تو را من چشم در راهم...
تورا من چشم در راهم نه مثل شعر نیمایی
شبا هنگام ودر ماتم میان خواب رویایی
نه در شاخ تلاجنها نه در یک سایه سنگین
نه بایک قلب افسرده به زیر چرخ مینایی
تورا من چشم در راهم سحر پهلوی نیلوفر
کنار بستر شب بوتو تو هم ازشرق می آیی
همیشه با خودم هستی میان چشم ودر سینه
تو را هر لحظه می فهمم تو یک احساس زیبایی