه تشنگی است و می دانی، رازها را همه، در خزانه ی مکتومی نهاده اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود. امام سر چشمه راز است و بیابان طف، عرصه ای که مکنونات حجاب تکوین را بی پرده می نماید. مگر نه اینکه اینجا را عالم شهادت می نامند؟ و مگر از این فاش تر هم می توان گفت؟
    ( از کتاب فتح خون شهید آوینی)
    یک بار برای دیدن دریا قدم به ساحل گذاشتی.... اما امواج دریا هزاران بار برای بوسیدن قدمگاهت تا روی ساحل پیش آمدند.
    دلم برایت تنگ میشود........اما هزاران بار بر قدمگاهت بوسه میزنم.
    صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد.
    خدایا ، چگونه ممكن است كه تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی كه در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند ،‌ و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی ؟
    آنان را می گویم كه عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ كره ارض است .
    هیهات ما ذلك الظن بك ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است .
    پس چه جای تردید؟ راهی كه آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد.
    واگر نه ، این راحلان قافله عشق ، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به كدام دعوت است كه لبیك گفته اند ؟
    الرحیل ! الرحیل !


    روز بارانی

    اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
    غافلگیر شدیم
    چتر نداشتیم
    خندیدیم
    دویدیم
    و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.

    دومین روز بارانی چطور؟
    پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
    چتر آورده بودی
    من غافلگیر شدم
    سعی می‌کردی من خیس نشوم
    و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

    سومین روز چطور؟
    گفتی سرت درد میکند
    حوصله نداشتی سرما بخوری
    چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
    و شانه راست من کاملا خیس شد

    و چند روز پیش را چطور؟
    به خاطر داری؟
    که با یک چتر اضافه آمدی
    و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

    فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
    تنها برو!

    دکتر علی شریعتی
    ميدوني چرا ميگن” دلت دريا باشه”

    وقتي يه سنگو تودريا ميندازي

    فقط براي چند ثانيه اونو متلاطم ميکنه

    وبراي هميشه محو ميشه

    ولي اون سنگ تا ابد ته دل دريا موندگاره

    وسعي مي کنم مثل دريا باشم

    فراموش کنم سنگ هایی که به دلم زدن

    با اينکه سنگيني شونو براي هميشه روي سينه ام حس مي کنم.

    امیدوارم دلت دریا باشد....
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا